Dictiornary-Farsi | دوران خون | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 175 (10 milliseconds)

English	Persian
circulation	دوران خون
circulations	دوران خون


Search result with all words

circulation	دوران
circulations	دوران
swimming	دوران
period	منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
period	دوران
periods	منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
periods	دوران
drunk	مستی دوران مستی
drunks	مستی دوران مستی
fulcrum	نقطه دوران
probation officer	ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers	ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
gyration	دوران
gyrations	دوران
life	دوران زندگی
lives	دوران زندگی
retrograde	دوران در خلاف جهت معمول
season	دوران چاشنی زدن
seasoned	دوران چاشنی زدن
seasons	دوران چاشنی زدن
tertiary	قسمت سوم دوران سوم
protectorate	دوران حکومت کرامول درانگلستان
protectorates	دوران حکومت کرامول درانگلستان
pin	میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinned	میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinning	میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
revolution	دور دوران کامل
revolution	چرخش دوران
revolution	دوران شورش
revolutions	دور دوران کامل
revolutions	چرخش دوران
revolutions	دوران شورش
gyrate	چرخ زدن دوران داشتن
gyrated	چرخ زدن دوران داشتن
gyrates	چرخ زدن دوران داشتن
gyrating	چرخ زدن دوران داشتن
dizzy	دچار دوران سر
whirl	چرخش یا دوران جریان سیال
whirled	چرخش یا دوران جریان سیال
whirling	چرخش یا دوران جریان سیال
whirls	چرخش یا دوران جریان سیال
circulatory	مربوط یه دوران خون
bank	دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
banks	دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
era	دوران
eras	دوران
race	دوران مسیر
raced	دوران مسیر
races	دوران مسیر
vertigo	دوران
roll	دوران حول محور طولی غلطش
rolled	دوران حول محور طولی غلطش
rolls	دوران حول محور طولی غلطش
twist	دوران حول محور افقی پیچش
twisting	دوران حول محور افقی پیچش
twists	دوران حول محور افقی پیچش
autumn	برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumns	برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
cycle	دوران
cycled	دوران
cycles	دوران
quadrangle	حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
quadrangles	حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
rotate	دوران کردن
rotated	دوران کردن
rotates	دوران کردن
unemployment benefit	کمک دریافتی در دوران بیکاری
rotation	دوران گردش بدور
rotation	دوران
rotation	چرخش دوران
career	شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered	شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering	شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers	شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
yaw	دوران هواپیما حول محورقائم
yawed	دوران هواپیما حول محورقائم
aftertime	دوران پیری
age earnings profile	برنامه درامد در دوران زندگی
angle of rotation	زاویه دوران زاویه چرخش
angle of rotation	زاویه دوران
anthropic	مربوط به دوران پیدایش انسان
axis of rotation	محور دوران
azoic	دوران ماقبل تاریخ
business cycle	دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
caducity	کهولت ضعف دوران کهولت
climacteric	دوران یائسگی زن
closed cycle reactor system	در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
combustion starter	مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
constant speed propeller	ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
coordinated turn	دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
coriolis effect	پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
dendrochronology	دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
distance between centers	طول دوران
disturbing moment	گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
dog days	چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
geocentric	دوران زمین مرکزی
geriatrician	امراض دوران پیریgyrfalcon
geriatrics	رشتهای از علم طب که درباره امراض دوران پیری و افراد پیر بحث میکند مبحث امراض پیری
geriatrist	امراض دوران پیری
gyro	برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
Other Matches

Safavid period	دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
lucid interval	دوران افاقه
the whirligig of fashion	دوران دایمی مد
till in old [great] age	تا در دوران سالمندی
wartime	دوران جنگ
sense of rotation	جهت دوران
off season	در دوران کسادی
space age	دوران کیهان
stound	دوران درد
wifehood	دوران زوجیت
peacetime	دوران صلح
off season	در دوران کم کاری
rotation about a line	دوران دور یک خط
paleozoic	دوران اول
qyaternary	دوران چهارم
plane of rotation	سطح دوران
jumped-up	تازه به دوران رسیده
golden ages	دوران رونق و رفاه
obligated tour	دوران مشمولیت وفیفه
golden age	دوران رونق و رفاه
rotation about a point	دوران دور یک نقطه
rotational	دوران گردش بدور
instantaneous center of rotation	مرکز دوران لحظهای
iceman	یخی بستر دوران یخ
vertiginous	سرگیجهای دوران کننده
off season	وابسته به این دوران
rotation around [about] a point	دوران دور نقطه ای
spinning	چرخش [گردش] [دوران ]
long run period	دوران محاسبه بلند مدت
rotation about ...	دوران دور ... [محوری یا جایی]
Victoriana	وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
Difficult times lie ahead.	دوران سختی درپیش است
peripheral course	دوران پیش دانشگاهی نظامی
whirligig of something	دوران دایمی [اصطلاح مجازی]
Early Christian architecture	سبک معماری دوران مسیحیت
The whirligig of time revolves.	دوران دایمی زمان می چرخد.
mesozoic era	دوران دوم زمین شناسی
Pre-Raphaelite	هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
Pre-Raphaelites	هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
It reminds me of my schooldays .	مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
We are living in the age of mass communication.	ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
paleocene	قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
lathe center	مرکز یا محور دوران ماشین تراش
hallstatt	وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
paleontology	مبحث زیست شناسی دوران قدیم
lying in	دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
vorticity	میزان برداری دوران موضعی سیال
Edwardian	ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
Edwardian	معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
rhythm method	روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
paleontologist	ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
golden age	دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
golden ages	دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
ornithopter	هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
mastodon	پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
inertia welding	جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
rotor incidence	زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
wheel mode	ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
shamanism	پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
hunger cloth	پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
lenten veil	پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
pitch speed	حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
sabbatical year	در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
pitch control	کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
new deal	روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
wheel satellite	ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
vortex line	خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
low cycle fatigue	خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
rate integration gyro	ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
vane pump	خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
magnetic ritation	گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
pendant	سر ترنج [کلاله] [سر ترنج را به طرح های دوران صفویه نسبت می دهند و معمولا نقشی از ترنج مرکزی را نشان می دهد و به صورت های مختلف هندسی، بیضی شکل، دایره ای و چند ضلعی بافته می شود.]
Anatolia	منطقه آناتولی که بین دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار داشته و یکی از مراکز عمده قالیبافی ترکی، کردی، ارمنی و یونانی است. بیشتر به بافت فرش با گره ترکی معروف بوده و به دوران سلجوقیان باز می گردد.