Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
helioscope
دوربین افتاب بینی خورشیدبین
Other Matches
solariums
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph
گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
sniper scope
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
infinity method
روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت
angle of view
زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
cross line
بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
hyperfocal distance
مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
synchroscope
دوربین کنترل اتش خودکارپدافند هوایی دوربین دستگاه توزیع اتش خودکار
collimating sight
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
snub-nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
septum
حفرههای بینی پره بینی
lens distortion
خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
guided propagation
تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
subsolar
در فل افتاب
suns
افتاب
dislocating
افتاب
dislocates
افتاب
dislocate
افتاب
sunning
افتاب
sunniest
افتاب رو
sunny
افتاب رو
sunnier
افتاب رو
sunless
بی افتاب
patent to the sun
افتاب رو
sunned
افتاب
sun
افتاب
photosphere
افتاب
queen's weather
افتاب
sunshine
افتاب
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
helianthemum
چرخ افتاب
heliolatrous
افتاب پرست
sun worshipper
افتاب پرست
helianthemum
افتاب چرخ
helianthus
گل افتاب گردان
heliograph
افتاب نگار
roman candle
افتاب مهتاب
visorless
بی افتاب گردان
dawns
طلوع افتاب
heliologist
افتاب شناس
heliophilous
افتاب دوست
solarism
افسانههای افتاب
solarization
تابش افتاب
sunbaked
افتاب پخته
sun worship
افتاب پرستی
sun struck
افتاب زده
sun dried
در افتاب خشکانیده
heliotropism
افتاب گرایی
heliotrope
گل افتاب پرست
sun burn
افتاب زدگی
sun beam
پرتو افتاب
sunbath
حمام افتاب
sunlike
مانند افتاب
sunshine recorder
افتاب سنج
sunshiny
افتاب گیر
heliosis
افتاب زدگی
sunward
سوی افتاب
sunup
طلوع افتاب
sunstruck
افتاب زده
heliotrope
افتاب گرای
sunbeam
پرتو افتاب
sunbeam
تیغ افتاب
sunbeams
پرتو افتاب
sunbeams
تیغ افتاب
heliotherapy
معالجه با افتاب
turnsole
گل افتاب گردان
sunlight
نور افتاب
sundial
شاخص افتاب
sundials
شاخص افتاب
visor
افتاب گردان
visors
افتاب گردان
basks
افتاب خوردن
basking
افتاب خوردن
broiling sun
افتاب سوزان
daisy
گل افتاب گردان
sunshades
افتاب گردان
sunshade
افتاب گردان
dawned
طلوع افتاب
dawn
طلوع افتاب
p of the sun
نیش افتاب
sunshine
تابش افتاب
sunshine
نور افتاب
streamers
تیغ افتاب
sunstroke
افتاب زدگی
sunsets
غروب افتاب
sunburn
افتاب زدگی
patent to the sun
افتاب گیر
sunrises
طلوع افتاب
sunrise
طلوع افتاب
basked
افتاب خوردن
sunflowers
گل افتاب گردان
dawning
طلوع افتاب
german giant swing
افتاب شکسته
giant swing
افتاب یا مهتاب
weather beaten
افتاب زده
vizor
افتاب گردان
girasol
گل افتاب پرست
p of the sun
طلوع افتاب
streamer
تیغ افتاب
visard
افتاب گردان
girasole
گل افتاب پرست
bask
افتاب خوردن
daisies
گل افتاب گردان
giant circle
افتاب شکسته
sunflower
گل افتاب گردان
chamaeleon
افتاب پرست
chamaeleontis
افتاب پرست
cockshut
غروب افتاب
dry in the sun
خشکاندن در افتاب
eclipse of sun
افتاب گرفتگی
solarize
درمعرض افتاب قراردادن
sunbathed
حمام افتاب گرفتن
sunbathing
حمام افتاب گرفتن
basks
حمام افتاب گرفتن
sunbathes
حمام افتاب گرفتن
basked
حمام افتاب گرفتن
sunbathe
حمام افتاب گرفتن
insolate
در معرض افتاب گذاشتن
basking
حمام افتاب گرفتن
solisequous
تابع گردش افتاب
side screen
چادر افتاب گیر
sung hat
کلاه افتاب گیر
sunshiny
منور از نور افتاب
peeps
نیش افتاب روزنه
peeping
نیش افتاب روزنه
helianthus
روزگردک جنس گل افتاب
bask
حمام افتاب گرفتن
sunflowers
گیاه افتاب گرا
sunflower
گیاه افتاب گرا
under the sun
در جهان در زیر افتاب
peeped
نیش افتاب روزنه
to sun one self
خودرا افتاب دادن
sunbaked
حرارت افتاب دیده
sunbaked
در افتاب خشک شده
sun dial
افتاب نما مقنطره
peep
نیش افتاب روزنه
to take the sun
افتاب بخود دادن
sunlit
روشن از فروغ افتاب
sun hat
کلاه افتاب گیر
sunburn
افتاب سوخته کردن
anticipated stock losses
تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
anaglyph
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
weather forecasts
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecast
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
sun
درمعرض افتاب قرار دادن
ra
خدای افتاب مصریان قدیم
parch
تفتیدن افتاب سوخته کردن
sunrise
طلوع خورشید تیغ افتاب
sunrises
طلوع خورشید تیغ افتاب
sun deck
عرشه افتاب گیر کشتی
parches
تفتیدن افتاب سوخته کردن
sun disk
صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
heliotrope
گل افتاب گردان ارغوانی روشن
solar orientation
تعیین موقعیت نسبت به افتاب
tannage
قهوهای در اثر اشعه افتاب
fire opal
گل افتاب گردان عین الشمس
sunned
درمعرض افتاب قرار دادن
insolation
در مقابل اشعه افتاب قراردادن
sunning
درمعرض افتاب قرار دادن
suns
درمعرض افتاب قرار دادن
heliograph
دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
binocular
دوربین
cameras
دوربین
long sighted
دوربین
longsighted
دوربین
far seeing
دوربین
telescopes
دوربین
the penetration of a telescope
دوربین
presbyopic
دوربین
far sighted
دوربین
opera glasses
دوربین
night glass
دوربین شب
camera
دوربین
telescope
دوربین
far-sighted
دوربین
solarize
زیاد در افتاب ماندن وخراب شدن
dog watch
پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
apollo
خدای افتاب وزیبایی و شعر و موسیقی
heliotropic
رشدکننده تحت تاثیرافتاب افتاب گرد
sunlight
تابش افتاب انعکاس نور خورشید
cosmical
برابرباخورشید- مصادف باطلوع وغروب افتاب
the sun had parched his skin
افتاب پوست تنش را سوزانده بود
telescopes
دوربین نجومی
cross hair
خط داخل دوربین
box cameras
دوربین قوطی
camera-shy
بیزار از دوربین
director sight
دوربین هادی
field glass
دوربین صحرایی
eye piece
عدسی سر دوربین
electron camera
دوربین الکترونی
drawtube
لوله دوربین
computing sight
دوربین محاسب
lens
عدسی دوربین
camera tube
دوربین تلویزیونی
pickup tube
دوربین تلویزیونی
television camera tube
دوربین تلویزیونی
binocular
دوربین دو چشم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com