English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
lying in دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
Other Matches
lounges اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
farrowed زایمان بچه خوک زایمان خوک
farrow زایمان بچه خوک زایمان خوک
farrowing زایمان بچه خوک زایمان خوک
farrows زایمان بچه خوک زایمان خوک
business cycle دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
posterior بعداز
postmeridiem بعداز فهر
post meridiem بعداز فهر
behinds بعداز دیرتراز
behind بعداز دیرتراز
post hostilities بعداز خاتمه مخاصمات
morning call دیدنی بعداز فهر
lie in state <idiom> بعداز مرگ دیدن جسد
the next process is weaving عمل یا مرحله بعداز بافتن است
fizzle out <idiom> خراب شدن بعداز شروع خوبی
backwash اضطراب یااشفتگی بعداز انجام عملی عواقب
make up <idiom> دوباره دوست شدن بعداز مشاجره ودعوا
Safavid period دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
pick-me-up <idiom> بعداز ضعف وخستگی غذا ونوشیدنی خوردن دوباره زنده شدن
parturition زایمان
childbirth زایمان
down lying زایمان
lying-in زایمان
accouchement زایمان
in labour در حال زایمان
labor درد زایمان
labor pain درد زایمان
labored درد زایمان
labors درد زایمان
natural childbirth زایمان طبیعی
lucina الهه زایمان
labour درد زایمان
travail درد زایمان
childbed بستر زایمان
maternity وابسته به زایمان
throe زایمان رنج
in child birth درحال زایمان
confinement زایمان بستری
obstetricians متخصص زایمان قابله
litters زایمان ریخته وپاشیده
obstetrician متخصص زایمان قابله
obstetricians پزشک متخصص زایمان
littering زایمان ریخته وپاشیده
littered زایمان ریخته وپاشیده
litter زایمان ریخته وپاشیده
obstetrician پزشک متخصص زایمان
retard درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retarding درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retards درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
lie-in در بستر زایمان بودن ارزیدن
lie in در بستر زایمان بودن ارزیدن
tokology علم مامایی مبحث زایمان ومامایی
tocology علم مامایی مبحث زایمان ومامایی
cesarean زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
milk leg ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
vehicle mass ratio نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
puerperium مرحله بین زایمان واعاده زهدان بحال اولیه خود
new deal برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
breather استراحت
idlest استراحت
idle استراحت
idled استراحت
bye استراحت
byes استراحت
rehabilitation استراحت
recumbency استراحت
rests استراحت
yasme استراحت
breathers استراحت
rest استراحت
relaxation استراحت
vacation استراحت
idles استراحت
vacations استراحت
surcease پایان استراحت
lie up استراحت کردن
sick leave استراحت بیماری
to go to roost استراحت کردن
lie down استراحت کوتاه
lie-down استراحت کردن
lie-down استراحت کوتاه
to take one's rest استراحت کردن
to rest on one's oars استراحت کردن
to rest oneself استراحت کردن
to repose oneself استراحت کردن
lie down استراحت کردن
to retire to bed استراحت کردن
resting potential پتانسیل استراحت
rest period دوره استراحت
electrode bias ولتاژ استراحت
go to rest استراحت کردن
idle period دوره استراحت
outstretch استراحت کردن
nooning استراحت نیمروز
meal break استراحت ناهار
calm down <idiom> استراحت کردن
rest cure معالجه با استراحت
lie off استراحت کردن
binnacle استراحت پزشکی
respite _ فاصله استراحت
relief time زمان استراحت
relief interval استراحت متناوب
quiescent point نقطه استراحت
lie by استراحت کردن
rest استراحت کردن
quiescent current جریان استراحت
to pause استراحت کردن
unbuckle استراحت کردن
unbuckles استراحت کردن
unbuckling استراحت کردن
repose اسودگی استراحت
rest محل استراحت
unbuckled استراحت کردن
rests محل استراحت
rests استراحت کردن
easing سهولت استراحت رسایی
rest up استراحت کامل کردن
eases سهولت استراحت رسایی
eased سهولت استراحت رسایی
ease سهولت استراحت رسایی
to breathe a horse استراحت کردن به اسب
retire استراحتگاه استراحت کردن
retires استراحتگاه استراحت کردن
i yearn for ارزوی استراحت دارم
lairs محل استراحت جانور
binnacle list فهرست استراحت پزشکی
lodgment area منطقه استراحت یا فرود در سر پل
lair محل استراحت جانور
mass practice تمرین بدون استراحت
parlor car سالن استراحت قطار
respite استراحت تمدید مدت
to rest up استراحت کامل کردن
rests تکیه گاه استراحت
rests استراحت کردن بالشتک
jump suits لباس خانه و استراحت
zazen پایان استراحت نشسته
rest استراحت کردن بالشتک
work relief استراحت توام با کار
work ratio نسبت کار به استراحت
kick back <idiom> تنها استراحت کردن
rest تکیه گاه استراحت
Zen استراحت بحالت نشسته
jump suit لباس خانه و استراحت
stillborn زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
rehabilitation اردوگاه استراحت تسلی دادن
bedtime وقت استراحت موقع خوابیدن
bucket step فیکس کردن پا برای استراحت
dwell محل توقف توقفگاه استراحت
to take a mandatory break وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
bedtimes وقت استراحت موقع خوابیدن
lounging محل استراحت ولم دادن
lies : دراز کشیدن استراحت کردن
dwells محل توقف توقفگاه استراحت
slack suit لباس مخصوص گردش یا استراحت
lied : دراز کشیدن استراحت کردن
lounge محل استراحت ولم دادن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
lounged محل استراحت ولم دادن
lounges محل استراحت ولم دادن
dwelling پیاده شدن برای استراحت
dwellings پیاده شدن برای استراحت
dwelled محل توقف توقفگاه استراحت
change of pace جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change up جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
neutral corner گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
lounge car قطار دارای سالن استراحت وتفریح
swimming دوران
periods دوران
circulation دوران
circulations دوران
period دوران
gyration دوران
gyrations دوران
cycles دوران
cycled دوران
eras دوران
era دوران
rotation دوران
vertigo دوران
cycle دوران
diastasis استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
longtour area منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
lounger کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
truce وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truces وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
ring stool چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
rotated دوران کردن
fulcrum نقطه دوران
revolution دوران شورش
paleozoic دوران اول
wifehood دوران زوجیت
stound دوران درد
rotates دوران کردن
revolution چرخش دوران
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com