Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
English
Persian
refill
دوباره پرکردن
refilled
دوباره پرکردن
refilling
دوباره پرکردن
refills
دوباره پرکردن
replenishment
دوباره پرکردن
Search result with all words
tamp
دوباره پرکردن حفرههای ازمایشی
Other Matches
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
filling
پرکردن
cramming
پرکردن
cram
پرکردن
brim
پرکردن
to fill up
پرکردن
to fill in
پرکردن
suffuse
پرکردن
to cover in
پرکردن
crammed
پرکردن
crams
پرکردن
suffuses
پرکردن
brimming
پرکردن
thwack
پرکردن
brims
پرکردن
thwacked
پرکردن
suffusing
پرکردن
thwacks
پرکردن
suffused
پرکردن
charges
پرکردن
fillings
پرکردن
thwacking
پرکردن
stud
پرکردن
brimmed
پرکردن
charge
پرکردن
fill up
پرکردن
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
To have a tooth fI'lled.
دندان پرکردن
stuff
چرند پرکردن
fullest
پرکردن پرشدن
full
پرکردن پرشدن
stuffed
چرند پرکردن
clogs
زیادی پرکردن
clogged
زیادی پرکردن
stuffs
چرند پرکردن
clog
زیادی پرکردن
slush
با دوغاب پرکردن
electrize
بابرق پرکردن
bleeder current
جریان پرکردن
replenish
پرکردن مجدد
franks
چپانیدن پرکردن
franking
چپانیدن پرکردن
frankest
چپانیدن پرکردن
franker
چپانیدن پرکردن
franked
چپانیدن پرکردن
frank
چپانیدن پرکردن
replenishing
پرکردن مجدد
replenishes
پرکردن مجدد
replenished
پرکردن مجدد
stows
خوب جا دادن پرکردن
stowing
خوب جا دادن پرکردن
loads
تفنگ یا سلاحی را پرکردن
to fill up an excavation
گودی ای راباخاک پرکردن
overcharges
بیش از فرفیت پرکردن
stowed
خوب جا دادن پرکردن
stow
خوب جا دادن پرکردن
load
تفنگ یا سلاحی را پرکردن
overcharging
بیش از فرفیت پرکردن
gas up
<idiom>
پرکردن باک گاز
heap
توده کردن پرکردن
overcharge
بیش از فرفیت پرکردن
heaping
توده کردن پرکردن
heaps
توده کردن پرکردن
overcharged
بیش از فرفیت پرکردن
lard vt
با قیمه خوک پرکردن
to replace a loss
جای زیانی را پرکردن
tamp
سوراخی را با شن وغیره پرکردن
load
عمل پرکردن تفنگ باگلوله
To recoup ones losses.
جای ضرر وزیان را پرکردن
loads
عمل پرکردن تفنگ باگلوله
fillets
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
filleting
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
fillet
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
filleted
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
spalls
تیکه سنگ که بمصرف پرکردن میرسد
taxidermy
پرکردن پوست حیوانات با کاه وغیره
filet
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
zeros
پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
zero
پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
charger
دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
zeroes
پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
chargers
دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
padding
روشی برای پرکردن بلوکی از اطلاعات باکاراکترها
balaam
موادکوتاه برای پرکردن جاهای خالی در روزنامه
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
amalgams
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgam
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
dental restoration
پرکردن دندان
[دندان پزشکی]
dental filling
پرکردن دندان
[دندان پزشکی]
continually
دوباره و دوباره
anew
دوباره
afresh
دوباره
revet
دوباره
bis
دوباره
de novo
دوباره
on more
دوباره
again
دوباره
rewriting
دوباره نوشتن
twice born
دوباره زاد
rewrote
دوباره نویسی
rewrote
دوباره نوشتن
rewriting
دوباره نویسی
redevelop
دوباره فاهرکردن
rewritten
دوباره نوشتن
reissues
دوباره منتشرکردن
rewritten
دوباره نویسی
reissue
دوباره منتشرکردن
reissued
دوباره منتشرکردن
rewrites
دوباره نویسی
re-running
دوباره دویدن
rewake
دوباره برانگیختن
re edify
دوباره ساختن
rewriter
دوباره نویس
rewrite
دوباره نوشتن
re-runs
دوباره دویدن
revest
دوباره گماشتن
retransmit
دوباره فرستادن
re-run
دوباره دویدن
re-ran
دوباره دویدن
rewrite
دوباره نویسی
second check
بررسی دوباره
rewrites
دوباره نوشتن
to come again
دوباره امدن
reissuing
دوباره منتشرکردن
resurge
دوباره برخاستن
re echo
دوباره برگرداندن
recurring
دوباره فاهرشونده
redintegrate
دوباره مستقرشونده
reelect
دوباره گزیدن
reenagement
استخدام دوباره
refillable
دوباره پر کردنی
recapturing
دوباره تسخیرکردن
recaptures
دوباره تسخیرکردن
recaptured
دوباره تسخیرکردن
recapture
دوباره تسخیرکردن
reproducing
دوباره تولیدکردن
reproduces
دوباره تولیدکردن
rebirth
تولد دوباره
reproduction
تولید دوباره
reproductions
تولید دوباره
reedify
دوباره ساختن
re count
دوباره شمردن
re construction
دوباره سازی
plerosis
دوباره پرشدن
re establishment
دوباره برقرارسازی
once more
دوباره باردیگر
re fuse
دوباره گداختن
fox message
پیام دوباره
digamy
عروسی دوباره
recature
دوباره تسخیرکردن
recoat
دوباره اندودن
regorge
دوباره فروبردن
rehear
دوباره شنیدن
refreshed
دوباره پر کردن
repiece
دوباره سر هم دادن
refresh
دوباره پر کردن
reproducer
دوباره تولیدکننده
repullulate
دوباره درامدن
resorb
دوباره بعلیدن
resorption
بلع دوباره
restart
شروع دوباره
rejoins
دوباره پیوستن به
rejoining
دوباره پیوستن به
rejoined
دوباره پیوستن به
refreshes
دوباره پر کردن
replenish
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
reproduced
دوباره تولیدکردن
reproduce
دوباره تولیدکردن
reinvest
دوباره گماشتن
repass
دوباره عبورکردن
repeated test
ازمون دوباره
refreshingly
دوباره سازی
refreshing
دوباره سازی
reconstructions
دوباره سازی
reconstruction
دوباره سازی
replenishing
دوباره پر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
rejoin
دوباره پیوستن به
reinstates
دوباره گماشتن
retaking
دوباره گرفتن
Come again
<idiom>
دوباره تکرار کن.
A fresh lease of life.
عمر دوباره
reworks
دوباره ورزیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com