English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
rework دوباره ورزیدن
reworked دوباره ورزیدن
reworking دوباره ورزیدن
reworks دوباره ورزیدن
Other Matches
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
kneads ورزیدن
kneading ورزیدن
kneaded ورزیدن
knead ورزیدن
to bear enmity کینه ورزیدن
bear agrudge غرض ورزیدن
deviates انحراف ورزیدن
to bear enmity دشمنی ورزیدن
deviating انحراف ورزیدن
greed طمع ورزیدن
defult کوتاهی ورزیدن
defaults غفلت ورزیدن
defaulting غفلت ورزیدن
default غفلت ورزیدن
adoring عشق ورزیدن
baulking امتناع ورزیدن
baulked امتناع ورزیدن
balking امتناع ورزیدن
balked امتناع ورزیدن
balk امتناع ورزیدن
hang on سماجت ورزیدن
defaulted غفلت ورزیدن
heartburn حسدیاخصومت ورزیدن
show partiality غرض ورزیدن
baulks امتناع ورزیدن
deviated انحراف ورزیدن
grudges بخل ورزیدن
insists اصرار ورزیدن
spite کینه ورزیدن
insisting اصرار ورزیدن
insist اصرار ورزیدن
balks امتناع ورزیدن
insisted اصرار ورزیدن
grudge بخل ورزیدن
adores عشق ورزیدن
adored عشق ورزیدن
adore عشق ورزیدن
grudged بخل ورزیدن
despite کینه ورزیدن
sin گناه ورزیدن
sinned گناه ورزیدن
deviate انحراف ورزیدن
trains پروردن ورزیدن
trained پروردن ورزیدن
train پروردن ورزیدن
sinning گناه ورزیدن
overindulge افراط ورزیدن
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
malaxate نرم کردن ورزیدن
fails رد شدن قصور ورزیدن
doted عشق ابلهانه ورزیدن
malax نرم کردن ورزیدن
failed رد شدن قصور ورزیدن
doat ابلهانه تعشق ورزیدن
fail رد شدن قصور ورزیدن
hang out اویختن سماجت ورزیدن
dotes عشق ابلهانه ورزیدن
to sin agaist god بخدا گناه ورزیدن
dote عشق ابلهانه ورزیدن
to offer at any thing بکاری مبادرت ورزیدن
grudged رشک ورزیدن به غرغر کردن
withstood مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstanding مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstands مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstand مخالفت کردن استقامت ورزیدن
grudges رشک ورزیدن به غرغر کردن
grudge رشک ورزیدن به غرغر کردن
hates بیزار بودن کینه ورزیدن
hated بیزار بودن کینه ورزیدن
hate بیزار بودن کینه ورزیدن
hating بیزار بودن کینه ورزیدن
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
bis دوباره
continually دوباره و دوباره
again دوباره
afresh دوباره
on more دوباره
anew دوباره
revet دوباره
de novo دوباره
reproducing دوباره تولیدکردن
refills دوباره پر کردن
repeated test ازمون دوباره
refilling دوباره پر کردن
redevelops دوباره فاهرکردن
repullulate دوباره درامدن
refill دوباره پرکردن
repass دوباره عبورکردن
refillable دوباره پر کردنی
reproduces دوباره تولیدکردن
repiece دوباره سر هم دادن
re-runs دوباره دویدن
reconstruction دوباره سازی
refresh دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
refilling دوباره پرکردن
recapturing دوباره تسخیرکردن
replenishing دوباره پر کردن
refill دوباره پر کردن
refilled دوباره پرکردن
redevelop دوباره فاهرکردن
refreshes دوباره پر کردن
refilled دوباره پر کردن
replenishment دوباره پرکردن
recapture دوباره تسخیرکردن
replenish دوباره پر کردن
resorption بلع دوباره
redeveloped دوباره فاهرکردن
reproducer دوباره تولیدکننده
replenished دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
recaptured دوباره تسخیرکردن
redeveloping دوباره فاهرکردن
refills دوباره پرکردن
re-running دوباره دویدن
rejoined دوباره پیوستن به
rewake دوباره برانگیختن
rejoining دوباره پیوستن به
rejoins دوباره پیوستن به
rewriter دوباره نویس
rewrote دوباره نویسی
rewrote دوباره نوشتن
rewritten دوباره نویسی
rejoin دوباره پیوستن به
revest دوباره گماشتن
reissuing دوباره منتشرکردن
resurge دوباره برخاستن
reissued دوباره منتشرکردن
re construction دوباره سازی
reissue دوباره منتشرکردن
reinvest دوباره گماشتن
retransmit دوباره فرستادن
restart شروع دوباره
rewritten دوباره نوشتن
rewriting دوباره نویسی
resorb دوباره بعلیدن
refreshingly دوباره سازی
refreshing دوباره سازی
to come again دوباره امدن
reproduced دوباره تولیدکردن
reconstructions دوباره سازی
re-ran دوباره دویدن
re-run دوباره دویدن
regorge دوباره فروبردن
twice born دوباره زاد
rewriting دوباره نوشتن
rewrites دوباره نویسی
rewrites دوباره نوشتن
rewrite دوباره نویسی
rewrite دوباره نوشتن
second check بررسی دوباره
rehear دوباره شنیدن
reproduce دوباره تولیدکردن
reissues دوباره منتشرکردن
recoat دوباره اندودن
digamy عروسی دوباره
repeats دوباره ساختن
repeats دوباره گفتن
repeat دوباره ساختن
repeat دوباره گفتن
fox message پیام دوباره
encores دوباره بنوازید
encore دوباره بنوازید
renders دوباره دادن
readjust دوباره تعدیل
readjusted دوباره تعدیل
retaken دوباره گرفتن
recature دوباره تسخیرکردن
rally دوباره بکارانداختن
retakes دوباره گرفتن
rallies دوباره بکارانداختن
rallied دوباره بکارانداختن
retaking دوباره گرفتن
readjusts دوباره تعدیل
readjusting دوباره تعدیل
rendered دوباره دادن
render دوباره دادن
come back دوباره مد شدن
re echo دوباره برگرداندن
plerosis دوباره پرشدن
reassembling دوباره سوارکردن
re count دوباره شمردن
reassembles دوباره سوارکردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com