Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
re fuse
دوباره گداختن
Other Matches
bright anneal
روشنی ناشی از گداختن گداختن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
smelt
گداختن
melting
گداختن
smelts
گداختن
fuse
گداختن
smeet
گداختن
solubilize
گداختن
fused
گداختن
melts
گداختن
melt
گداختن
smelted
گداختن
liquation
گداختن
liquate
گداختن
black anneal
سیاه گداختن
spheroidize
گداختن نوسانی
close aneal
گداختن مسدود
meltability
قابلیت گداختن
soft anneal
گداختن نرم
full annealing
کامل گداختن
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
thaw
گداختن گرم شدن
flux
جاری شدن گداختن
dissolve
گداختن فسخ کردن
melted
گداختن تبدیل شدن
dissolves
گداختن فسخ کردن
thawed
گداختن گرم شدن
thaws
گداختن گرم شدن
liquefies
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefied
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefy
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquify
گداختن تبدیل به مایع کردن
frit
خمیر شیشه وچینی سازی گداختن
glow
گداختن برافروختن ملتهب شدن تخلیه کنتاکتی
glows
گداختن برافروختن ملتهب شدن تخلیه کنتاکتی
glowed
گداختن برافروختن ملتهب شدن تخلیه کنتاکتی
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
to try out
خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
again
دوباره
on more
دوباره
afresh
دوباره
de novo
دوباره
bis
دوباره
anew
دوباره
continually
دوباره و دوباره
revet
دوباره
refill
دوباره پرکردن
rewritten
دوباره نوشتن
rewritten
دوباره نویسی
rewriting
دوباره نوشتن
rewriting
دوباره نویسی
redevelop
دوباره فاهرکردن
reissue
دوباره منتشرکردن
restart
شروع دوباره
resurge
دوباره برخاستن
retransmit
دوباره فرستادن
rewrote
دوباره نویسی
reissued
دوباره منتشرکردن
rewrote
دوباره نوشتن
redevelops
دوباره فاهرکردن
redeveloping
دوباره فاهرکردن
redeveloped
دوباره فاهرکردن
rewrites
دوباره نویسی
refill
دوباره پر کردن
second check
بررسی دوباره
refills
دوباره پر کردن
re-running
دوباره دویدن
Come again
<idiom>
دوباره تکرار کن.
to come again
دوباره امدن
re-run
دوباره دویدن
twice born
دوباره زاد
rewrites
دوباره نوشتن
rewriter
دوباره نویس
refills
دوباره پرکردن
rewrite
دوباره نویسی
rewrite
دوباره نوشتن
revest
دوباره گماشتن
re-runs
دوباره دویدن
rewake
دوباره برانگیختن
refilled
دوباره پر کردن
refilling
دوباره پرکردن
refilling
دوباره پر کردن
re-ran
دوباره دویدن
re construction
دوباره سازی
redintegrate
دوباره مستقرشونده
reelect
دوباره گزیدن
recapturing
دوباره تسخیرکردن
recaptures
دوباره تسخیرکردن
recaptured
دوباره تسخیرکردن
recapture
دوباره تسخیرکردن
reproducing
دوباره تولیدکردن
reenagement
استخدام دوباره
reproduces
دوباره تولیدکردن
refillable
دوباره پر کردنی
reproduced
دوباره تولیدکردن
reproduce
دوباره تولیدکردن
recoat
دوباره اندودن
recature
دوباره تسخیرکردن
re count
دوباره شمردن
once more
دوباره باردیگر
re echo
دوباره برگرداندن
re edify
دوباره ساختن
reedify
دوباره ساختن
re establishment
دوباره برقرارسازی
fox message
پیام دوباره
digamy
عروسی دوباره
reproductions
تولید دوباره
reproduction
تولید دوباره
rebirth
تولد دوباره
recurring
دوباره فاهرشونده
rehear
دوباره شنیدن
reinvest
دوباره گماشتن
repeated test
ازمون دوباره
repiece
دوباره سر هم دادن
replenishment
دوباره پرکردن
reproducer
دوباره تولیدکننده
repullulate
دوباره درامدن
rejoins
دوباره پیوستن به
rejoining
دوباره پیوستن به
rejoined
دوباره پیوستن به
rejoin
دوباره پیوستن به
resorb
دوباره بعلیدن
resorption
بلع دوباره
reissuing
دوباره منتشرکردن
repass
دوباره عبورکردن
refresh
دوباره پر کردن
plerosis
دوباره پرشدن
refreshingly
دوباره سازی
refreshing
دوباره سازی
reconstructions
دوباره سازی
reconstruction
دوباره سازی
replenishing
دوباره پر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
regorge
دوباره فروبردن
replenish
دوباره پر کردن
refreshes
دوباره پر کردن
refreshed
دوباره پر کردن
reissues
دوباره منتشرکردن
readjust
دوباره تعدیل
render
دوباره دادن
refilled
دوباره پرکردن
come back
دوباره مد شدن
repeats
دوباره ساختن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
repeats
دوباره گفتن
rendered
دوباره دادن
reseating
دوباره نشاندن
reworking
دوباره ورزیدن
renders
دوباره دادن
rallied
دوباره بکارانداختن
readjusted
دوباره تعدیل
refloated
دوباره به اب انداختن
retakes
دوباره گرفتن
rework
دوباره ورزیدن
readjusting
دوباره تعدیل
readjusts
دوباره تعدیل
refloats
دوباره به اب انداختن
reseats
دوباره نشاندن
refloating
دوباره به اب انداختن
reseated
دوباره نشاندن
reseat
دوباره نشاندن
repeat
دوباره ساختن
A fresh lease of life.
عمر دوباره
rallies
دوباره بکارانداختن
rally
دوباره بکارانداختن
resells
دوباره فروختن
retaken
دوباره گرفتن
reassembling
دوباره سوارکردن
reworks
دوباره ورزیدن
reassembles
دوباره سوارکردن
reworked
دوباره ورزیدن
reassembled
دوباره سوارکردن
encores
دوباره بنوازید
reassemble
دوباره سوارکردن
refloat
دوباره به اب انداختن
reselling
دوباره فروختن
reinstate
دوباره گماشتن
remakes
دوباره سازی
reinstated
دوباره گماشتن
encore
دوباره بنوازید
remake
دوباره سازی
reinstates
دوباره گماشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com