Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English
Persian
reabsorb
دوباره مکیدن و جذب کردن
Other Matches
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
take a suck at
مکیدن
sucks
مکیدن
absorb
مکیدن
absorbs
مکیدن
to give suck at
مکیدن
suck
مکیدن
sucked
مکیدن
sucking reflex
بازتاب مکیدن
intakes
مکیدن تنفس
suction
عمل مکیدن
resorption
مکیدن مجدد
to suck milk
پستان مکیدن
bilge
مکیدن اب یا روغن
thumb sucking
شست مکیدن
vampirism
خون مکیدن
intake
مکیدن تنفس
slurps
صدای مکیدن دراوردن
slurped
صدای مکیدن دراوردن
slurping
صدای مکیدن دراوردن
slurp
صدای مکیدن دراوردن
suck dry
مکیدن و خشک انداختن
proboscis
الت مکیدن حشره
proboscises
الت مکیدن حشره
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
to suck on
مکیدن
[مثال آب نبات چوبی ]
to bleed somebody
خون کسی را مکیدن
[اصطلاح مجازی]
tempering (metallurgy)
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relay
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relays
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
refilling
دوباره پر کردن
refreshes
دوباره پر کردن
refreshed
دوباره پر کردن
refill
دوباره پر کردن
refills
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
refilled
دوباره پر کردن
refresh
دوباره پر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
replenishing
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
replenish
دوباره پر کردن
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
rejuvenated
دوباره جوان کردن
reorganising
دوباره متشکل کردن
reorganize
دوباره متشکل کردن
reopened
دوباره باز کردن
resurfaced
دوباره روکاری کردن
reorganizes
دوباره متشکل کردن
resurface
دوباره روکاری کردن
rejuvenating
دوباره جوان کردن
regarding
دوباره تسطیح کردن
reorganised
دوباره متشکل کردن
reproducing
دوباره چاپ کردن
reorganises
دوباره متشکل کردن
redeveloped
دوباره پیشرفته کردن
re-examines
دوباره بازپرسی کردن
revise
دوباره چاپ کردن
revises
دوباره چاپ کردن
revising
دوباره چاپ کردن
reproduces
دوباره چاپ کردن
reorganizing
دوباره متشکل کردن
re-examine
دوباره بازپرسی کردن
redefines
دوباره تعریف کردن
revalidate
دوباره پادار کردن
redirecting
دوباره راهنمایی کردن
retaken
دوباره تسخیر کردن
reexamine
دوباره امتحان کردن
reopen
دوباره باز کردن
reappraises
دوباره ارزیابی کردن
reappraising
دوباره ارزیابی کردن
re form
دوباره درست کردن
rejuvenates
دوباره جوان کردن
reschedule
دوباره برنامهریزی کردن
cold start
دوباره روشن کردن
re examine
دوباره بازپرسی کردن
retake
دوباره تسخیر کردن
redevelop
دوباره پیشرفته کردن
rejuvenate
دوباره جوان کردن
reorganized
دوباره متشکل کردن
reproduced
دوباره چاپ کردن
redistributing
دوباره پخش کردن
redistribute
دوباره پخش کردن
reinstates
دوباره برقرار کردن
redirects
دوباره راهنمایی کردن
regained
دوباره تصرف کردن
re-examining
دوباره بازپرسی کردن
redevelops
دوباره پیشرفته کردن
regaining
دوباره تصرف کردن
redirected
دوباره راهنمایی کردن
rephrase
دوباره عبارتبندی کردن
reliving
دوباره تجربه کردن
relives
دوباره تجربه کردن
relive
دوباره تجربه کردن
re-examined
دوباره بازپرسی کردن
redistributes
دوباره پخش کردن
reopening
دوباره باز کردن
regain
دوباره تصرف کردن
reappraised
دوباره ارزیابی کردن
redistributed
دوباره پخش کردن
relived
دوباره تجربه کردن
reinstating
دوباره برقرار کردن
rephrased
دوباره عبارتبندی کردن
rephrases
دوباره عبارتبندی کردن
redirect
دوباره راهنمایی کردن
rescheduled
دوباره برنامهریزی کردن
reproduce
دوباره چاپ کردن
regains
دوباره تصرف کردن
redefine
دوباره تعریف کردن
reschedules
دوباره برنامهریزی کردن
reinstate
دوباره برقرار کردن
rescheduling
دوباره برنامهریزی کردن
reopens
دوباره باز کردن
redefined
دوباره تعریف کردن
reinstated
دوباره برقرار کردن
revalue
دوباره ارزیابی کردن
revalued
دوباره ارزیابی کردن
resurfaces
دوباره روکاری کردن
redefining
دوباره تعریف کردن
revalues
دوباره ارزیابی کردن
reappraise
دوباره ارزیابی کردن
rephrasing
دوباره عبارتبندی کردن
oversrike
دوباره چاپ کردن
redeveloping
دوباره پیشرفته کردن
revaluing
دوباره ارزیابی کردن
remarried
دوباره عروسی کردن
rewired
دوباره سیمکشی کردن
recondition
دوباره درست کردن
recommit
دوباره زندان کردن
recompose
دوباره انشاء کردن
reconditioned
دوباره درست کردن
reactivating
دوباره فعال کردن
remarry
دوباره عروسی کردن
recollects
دوباره جمع کردن
reinterpret
دوباره تفسیر کردن
retransmit
دوباره مخابره کردن
retranslate
دوباره ترجمه کردن
reassociate
دوباره معاشرت کردن
rewires
دوباره سیمکشی کردن
reasure
دوباره بیمه کردن
rewiring
دوباره سیمکشی کردن
rebind
دوباره صحافی کردن
recalculate
دوباره حساب کردن
retry
دوباره ازمایش کردن
reuse
دوباره استفاده کردن
recollecting
دوباره جمع کردن
recollected
دوباره جمع کردن
reactivates
دوباره فعال کردن
reimport
دوباره وارد کردن
back fill
عمل دوباره پر کردن
revisiting
دوباره ملاقات کردن
retrocede
دوباره واگذار کردن
rejuveoize
دوباره جوان کردن
reengage
دوباره استخدام کردن
revisits
دوباره ملاقات کردن
revisited
دوباره ملاقات کردن
reemploy
دوباره استخدام کردن
reconditions
دوباره درست کردن
reinsure
دوباره بیمه کردن
recollect
دوباره جمع کردن
reactivated
دوباره فعال کردن
rewake
دوباره بیدار کردن
redeliver
دوباره مستخلص کردن
reactivate
دوباره فعال کردن
reinstall
دوباره برقرار کردن
reforge
دوباره جعل کردن
reassociate
دوباره متحد کردن
re establish
دوباره برپا کردن
retry
دوباره محاکمه کردن
retakes
دوباره تسخیر کردن
restart
روشن کردن دوباره
re establish
دوباره تاسیس کردن
resorb
دوباره جذب کردن
retaking
دوباره تسخیر کردن
reoccupy
دوباره اغاز کردن
remonetize
دوباره رایج کردن
revisit
دوباره ملاقات کردن
renegotiate
دوباره مذاکره کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com