English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 45 (5 milliseconds)
English Persian
quote دوتای کامای برعکس
quoted دوتای کامای برعکس
quotes دوتای کامای برعکس
Other Matches
quotes کامای برعکس
quote کامای برعکس
quoted کامای برعکس
quote علامت نقل قول یا کامای برعکس
quoted علامت نقل قول یا کامای برعکس
quotes علامت نقل قول یا کامای برعکس
the last two دوتای اخر
the first two دوتای اول
the other two دوتای دیگر
nomogram سیستم گرافیکی برای حل یک مقدا رکه از دوتای دیگر آمده است
nomograph سیستم گرافیکی برای حل یک مقدا رکه از دوتای دیگر آمده است
on the contrary برعکس
vice versa <adv.> برعکس
to the contrary برعکس ان
per contra برعکس
contrariwise برعکس
vice versa برعکس
inverse برعکس مقابل
unlike غیر برعکس
unfavorable برعکس زشت
come full circle <idiom> کاملا برعکس
overhand رویهم برعکس
combination grasp گرفتن معمولی و برعکس
instead of vice versa بجای برعکس این
backwaters برعکس پارو زدن
instead of the other way around بجای برعکس این
backwater برعکس پارو زدن
moom dollyo bandea dollyo chagi ضربه پا برعکس دورانی
On the contrary , he is very honest. برعکس خیلی هم درستکار است
gender changer وسیله تغییر اتصال مادگی به نری و برعکس
sex changer وسیله مبدل اتصال نری به مادگی و برعکس
inverter وسیلهای که جریان متناوب را به مستقیم با برعکس تبدیل میکند
electronic استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
D type connector اتصالی که شبیه حرف D است . که مانع از نصب برعکس میشود
polarized اتصال لبه که یک سوراخ یا کلید دارد که مانع از نصب آن به صورت برعکس میشود
not stage مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
collimate تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
quotation marks کاماس برعکس , که در ابتدا و انتهای متن چاپ گرفتنی ایجاد میشود تا مشخس شود از منبع دیگر جدا شده است
reversion برعکس کردن وارونه کردن
interface مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interfaces مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
Soumak بافت سوماک [سوماخ] [این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com