Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (32 milliseconds)
English
Persian
rotate
دوران کردن
rotated
دوران کردن
rotates
دوران کردن
Other Matches
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
Safavid period
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
circulation
دوران
cycles
دوران
period
دوران
gyrations
دوران
gyration
دوران
circulations
دوران
rotation
دوران
cycled
دوران
cycle
دوران
vertigo
دوران
periods
دوران
era
دوران
swimming
دوران
eras
دوران
raced
دوران مسیر
till in old
[great]
age
تا در دوران سالمندی
races
دوران مسیر
climacteric
دوران یائسگی زن
off season
در دوران کسادی
race
دوران مسیر
space age
دوران کیهان
off season
در دوران کم کاری
wartime
دوران جنگ
paleozoic
دوران اول
revolutions
چرخش دوران
stound
دوران درد
revolutions
دوران شورش
fulcrum
نقطه دوران
revolution
چرخش دوران
peacetime
دوران صلح
angle of rotation
زاویه دوران
life
دوران زندگی
lives
دوران زندگی
wifehood
دوران زوجیت
revolution
دوران شورش
sense of rotation
جهت دوران
aftertime
دوران پیری
rotation about a line
دوران دور یک خط
distance between centers
طول دوران
the whirligig of fashion
دوران دایمی مد
dizzy
دچار دوران سر
circulations
دوران خون
axis of rotation
محور دوران
lucid interval
دوران افاقه
plane of rotation
سطح دوران
rotation
چرخش دوران
qyaternary
دوران چهارم
circulation
دوران خون
obligated tour
دوران مشمولیت وفیفه
season
دوران چاشنی زدن
instantaneous center of rotation
مرکز دوران لحظهای
revolutions
دور دوران کامل
azoic
دوران ماقبل تاریخ
seasons
دوران چاشنی زدن
golden ages
دوران رونق و رفاه
geocentric
دوران زمین مرکزی
geriatrician
امراض دوران پیریgyrfalcon
seasoned
دوران چاشنی زدن
geriatrist
امراض دوران پیری
jumped-up
تازه به دوران رسیده
revolution
دور دوران کامل
spinning
چرخش
[گردش]
[دوران ]
circulatory
مربوط یه دوران خون
iceman
یخی بستر دوران یخ
golden age
دوران رونق و رفاه
off season
وابسته به این دوران
rotation around
[about]
a point
دوران دور نقطه ای
rotation
دوران گردش بدور
vertiginous
سرگیجهای دوران کننده
rotational
دوران گردش بدور
rotation about a point
دوران دور یک نقطه
gyrates
چرخ زدن دوران داشتن
gyrated
چرخ زدن دوران داشتن
anthropic
مربوط به دوران پیدایش انسان
whirled
چرخش یا دوران جریان سیال
Difficult times lie ahead.
دوران سختی درپیش است
Early Christian architecture
سبک معماری دوران مسیحیت
whirling
چرخش یا دوران جریان سیال
whirls
چرخش یا دوران جریان سیال
gyrating
چرخ زدن دوران داشتن
protectorate
دوران حکومت کرامول درانگلستان
whirligig of something
دوران دایمی
[اصطلاح مجازی]
gyrate
چرخ زدن دوران داشتن
age earnings profile
برنامه درامد در دوران زندگی
protectorates
دوران حکومت کرامول درانگلستان
The whirligig of time revolves.
دوران دایمی زمان می چرخد.
whirl
چرخش یا دوران جریان سیال
mesozoic era
دوران دوم زمین شناسی
unemployment benefit
کمک دریافتی در دوران بیکاری
yawed
دوران هواپیما حول محورقائم
yaw
دوران هواپیما حول محورقائم
retrograde
دوران در خلاف جهت معمول
Victoriana
وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
long run period
دوران محاسبه بلند مدت
rotation about ...
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
peripheral course
دوران پیش دانشگاهی نظامی
hallstatt
وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
It reminds me of my schooldays .
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
lying in
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
vorticity
میزان برداری دوران موضعی سیال
paleontology
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
We are living in the age of mass communication.
ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
paleocene
قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
periods
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
rolled
دوران حول محور طولی غلطش
rolls
دوران حول محور طولی غلطش
Pre-Raphaelites
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
Pre-Raphaelite
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
roll
دوران حول محور طولی غلطش
twists
دوران حول محور افقی پیچش
period
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
twisting
دوران حول محور افقی پیچش
twist
دوران حول محور افقی پیچش
lathe center
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
Edwardian
معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
banks
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
Edwardian
ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
dog days
چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
bank
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
quadrangles
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
quadrangle
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
rhythm method
روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
golden age
دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
golden ages
دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
ornithopter
هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
paleontologist
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
mastodon
پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
wheel mode
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
autumns
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumn
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
disturbing moment
گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
rotor incidence
زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
inertia welding
جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
pin
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
shamanism
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
hunger cloth
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
pinned
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
lenten veil
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
pinning
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pitch speed
حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
probation officers
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
dendrochronology
دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
sabbatical year
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
probation officer
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
pitch control
کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
new deal
روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
vortex line
خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
wheel satellite
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
gyro
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
constant speed propeller
ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
low cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
rate integration gyro
ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
combustion starter
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
coriolis effect
پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
vane pump
خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
coordinated turn
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
geriatrics
رشتهای از علم طب که درباره امراض دوران پیری و افراد پیر بحث میکند مبحث امراض پیری
angle of rotation
زاویه دوران زاویه چرخش
magnetic ritation
گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
caducity
کهولت ضعف دوران کهولت
tertiary
قسمت سوم دوران سوم
closed cycle reactor system
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
careering
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
career
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
pendant
سر ترنج
[کلاله]
[سر ترنج را به طرح های دوران صفویه نسبت می دهند و معمولا نقشی از ترنج مرکزی را نشان می دهد و به صورت های مختلف هندسی، بیضی شکل، دایره ای و چند ضلعی بافته می شود.]
drunks
مستی دوران مستی
drunk
مستی دوران مستی
Anatolia
منطقه آناتولی که بین دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار داشته و یکی از مراکز عمده قالیبافی ترکی، کردی، ارمنی و یونانی است. بیشتر به بافت فرش با گره ترکی معروف بوده و به دوران سلجوقیان باز می گردد.
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com