English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
away دوراز خارج
Search result with all words
wide تیر دوراز هدف خارج از مسیر مسابقه
wider تیر دوراز هدف خارج از مسیر مسابقه
widest تیر دوراز هدف خارج از مسیر مسابقه
Other Matches
far دوراز
off the trail دوراز خط
beyond the pale <idiom> دوراز انتظار
out of harm's way دوراز اسیب
not ahunderd mails flom نه چندان دوراز
off shore fisheries شیلات دوراز کرانه
under hatches زیر عرشه دوراز نظر مرده
outsides منطقه دوراز محدوده پرتاب ازاد
outside منطقه دوراز محدوده پرتاب ازاد
backwoods اراضی جنگلی دوراز شهر جنگلهای دورافتاده
ab پیشوند لاتین بمعنی >دوراز< و>از< و >جدایی < و >غیر<مانند ABuse و ABaxial
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
pinioning قسمت دوراز مرکز بال پرنده بال
pinions قسمت دوراز مرکز بال پرنده بال
pinion قسمت دوراز مرکز بال پرنده بال
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
out of خارج از
off خارج از
outed خارج
outside در خارج
non-combatants خارج از صف
outsides خارج
outsides در خارج
outside خارج
off side خارج از خط
out-of- خارج از
out of tune خارج
non combatant خارج از صف
outwith [Scotish E] <adv.> خارج [از]
non-combatant خارج از صف
out [of] <adv.> خارج [از]
external خارج
aroint خارج شو
outside [of] <adv.> خارج [از]
out- خارج
per خارج از
externals خارج
out خارج
forth of خارج از
abroad خارج
externally از خارج
out- خارج بیرون
extravascular خارج رگی
extramarital خارج از زناشویی
out خارج از حدود
out- خارج از حدود
quotient خارج قسمت
outed خارج از حدود
quotients خارج قسمت
outed خارج بیرون
extrauterine خارج رحمی
extraterritorial خارج الارضی
issued خارج شدن
derailed از خط خارج کردن
cross country خارج از جاده
derails از خط خارج کردن
acentric خارج از مرکز
abaxile خارج از مرکز
derailing از خط خارج کردن
double out 081 خارج
egress خارج شدن
emissive خارج شونده
endarch متشکل در خارج
derails از خط خارج شدن
bring out خارج کردن
derailing از خط خارج شدن
derailed از خط خارج شدن
derail از خط خارج کردن
derail از خط خارج شدن
anieoro از داخل به خارج
begone خارج شو عزیمت کن
beside the question خارج از موضوع
blow out به خارج دمیدن
eccentrics خارج از مرکز
eccentric خارج از مرکز
outbound خارج ازمحدوده
torts خارج از قرارداد
tort خارج از قرارداد
extra regular خارج ازقاعده
extra spectral خارج طیفی
extracellular خارج سلولی
extragalactic خارج کهکشانی
irrelevant خارج از موضوع
off duty خارج از نگهبانی
off duty خارج از خدمت
extramarital خارج ازدواجی
alfresco خارج از منزل
outbound مربوط به خارج
from the outside از خارج [از جایی]
expulse خارج کردن
exterritorial خارج الملکتی
extra cosmical خارج ازعالم
extra professional خارج حرفهای
extraneous خارج از قلمروچیزی
issues خارج شدن
out خارج بیرون
to rule out خارج کردن
ouyby خارج از دور از
overseas خارج ازکشور
eject خارج کردن
void خارج شدن
popping خارج شدن
outbye خارج از دور از
out of در خارج بواسطه
outboard bearing یاتاقان خارج
emigration مهاجرت به خارج
out of turn خارج از نوبت
out of proportion خارج از اندازه
inaccessible <adj.> خارج از دسترس
out of phase خارج از فاز
out of line خارج از خط جبهه
issue خارج شدن
out of door خارج ازمنزل
out-of- در خارج بواسطه
over the side خارج از ناو
oversea خارج از کشور
to pass off خارج شدن
to fall out خارج شدن
without بطرف خارج
beside the mark خارج ازموضوع
submultiple خارج قسمت
outdoors خارج از منزل
exit خارج شدن
exits خارج شدن
standaway خارج از بدن
ungracious خارج از نزاکت
extraction خارج کردن
soto uke دفاع از خارج
unship خارج کردن
phase out خارج کردن
abroad خارج از کشور
fescennine خارج ازاخلاق
ejected خارج کردن
ejecting خارج کردن
ejects خارج کردن
out of doors خارج ازمنزل
discharges خارج کردن
nonsense خارج از منطق
off season خارج از فصل
from out of town از خارج [از شهر]
from outside از خارج [از شهر]
To fall out. از صف خارج شدن
foreign market بازار خارج
The train ran off the rails. قطار از خط خارج شد
inaccessible خارج از دسترس
neither here nor there خارج ازموضوع
discharge خارج کردن
not to the point خارج از موضوع
out of action خارج ازنبرد
off center خارج از مرکز
off key خارج از مایه
out of question خارج از موضوع
outside به سمت خارج
outsides به سمت خارج
extra-marital خارج از زناشویی
extramundane خارج دنیایی
belches بازور خارج شدن
rationed خارج قسمت سهمیه
laymen خارج از حرفه یا فن خاصی
abaton [محل خارج از دسترس]
subliminally خارج ازمرحله اگاهی
anomalous خارج از رسم بیمورد
ration خارج قسمت سهمیه
belching بازور خارج شدن
rations خارج قسمت سهمیه
subliminal خارج ازمرحله اگاهی
ablate بریدن و خارج کردن
outwards بطرف خارج بیرونی
face [نمای خارج ساختمان]
obsolescent از رده خارج شده
outward بطرف خارج بیرونی
layman خارج از حرفه یا فن خاصی
belched بازور خارج شدن
to put out of court از دستور خارج کردن
outbound cargo بار خارج از کشور
out of range که خارج از حد سیستم باشد
field خارج اداره یا کارخانه
escalate از مهار خارج شدن
out of action از نبرد خارج شده
escalated از مهار خارج شدن
on side در داخل خط خارج نشده
off centre load بار خارج از مرکز
escalates از مهار خارج شدن
obiter dictum خارج از موضوع دعوی
escalating از مهار خارج شدن
misifit لباس خارج از اندازه
lie on the table از دستور خارج شدن
lay on the table از دستور خارج کردن
outcaste شخص خارج ازمذهب
outrange خارج ازتیررس بودن
thrower in پرتابگر خارج از زمین
swap out مبادله کردن به خارج
superempirical خارج از جهان مادی
strike out از بازی خارج شدن
stick to the point از موضوع خارج نشوید
step out از محلی خارج شدن
transfinite خارج ازاعداد محدود
unavailable energy نیروی خارج از دسترس
unplayable توپ خارج ازدسترس
phase out به ترتیب خارج کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com