English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
minicam دوربین خیلی کوچک
minicamera دوربین خیلی کوچک
Other Matches
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
spyglass دوربین کوچک
miniature camera دوربین تصاویر کوچک
subminiature خیلی کوچک
micro- در معنای خیلی کوچک
It's too small آن خیلی کوچک است.
miniaturization خیلی کوچک کردن چیزی
microwave موج خیلی کوچک الکترومغناطیسی
spat : حلزون خوراکی خیلی کوچک
This position is much too small for me . این سمت برای من خیلی کوچک است
lockets قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
locket قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
sniper scope دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
infinity method روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت
capacitor وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
angle of view زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
cross line بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
hyperfocal distance مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
synchroscope دوربین کنترل اتش خودکارپدافند هوایی دوربین دستگاه توزیع اتش خودکار
crystal قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystals قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
collimating sight دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
lens distortion خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
rattling خیلی تند خیلی خوب
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
emergencies خیلی خیلی فوری
emergency خیلی خیلی فوری
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
presbyopic دوربین
camera دوربین
far sighted دوربین
telescope دوربین
cameras دوربین
telescopes دوربین
binocular دوربین
far seeing دوربین
night glass دوربین شب
opera glasses دوربین
the penetration of a telescope دوربین
far-sighted دوربین
long sighted دوربین
longsighted دوربین
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble برامدگی کوچک گره کوچک
gun sight دوربین توپ
camera tube دوربین تلویزیونی
pickup tube دوربین تلویزیونی
cross hair خط داخل دوربین
camera nadir خط لولای دوربین
box cameras دوربین قوطی
elbow telescope دوربین بازویی
eye piece عدسی سر دوربین
binocular دوربین دو چشم
color camera دوربین رنگی
binocular دوربین دوچشمی
electron camera دوربین الکترونی
computing sight دوربین محاسب
miniature camera دوربین مینیاتوری
camera-shy بیزار از دوربین
television camera tube دوربین تلویزیونی
metascope دوربین تک چشمی
reticle عدسی دوربین
vial حباب دوربین
reflex sight دوربین منشوری
closed-circuit camera دوربین امنیتی
surveillance camera دوربین امنیتی
security camera دوربین امنیتی
observation camera دوربین امنیتی
CCTV camera دوربین امنیتی
the penetration of a telescope قوه دوربین
director sight دوربین هادی
sight دوربین دیدن
sights دوربین دیدن
hypermetrope ادم دوربین
field glass دوربین صحرایی
lens عدسی دوربین
theodo;ite دوربین مهندسی
closed-circuit camera دوربین نظارت
opticians دوربین فروش
drawtube لوله دوربین
surveillance camera دوربین نظارت
security camera دوربین نظارت
observation camera دوربین نظارت
CCTV camera دوربین نظارت
coarse sight دوربین یدکی
box camera دوربین قوطی
kodak دوربین عکاسی
telescopes دوربین نجومی
telescope دوربین نجومی
optician دوربین فروش
telescopy فن استعمال دوربین
camera nadir محورلولایی دوربین عکاسی
camera window دریچه دیافراگم دوربین
telescopic alidade عضاده دوربین دار
fixed reticle عدسی ثابت دوربین
flash bulb فلاش دوربین عکاسی
infrared viewer دوربین مادون قرمز
tachymeter دوربین مسافت یاب
computing gunsight دوربین محاسب توپ
tachometric sight دوربین مسافت سنج
colminator دوربین شاخص توپ
isocentre خط المرکزین دوربین عکاسی
tachometric sight دوربین مسافت یاب
vidicon لوله دوربین عکاسی
tacheometer دوربین نقشه برداری
sight دوربین نشانه روی
dumpy level تراز دوربین دار
observation camera دوربین مدار بسته
CCTV camera دوربین مدار بسته
snooper scope دوربین تعقیب و دیدبانی
infrared viewer دوربین دیدبانی شبانه
sighting دیدن از داخل دوربین
sightings دیدن از داخل دوربین
camera دوربین یا جعبه عکاسی
security camera دوربین مدار بسته
surveillance camera دوربین مدار بسته
closed-circuit camera دوربین مدار بسته
sights دوربین نشانه روی
glass ایینه شیشه دوربین
air survey camera دوربین عکسبرداری هوایی
macrometer دوربین مسافت سنج
reticle تار موی دوربین
reticle شبکه دوربین نجومی
riflescope دوربین روی تفنگ
drawtube دیدگاه میکرسکوپ یا دوربین
spotting scope دوربین روی سه پایه
cameras دوربین یا جعبه عکاسی
opera glass دوربین مخصوص اپرا
line of collimation خط تنظیم عدسی دوربین
camera axis محور دوربین عکاسی
iris دیافراگم [دوربین عکاسی]
camera magazine کاست فیلم دوربین
(iris) diaphragm دیافراگم [دوربین عکاسی]
tricked درجه بندی عدسی دوربین
photoheliograph دوربین مخصوص عکسبرداری از خورشید
tricking درجه بندی عدسی دوربین
dynameter اسباب سنجش قوه دوربین
focal length فاصله کانونی دوربین یاعدسی
telescopic alidade سمت گیر دوربین دار
helioscope دوربین افتاب بینی خورشیدبین
powers درشت نمایی قدرت دوربین
powering درشت نمایی قدرت دوربین
powered درشت نمایی قدرت دوربین
power درشت نمایی قدرت دوربین
optician عینک فروش دوربین ساز
opticians عینک فروش دوربین ساز
reticle میدان دید داخل دوربین
sighting device دوربین دستگاه نشانه روی
trick درجه بندی عدسی دوربین
air cartographic camera دوربین عکس برداری هوایی
eyeglass شیشهء دوربین یاذره بین
camcorders دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
computing gunsight دوربین محاسب عناصر تیر
image camera tube لامپ تصویر میانی دوربین
glass دستگاه ارتفاع سنج دوربین
instrument وسیله دوربین یا زاویه یاب
tachymeter دوربین پیمایش بلندی یا فاصله
camcorder دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
cross hair تار موی وسط دوربین
synchronous sight دوربین نافم سیستم پرتاب بمب
continuous strip camera دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
tribrach گهواره نصب دوربین نقشه برداری
race glass دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
phototelescope دوربین عکس برداری ار کرههای اسمانی
field glass عدسی درونی دوربین یاذره بین
time exposure مدت بازماندن دیافراگم دوربین عکاسی
sniperscope دوربین مخصوص هدف گیری دشمن
telecamera دوربین مخصوص عکاسی ازفواصل دور
snooperscope دوربین مخصوص هدف گیری دشمن
angular velocity bombsight دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
sound camera دوربین فیلمبرداری مجهزبدستگاه ضبط صوت
hyperope مبتلا به مرض دوربینی شخص دوربین
theodolites دوربین مهندسی زاویه سنج طول یاب
field of view حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
floating reticle تار موی مواج زاویه یاب یا دوربین
zoom lens عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
theodolite دوربین مهندسی زاویه سنج طول یاب
panoramic دوربین منظره نما یا افق نمادر عکاسی
starlight scope دوربین دید شبانه با استفاده از نور ستارگان
zoom lenses عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
reticle تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
object glass عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
panorama منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
panoramas منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com