Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
protectorate
دوران حکومت کرامول درانگلستان
protectorates
دوران حکومت کرامول درانگلستان
Other Matches
cromwell current
جریان اب کرامول
match fishing
مسابقه ماهیگیری درانگلستان
Coventry
نام شهری است درانگلستان
british english
زبان انگلیسی رایج درانگلستان
eton
دانشکده ایتون درانگلستان برای پسران
hagiarchy
حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
czarism
حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
technocracy
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
autocracy
حکومت مطلق حکومت استبدادی
theocracies
حکومت خدا حکومت روحانیون
theocracy
حکومت خدا حکومت روحانیون
civicism
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
skittles
بازی شبیه به بولینگ درانگلستان بین 2 نفر یا 2تیم تا 5 نفره با پرتاب گوی یا دیسک به 9 میله
Safavid period
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
home rule
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
conservatism
عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
rood
مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
phillips curve
منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
heptarchic
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchical
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
martial law
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
fabianism
نحله سوسیالیستی معتدل که به سال 4881 درانگلستان تشکیل شد و در واقع پایه حزب کارگر محسوب میشود . اصحاب این مسلک باعقاید مارکس در زمینه لزوم کشمکش طبقاتی و نیز انقلاب و شدت عمل جهت وصول به اهداف سوسیالیزم موافقت ندارند
vertigo
دوران
eras
دوران
gyrations
دوران
gyration
دوران
circulation
دوران
periods
دوران
cycled
دوران
swimming
دوران
circulations
دوران
period
دوران
cycle
دوران
rotation
دوران
cycles
دوران
era
دوران
rotation
چرخش دوران
dizzy
دچار دوران سر
lives
دوران زندگی
life
دوران زندگی
rotation about a line
دوران دور یک خط
revolutions
دوران شورش
wartime
دوران جنگ
plane of rotation
سطح دوران
revolution
چرخش دوران
revolutions
چرخش دوران
aftertime
دوران پیری
sense of rotation
جهت دوران
paleozoic
دوران اول
wifehood
دوران زوجیت
revolution
دوران شورش
qyaternary
دوران چهارم
angle of rotation
زاویه دوران
off season
در دوران کسادی
off season
در دوران کم کاری
peacetime
دوران صلح
space age
دوران کیهان
stound
دوران درد
rotates
دوران کردن
raced
دوران مسیر
fulcrum
نقطه دوران
races
دوران مسیر
axis of rotation
محور دوران
rotated
دوران کردن
lucid interval
دوران افاقه
race
دوران مسیر
circulation
دوران خون
circulations
دوران خون
distance between centers
طول دوران
rotate
دوران کردن
the whirligig of fashion
دوران دایمی مد
till in old
[great]
age
تا در دوران سالمندی
climacteric
دوران یائسگی زن
rotational
دوران گردش بدور
obligated tour
دوران مشمولیت وفیفه
rotation
دوران گردش بدور
rotation about a point
دوران دور یک نقطه
geriatrician
امراض دوران پیریgyrfalcon
rotation around
[about]
a point
دوران دور نقطه ای
geriatrist
امراض دوران پیری
revolutions
دور دوران کامل
iceman
یخی بستر دوران یخ
season
دوران چاشنی زدن
off season
وابسته به این دوران
instantaneous center of rotation
مرکز دوران لحظهای
spinning
چرخش
[گردش]
[دوران ]
circulatory
مربوط یه دوران خون
geocentric
دوران زمین مرکزی
seasoned
دوران چاشنی زدن
seasons
دوران چاشنی زدن
azoic
دوران ماقبل تاریخ
vertiginous
سرگیجهای دوران کننده
revolution
دور دوران کامل
golden age
دوران رونق و رفاه
golden ages
دوران رونق و رفاه
jumped-up
تازه به دوران رسیده
whirling
چرخش یا دوران جریان سیال
whirled
چرخش یا دوران جریان سیال
unemployment benefit
کمک دریافتی در دوران بیکاری
mesozoic era
دوران دوم زمین شناسی
whirl
چرخش یا دوران جریان سیال
long run period
دوران محاسبه بلند مدت
peripheral course
دوران پیش دانشگاهی نظامی
whirls
چرخش یا دوران جریان سیال
rotation about ...
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
retrograde
دوران در خلاف جهت معمول
Victoriana
وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
Difficult times lie ahead.
دوران سختی درپیش است
anthropic
مربوط به دوران پیدایش انسان
Early Christian architecture
سبک معماری دوران مسیحیت
age earnings profile
برنامه درامد در دوران زندگی
gyrating
چرخ زدن دوران داشتن
gyrates
چرخ زدن دوران داشتن
The whirligig of time revolves.
دوران دایمی زمان می چرخد.
gyrated
چرخ زدن دوران داشتن
gyrate
چرخ زدن دوران داشتن
whirligig of something
دوران دایمی
[اصطلاح مجازی]
yaw
دوران هواپیما حول محورقائم
yawed
دوران هواپیما حول محورقائم
roll
دوران حول محور طولی غلطش
period
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
rolled
دوران حول محور طولی غلطش
rolls
دوران حول محور طولی غلطش
lying in
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
twist
دوران حول محور افقی پیچش
twisting
دوران حول محور افقی پیچش
twists
دوران حول محور افقی پیچش
lathe center
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
periods
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
We are living in the age of mass communication.
ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
paleocene
قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
hallstatt
وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
vorticity
میزان برداری دوران موضعی سیال
paleontology
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
Pre-Raphaelite
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
Pre-Raphaelites
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
It reminds me of my schooldays .
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
gynarchy
حکومت زن
gynocracy
حکومت زن
dominion
حکومت
government
حکومت
administrations
حکومت
governments
حکومت
administration
حکومت
raj
حکومت
dog days
چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
quadrangles
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
quadrangle
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
banks
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
Edwardian
معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
Edwardian
ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
bank
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
constitutionalism
حکومت مشروطه
under the seway of
تحت حکومت
theonomy
حکومت خدایی
duumvirate
حکومت دو نفری
dyarchy
حکومت دوپادشاه
coalition government
حکومت ائتلافی
thearchy
حکومت خدایان
the sabre
حکومت نظامی
dyarchy
حکومت دومجلسی
enemy state
حکومت دشمن
thalassocracy
حکومت بر دریاها
sword law
حکومت سرنیزه
sword law
حکومت قلدری
fair arbitration
حکومت عدل
federal government
حکومت متحده
kakistocracy
بدترین حکومت
constitutional government
حکومت مشروطه
czarisme
حکومت قیصری
czarisme
حکومت تزاری
democratic government
حکومت ملی
despotic rule
حکومت مطلقه
despotic rule
حکومت استبدادی
theocracies
حکومت مذهب
stratocracy
حکومت نظامیان
statolatry
حکومت پرستی
gerontocracy
حکومت سالخوردگان
hagiocrasy
حکومت مقدسان
plutartchy
حکومت دولتمندان
parliamentary government
حکومت پارلمانی
parliamentarism
حکومت پارلمانی
nomocracy
حکومت قانونی
hierocracy
حکومت روحانیون
home rule
حکومت ملی
home rule
حکومت داخلی
mobocracy
حکومت رجاله ها
mixed government
حکومت مختلط
military government
حکومت نظامی
seat of government
مقر حکومت
martial rule
حکومت نظامی
local government
حکومت محلی
plutocratic goverment
حکومت دولتمندان
presidential government
حکومت جمهوری
gynocracy
حکومت زنان
gerontocrasy
حکومت پیران
governable
قابل حکومت
governance
طرز حکومت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com