Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
yet another
دوباره یکی دیگر
Search result with all words
once again
دوباره
[بار دیگر]
Other Matches
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
chips
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
he was otherwise ordered
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shift
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
de novo
دوباره
continually
دوباره و دوباره
anew
دوباره
afresh
دوباره
on more
دوباره
bis
دوباره
revet
دوباره
again
دوباره
remakes
دوباره سازی
rebirth
تولد دوباره
reproduction
تولید دوباره
remake
دوباره سازی
reproductions
تولید دوباره
recurring
دوباره فاهرشونده
redevelops
دوباره فاهرکردن
re-runs
دوباره دویدن
re-running
دوباره دویدن
reassembling
دوباره سوارکردن
reassembles
دوباره سوارکردن
re-run
دوباره دویدن
reassembled
دوباره سوارکردن
reproduced
دوباره تولیدکردن
reassemble
دوباره سوارکردن
reconstructions
دوباره سازی
refilled
دوباره پرکردن
refilled
دوباره پر کردن
redeveloping
دوباره فاهرکردن
A fresh lease of life.
عمر دوباره
redeveloped
دوباره فاهرکردن
refills
دوباره پر کردن
refills
دوباره پرکردن
redevelop
دوباره فاهرکردن
refilling
دوباره پر کردن
refilling
دوباره پرکردن
rehear
دوباره شنیدن
reworked
دوباره ورزیدن
retaking
دوباره گرفتن
reworks
دوباره ورزیدن
retakes
دوباره گرفتن
reproduce
دوباره تولیدکردن
rework
دوباره ورزیدن
rejoins
دوباره پیوستن به
reproduces
دوباره تولیدکردن
rejoining
دوباره پیوستن به
rejoined
دوباره پیوستن به
reproducing
دوباره تولیدکردن
rejoin
دوباره پیوستن به
renders
دوباره دادن
rendered
دوباره دادن
render
دوباره دادن
refresh
دوباره پر کردن
refreshed
دوباره پر کردن
refreshes
دوباره پر کردن
replenish
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
replenishing
دوباره پر کردن
reconstruction
دوباره سازی
refreshing
دوباره سازی
refreshingly
دوباره سازی
reworking
دوباره ورزیدن
come back
دوباره مد شدن
reseat
دوباره نشاندن
rewrote
دوباره نویسی
rewrote
دوباره نوشتن
rewritten
دوباره نویسی
rewritten
دوباره نوشتن
rewriting
دوباره نویسی
rewriting
دوباره نوشتن
rewrites
دوباره نویسی
rewrites
دوباره نوشتن
rewrite
دوباره نویسی
rewrite
دوباره نوشتن
reseated
دوباره نشاندن
reseating
دوباره نشاندن
reseats
دوباره نشاندن
recapture
دوباره تسخیرکردن
recaptured
دوباره تسخیرکردن
recaptures
دوباره تسخیرکردن
recapturing
دوباره تسخیرکردن
retaken
دوباره گرفتن
reissuing
دوباره منتشرکردن
reissues
دوباره منتشرکردن
retake
دوباره گرفتن
reissue
دوباره منتشرکردن
encore
دوباره بنوازید
encores
دوباره بنوازید
reissued
دوباره منتشرکردن
re edify
دوباره ساختن
rallied
دوباره بکارانداختن
repiece
دوباره سر هم دادن
once more
دوباره باردیگر
replenishment
دوباره پرکردن
reproducer
دوباره تولیدکننده
readjusts
دوباره تعدیل
readjusting
دوباره تعدیل
repullulate
دوباره درامدن
refloating
دوباره به اب انداختن
readjusted
دوباره تعدیل
redintegrate
دوباره مستقرشونده
repeat
دوباره گفتن
reinstate
دوباره گماشتن
readjust
دوباره تعدیل
repeat
دوباره ساختن
recoat
دوباره اندودن
recature
دوباره تسخیرکردن
re echo
دوباره برگرداندن
re establishment
دوباره برقرارسازی
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
refloats
دوباره به اب انداختن
re fuse
دوباره گداختن
re count
دوباره شمردن
re construction
دوباره سازی
refloated
دوباره به اب انداختن
reinvest
دوباره گماشتن
refloat
دوباره به اب انداختن
Come again
<idiom>
دوباره تکرار کن.
reedify
دوباره ساختن
plerosis
دوباره پرشدن
rally
دوباره بکارانداختن
repeated test
ازمون دوباره
rallies
دوباره بکارانداختن
repass
دوباره عبورکردن
reelect
دوباره گزیدن
reinstated
دوباره گماشتن
revest
دوباره گماشتن
resell
دوباره فروختن
re-ran
دوباره دویدن
rewake
دوباره برانگیختن
resorb
دوباره بعلیدن
rewriter
دوباره نویس
refillable
دوباره پر کردنی
refill
دوباره پرکردن
fox message
پیام دوباره
to come again
دوباره امدن
regorge
دوباره فروبردن
digamy
عروسی دوباره
twice born
دوباره زاد
retransmit
دوباره فرستادن
reselling
دوباره فروختن
second check
بررسی دوباره
restart
شروع دوباره
reinstates
دوباره گماشتن
resorption
بلع دوباره
resold
دوباره فروختن
reenagement
استخدام دوباره
repeats
دوباره ساختن
reinstating
دوباره گماشتن
resurge
دوباره برخاستن
resells
دوباره فروختن
repeats
دوباره گفتن
refill
دوباره پر کردن
rework
دوباره انجام دادن
reassures
دوباره اطمینان دادن
reunite
دوباره بهم پیوستن
rewiring
دوباره سیمکشی کردن
rewiring
دوباره تلگراف زدن
recovering
دوباره بدست اوردن
rejuvenate
دوباره جوان کردن
rejuvenation
دوباره جوان سازی
reassure
دوباره اطمینان دادن
reassured
دوباره اطمینان دادن
reuniting
دوباره بهم پیوستن
reunites
دوباره بهم پیوستن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com