Dictiornary-Farsi | دورترین نقطه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (10 milliseconds)

English	Persian
farthest	دورترین نقطه


Search result with all words

outermost	از دورترین نقطه خارج
extreme	دورترین نقطه فزونی
aboral	دورترین نقطه از جهان
hyperborean	ساکن دورترین نقطه شمالی زمین بسیار سرد
soputheasternmost	در دورترین نقطه جنوب شرقی
Other Matches

junction	محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions	محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point	نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
furthest	دورترین
hindmost	دورترین
utmost	دورترین
farthermost	دورترین
farmost	دورترین
farthest	دورترین
furthermost	دورترین
endmost	دورترین
ultimate	دورترین
lattermost	دورترین
the back of beyond	دورترین گوشه جهان
the utmost limits	دورترین منتهای کوشش
northernmost	دورترین محل در شمال
control point	نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
land's end	دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
triple point	نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
foot spot	نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point	نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
picture point	نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing	موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go	زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision	خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism	شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
switching	مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop	برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zero	پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros	پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes	پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
load point	نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approaches	فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark	هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth	موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
marks	هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach	فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached	فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
outfield	محوطه زمین کریکت دورترین قسمت از توپزن کریکت
pyramid spot	نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points	نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point	نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point	نقطه الوگیری نقطه افروزش
holding point	نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point	نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
litter relay point	نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks	علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark	علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
pointillism	نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection	اتصال نقطه به نقطه
point to point network	شبکه نقطه به نقطه
break up point	نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lie	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
speckle	نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot	طرح نقطه نقطه خال خال
spot	نقطه
speckle	نقطه
spots	نقطه
dotty	نقطه نقطه
punctum	نقطه
pricks	نقطه
periods	نقطه
point	نقطه
ice melting point	نقطه یخ
ice point	نقطه یخ
pricked	نقطه
specks	نقطه
speck	نقطه
pricking	نقطه
prick	نقطه
punctulate	نقطه نقطه
punctation	نقطه
dotting	نقطه
punctate	نقطه نقطه
punchation	نقطه
dot	نقطه
point to point line	خط نقطه به نقطه
point to point	نقطه به نقطه
neel point	نقطه نل
full stop	نقطه
full stops	نقطه
stpular	نقطه نقطه
two dots one dash line	خط دو نقطه یک خط
ellipsis	سه نقطه [...]
jotted	نقطه
period	نقطه
tittle	نقطه
spotter	نقطه نقطه
jot	نقطه
jots	نقطه
brittle point	نقطه شکنندگی
igniting point	نقطه احتراق
igniting point	نقطه اشتعال
ignition point	نقطه افروزش
ignition point	نقطه اشتعال
fusing point	نقطه ذوب
frost point	نقطه شبنم
fusion point	نقطه گداز
growing point	نقطه رویش
gutty	نقطه دار
check point	نقطه مقابله
check point	نقطه ازمایش
checkout point	نقطه وارسی
center	نقطه گره
firing point	نقطه اشتعال
burning point	نقطه اشتعال
bubble point	نقطه جوش
check point	نقطه بازرسی
breakpoint	نقطه انفصال
binary point	نقطه دودوئی
impact point	نقطه فرود
injection point	نقطه پاشش
injection point	نقطه تزریق
intercept point	نقطه رهگیری
intersection point	نقطه تقاطع
basic point	نقطه مبداء
base point	نقطه مبنا
balanc point	نقطه تعادل
intersection point	نقطه تلاقی
azimuth	نقطه جنوب
isoelectronic point	نقطه ایزوالکتریک
initial point	نقطه شروع
bp	نقطه جوش
initial point	نقطه اولیه
image element	نقطه تصویر
break point	نقطه توقف
image point	نقطه تصویر
impact point	نقطه اصابت
break off position	نقطه رهایی
impact point	نقطه بارریزی
indifference point	نقطه خنثی
inflection point	نقطه عطف
break even point	نقطه عطف
inflexion point	نقطه عطف
branchpoint	نقطه انشعاب
joining point	نقطه اتصال
dotter	نقطه گذار
entry point	نقطه دخول
dead reckoning	نقطه فرضی
dead center ignition	نقطه انفجار
dead center ignition	نقطه اشتعال
entry point	نقطه ورود
equilibrium point	نقطه تعادل
equivalence point	نقطه هم ارزی
estimated position	نقطه تخمینی
dead center	نقطه مرگ
endmost	اقصی نقطه 0
dead spot	نقطه خنثی
death point	نقطه مرگ
dots per inch	نقطه در هر اینچ
punctuator	نقطه گذار
dpi	نقطه در هر اینچ
drop point	نقطه پرش
dot prompt	نقطه اعلان
dot pitch	درجه نقطه
distributing point	نقطه توزیع
directing point	نقطه نشانی
dewpoint	نقطه شبنم
dew point	نقطه شبنم
drop point	نقطه چکه
estimated position	نقطه براوردی
data point	نقطه داده
exit point	نقطه خروجی
extreme point	نقطه حدی
f.n.p	نقطه گداز
face off spot	نقطه رویارویی
fire point	نقطه شعله
fire point	نقطه اشتعال
fixation point	نقطه تثبیت
fixed point	نقطه ثابت
flash point	نقطه اشتعال
exit point	نقطه خروج
choice point	نقطه گزینش
cold spot	نقطه سرماگیر
exit point	نقطه مرگ
exchange point	نقطه تعویض
cutoff point	نقطه برش
curie point	نقطه کوری
eutectic point	نقطه اوتکتیک
cross over point	نقطه همگذری
eutetic point	نقطه اتکتیک
end point	نقطه پایانی
critical point	نقطه بحرانی
setting point	نقطه انجماد
congealing point	نقطه انجماد
compensation point	نقطه موازنه
flash point	نقطه احتراق
jumping off place	نقطه یا مبداء
quiescent point	نقطه استراحت
solidification point	نقطه انجماد
solidifying point	نقطه انجماد
solstitial point	نقطه انقلاب
splotch	نقطه وصله
spot distortion	اغتشاش نقطه
spot welding	نقطه جوش
staddle	نقطه اتکاء
stagnation point	نقطه ایستائی
stpular	نقطه مانند