English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (44 milliseconds)
English Persian
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
Other Matches
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
early-warning اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
notifying اعلام کردن اخطار کردن
notifies اعلام کردن اخطار کردن
notified اعلام کردن اخطار کردن
notify اعلام کردن اخطار کردن
repair جبران کردن دوباره دایر کردن
repaired جبران کردن دوباره دایر کردن
enounce اعلام کردن
quote اعلام کردن
quoted اعلام کردن
acclaimed اعلام کردن
acclaims اعلام کردن
announce اعلام کردن
acclaim اعلام کردن
promulge اعلام کردن
exclaims اعلام کردن
acclaiming اعلام کردن
enouce اعلام کردن
damm بد اعلام کردن
quotes اعلام کردن
exclaim اعلام کردن
promulgating اعلام کردن
promulgates اعلام کردن
promulgated اعلام کردن
promulgate اعلام کردن
exclaimed اعلام کردن
exclaiming اعلام کردن
statement اعلام کردن
statements اعلام کردن
proclamation اعلام کردن
announcing اعلام کردن
announced اعلام کردن
broadcasts اعلام کردن
enunciate اعلام کردن
enunciating اعلام کردن
blazon اعلام کردن
announces اعلام کردن
enunciates اعلام کردن
proclamations اعلام کردن
broadcast اعلام کردن
enunciated اعلام کردن
acknowledging اعلام نشانی کردن
hailed اعلام ورود کردن
acknowledges اعلام معرف کردن
acknowledging اعلام معرف کردن
absolved اعلام بی تقصیری کردن
absolves اعلام بی تقصیری کردن
absolving اعلام بی تقصیری کردن
hails اعلام ورود کردن
call out اعلام خطر کردن
acknowledging اعلام وصول کردن
hailing اعلام ورود کردن
acknowledge اعلام وصول کردن
announce in advance از پیش اعلام کردن
pretypify قبلا اعلام کردن
to call a meeting جلسهای را اعلام کردن
acknowledge اعلام نشانی کردن
indicted اعلام جرم کردن
acknowledges اعلام وصول کردن
indicts اعلام جرم کردن
indicting اعلام جرم کردن
impeached اعلام جرم کردن
acknowledge اعلام معرف کردن
hail اعلام ورود کردن
absolve اعلام بی تقصیری کردن
early warning اعلام خطر کردن
impeach اعلام جرم کردن
impeaching اعلام جرم کردن
indict اعلام جرم کردن
impeaches اعلام جرم کردن
early-warning اعلام خطر کردن
acknowledges اعلام نشانی کردن
recriminate اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
to do homage اعلام رسمی بیعت کردن
to call to arms اعلام دست به اسلحه کردن
warnings اعلام خطر کردن هشدار
to announce one's arrival ورود خود را اعلام کردن
kithe اعلام داشتن اعتراف کردن
open the meeting رسمیت جلسه را اعلام کردن
enunciated اعلام کردن صریحا گفتن
enunciate اعلام کردن صریحا گفتن
enunciating اعلام کردن صریحا گفتن
enunciates اعلام کردن صریحا گفتن
warning اعلام خطر کردن هشدار
to givein one's a. موافقت خودرا اعلام کردن
to render homage اعلام رسمی بیعت کردن
to pay homage اعلام رسمی بیعت کردن
acknowledges شماره اعلام وصول تصدیق کردن
lay an information against someone بر علیه کسی اعلام جرم کردن
lay an information against some one نسبت به کسی اعلام جرم کردن
acknowledging شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge شماره اعلام وصول تصدیق کردن
refresh دوباره پر کردن
refill دوباره پر کردن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
refilling دوباره پر کردن
refilled دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
replenish دوباره پر کردن
refills دوباره پر کردن
refreshes دوباره پر کردن
replenished دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
heralds از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
herald از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralded از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
to ring the knell of anything موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
toll طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
outlaw یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaws یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawed یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
tolls طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolling طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
heralding از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
authentication تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
renegotiate دوباره مذاکره کردن
remonetize دوباره رایج کردن
retrocede دوباره واگذار کردن
re examine دوباره بازپرسی کردن
reinterpret دوباره تفسیر کردن
rewires دوباره سیمکشی کردن
reinsure دوباره بیمه کردن
revisits دوباره ملاقات کردن
reschedules دوباره برنامهریزی کردن
rewired دوباره سیمکشی کردن
re export دوباره صادر کردن
rejuveoize دوباره جوان کردن
revisit دوباره ملاقات کردن
reimport دوباره وارد کردن
revising دوباره چاپ کردن
reinstate دوباره برقرار کردن
revisited دوباره ملاقات کردن
revises دوباره چاپ کردن
reinstated دوباره برقرار کردن
reconditions دوباره درست کردن
revise دوباره چاپ کردن
reinstall دوباره برقرار کردن
rescheduled دوباره برنامهریزی کردن
redeliver دوباره مستخلص کردن
revalues دوباره ارزیابی کردن
revisiting دوباره ملاقات کردن
redirects دوباره راهنمایی کردن
reinstates دوباره برقرار کردن
reactivating دوباره فعال کردن
rewake دوباره بیدار کردن
retransmit دوباره مخابره کردن
remarry دوباره عروسی کردن
retakes دوباره تسخیر کردن
reemploy دوباره استخدام کردن
reexamine دوباره امتحان کردن
retry دوباره ازمایش کردن
resurface دوباره روکاری کردن
reinstating دوباره برقرار کردن
retry دوباره محاکمه کردن
resurfaced دوباره روکاری کردن
revalue دوباره ارزیابی کردن
revalued دوباره ارزیابی کردن
retranslate دوباره ترجمه کردن
revaluing دوباره ارزیابی کردن
retake دوباره تسخیر کردن
revalidate دوباره پادار کردن
retaken دوباره تسخیر کردن
reuse دوباره استفاده کردن
resurfaces دوباره روکاری کردن
reengage دوباره استخدام کردن
reforge دوباره جعل کردن
retaking دوباره تسخیر کردن
re-examine دوباره بازپرسی کردن
redirected دوباره راهنمایی کردن
reorder دوباره مرتب کردن
oversrike دوباره چاپ کردن
redirecting دوباره راهنمایی کردن
rescheduling دوباره برنامهریزی کردن
reconditioned دوباره درست کردن
republish دوباره چاپ کردن
republish دوباره منتشر کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com