Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
come to
<idiom>
دوباره هوشیاری رایافتن
Other Matches
etymologize
ریشه لغتی رایافتن
conscience
[archaic for: consciousness]
هوشیاری
alertness
هوشیاری
serpentine wisdom
هوشیاری
astuteness
هوشیاری
alertress
هوشیاری
appreciation
[awareness]
هوشیاری
sharpness
هوشیاری
awareness
هوشیاری
consciousness
هوشیاری
conscious mind
هوشیاری
aesthesia
هوش هوشیاری
cleverness
هوشیاری استعداد
cautioning
هوشیاری وثیقه
state of alert
وضعیت هوشیاری
cautions
هوشیاری وثیقه
cautioned
هوشیاری وثیقه
caution
هوشیاری وثیقه
sobersided
فروتن درحال هوشیاری
presence of mind
حاضر ذهنی هوشیاری
quale
شیی دارای خاصیت هوشیاری
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
to walk the chalk
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
preconsclous
قبل از هوشیاری قبل از خود اگاهی
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
revet
دوباره
anew
دوباره
again
دوباره
continually
دوباره و دوباره
de novo
دوباره
afresh
دوباره
bis
دوباره
on more
دوباره
refill
دوباره پرکردن
rewriter
دوباره نویس
rewake
دوباره برانگیختن
second check
بررسی دوباره
refill
دوباره پر کردن
refilled
دوباره پرکردن
rewriting
دوباره نوشتن
rejoined
دوباره پیوستن به
revest
دوباره گماشتن
retransmit
دوباره فرستادن
rejoin
دوباره پیوستن به
redevelops
دوباره فاهرکردن
redeveloped
دوباره فاهرکردن
resurge
دوباره برخاستن
reissuing
دوباره منتشرکردن
reissues
دوباره منتشرکردن
redevelop
دوباره فاهرکردن
reissued
دوباره منتشرکردن
reissue
دوباره منتشرکردن
refilled
دوباره پر کردن
rewrote
دوباره نویسی
rewrite
دوباره نوشتن
re-runs
دوباره دویدن
re-running
دوباره دویدن
re-run
دوباره دویدن
re-ran
دوباره دویدن
to come again
دوباره امدن
twice born
دوباره زاد
restart
شروع دوباره
rewrite
دوباره نویسی
rewrites
دوباره نوشتن
rewrote
دوباره نوشتن
refilling
دوباره پرکردن
rewritten
دوباره نوشتن
refilling
دوباره پر کردن
refills
دوباره پرکردن
refills
دوباره پر کردن
rewriting
دوباره نویسی
rewrites
دوباره نویسی
rewritten
دوباره نویسی
re count
دوباره شمردن
rebirth
تولد دوباره
recurring
دوباره فاهرشونده
redintegrate
دوباره مستقرشونده
reelect
دوباره گزیدن
reenagement
استخدام دوباره
recapturing
دوباره تسخیرکردن
recaptures
دوباره تسخیرکردن
recaptured
دوباره تسخیرکردن
recapture
دوباره تسخیرکردن
refillable
دوباره پر کردنی
reproducing
دوباره تولیدکردن
reproduction
تولید دوباره
reproductions
تولید دوباره
re construction
دوباره سازی
re edify
دوباره ساختن
plerosis
دوباره پرشدن
reedify
دوباره ساختن
re establishment
دوباره برقرارسازی
once more
دوباره باردیگر
re fuse
دوباره گداختن
fox message
پیام دوباره
digamy
عروسی دوباره
recature
دوباره تسخیرکردن
recoat
دوباره اندودن
reproduces
دوباره تولیدکردن
regorge
دوباره فروبردن
rehear
دوباره شنیدن
refreshed
دوباره پر کردن
repeated test
ازمون دوباره
refresh
دوباره پر کردن
repiece
دوباره سر هم دادن
replenishment
دوباره پرکردن
reproducer
دوباره تولیدکننده
repullulate
دوباره درامدن
resorb
دوباره بعلیدن
resorption
بلع دوباره
reproduced
دوباره تولیدکردن
rejoins
دوباره پیوستن به
repass
دوباره عبورکردن
refreshes
دوباره پر کردن
reproduce
دوباره تولیدکردن
reinvest
دوباره گماشتن
re echo
دوباره برگرداندن
refreshingly
دوباره سازی
refreshing
دوباره سازی
reconstructions
دوباره سازی
reconstruction
دوباره سازی
replenishing
دوباره پر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
replenish
دوباره پر کردن
rejoining
دوباره پیوستن به
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
come back
دوباره مد شدن
retaking
دوباره گرفتن
reseating
دوباره نشاندن
reseated
دوباره نشاندن
reseat
دوباره نشاندن
readjusts
دوباره تعدیل
readjusting
دوباره تعدیل
render
دوباره دادن
readjusted
دوباره تعدیل
rendered
دوباره دادن
readjust
دوباره تعدیل
renders
دوباره دادن
reworking
دوباره ورزیدن
rallied
دوباره بکارانداختن
retaken
دوباره گرفتن
refloat
دوباره به اب انداختن
refloated
دوباره به اب انداختن
refloating
دوباره به اب انداختن
retakes
دوباره گرفتن
refloats
دوباره به اب انداختن
encore
دوباره بنوازید
rallies
دوباره بکارانداختن
redeveloping
دوباره فاهرکردن
Come again
<idiom>
دوباره تکرار کن.
retake
دوباره گرفتن
A fresh lease of life.
عمر دوباره
reworks
دوباره ورزیدن
reinstate
دوباره گماشتن
encores
دوباره بنوازید
reworked
دوباره ورزیدن
remakes
دوباره سازی
remake
دوباره سازی
rework
دوباره ورزیدن
reassembling
دوباره سوارکردن
rally
دوباره بکارانداختن
reassembles
دوباره سوارکردن
reassembled
دوباره سوارکردن
reassemble
دوباره سوارکردن
resold
دوباره فروختن
reselling
دوباره فروختن
resell
دوباره فروختن
reinstating
دوباره گماشتن
reinstates
دوباره گماشتن
reseats
دوباره نشاندن
reinstated
دوباره گماشتن
repeats
دوباره ساختن
resells
دوباره فروختن
repeats
دوباره گفتن
repeat
دوباره ساختن
repeat
دوباره گفتن
reforge
دوباره برسندان کوفتن
reexamine
دوباره امتحان کردن
reinstall
دوباره برقرار کردن
reoccupy
دوباره اغاز کردن
regorge
دوباره قورت دادن
reinstall
دوباره کار گذاشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com