English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
aboral دورترین نقطه از جهان
Other Matches
the back of beyond دورترین گوشه جهان
farthest دورترین نقطه
outermost از دورترین نقطه خارج
extreme دورترین نقطه فزونی
soputheasternmost در دورترین نقطه جنوب شرقی
hyperborean ساکن دورترین نقطه شمالی زمین بسیار سرد
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
second world جهان دوم . کشورهای پیشرفته اقتصادی سوسیالیستی را جهان دوم نامند
farthermost دورترین
lattermost دورترین
utmost دورترین
hindmost دورترین
furthermost دورترین
farmost دورترین
farthest دورترین
furthest دورترین
endmost دورترین
ultimate دورترین
the utmost limits دورترین منتهای کوشش
northernmost دورترین محل در شمال
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
atlases فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
atlas فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
land's end دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
outfield محوطه زمین کریکت دورترین قسمت از توپزن کریکت
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
worlds جهان
world جهان
macrocosm جهان
vale جهان
universe جهان
vales جهان
macrocosms جهان
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
pointillism نقاشی نقطه نقطه
world power جهان نیرو
weltanschauung جهان بینی
worldly-wise جهان دیده
worldly wise جهان دیده
faerie جهان پریان
world test ازمون جهان
Third World جهان سوم
universe جهان کیهان
peregrinator جهان گرد
filmdom جهان سینما
first world جهان اول
the next world جهان اینده
world view جهان بینی
free world جهان ازاد
the old world جهان کهنه
microcosms جهان کهین
infinite universe جهان باز
infinite universe جهان نامتناهی
earthling ساکن جهان
underworld زیرین جهان
worldwide در سرتاسر جهان
universe of system جهان سیستم
this world of ours این جهان ما
internationalist جهان گرا
worldview جهان بینی
expansion of universe انبساط جهان
here below دراین جهان
microcosm جهان کوچک
microcosm جهان کهین
the whole world سراسر جهان
the vanity of the world پوچی جهان
microcosms جهان کوچک
inanimate nature جهان جمادات
finite universe جهان بسته
panorama جهان نما
all over the world در سراسر جهان
screenland جهان سینما
creator of the world جهان آفرین
world creating جهان افرین
creator the world جهان افرین
cosmorama جهان نما
all the world over در سراسر جهان
Christendom جهان مسیحیت
orrery جهان نما
cosmography شرح جهان
closed universe جهان متناهی
animals kingdom جهان جانوران
animal kingdom جهان جانوران
closed universe جهان بسته
christenings جهان مسیحیت
panoramas جهان نما
demiurge جهان افرین
the invisible world جهان ناپدید
the lower regions جهان مردگان
the lower world جهان پایین
nether world جهان پایین
finite universe جهان متناهی
nether world این جهان
outworld جهان بیرونی
the invisible جهان ناپدید
nether world جهان اینده
open universe جهان باز
mineral kingdom جهان جمادات
the future جهان اینده
superlunary بیرون از این جهان
extramundane بیرون از جهان یادنیا
atlases کتاب نقشهء جهان
under the sun در جهان در زیر افتاب
oscillating universe جهان نوسان کننده
superlunar بیرون ازاین جهان
georama جهان نمای پوک
mundane affairs کارهای این جهان
industrial workers of the world کارگران صنعتی جهان
ultramundane ماورا جهان ماوراگیتی
peregrination جهان گردی دربدری
peregrinations جهان گردی دربدری
vale زمین جهان خاکی
superempirical خارج از جهان مادی
to be born چشم به جهان گشودن
vales زمین جهان خاکی
planisphere جهان نمای مسطح
Antiquity جهان باستانی [تاریخ]
the church militant قاطبه مسیحیان جهان
third world countries کشورهای جهان سوم
in ancient times در اوقات جهان باستانی
outward things جهان برونی یا فاهر
atlas کتاب نقشهء جهان
all over the world در همه جای جهان
theseven wonders of the world عجایب هفتگانه جهان
the world is transitory جهان ناپایدار است
the art of the Ancient world هنر جهان باستان
the world and its fullness جهان وهرچه دراوهست
demimonde جهان زنان هرجایی
the Classical World [the Ancient World] جهان باستانی [تاریخ]
supramundane مافوق این جهان
intermundane واقع در میان دو جهان
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
the whole world همه دنیا تمامی جهان
ecumenic وابسته به قاطبه مسیحیان جهان
oecumenical جامع مشهوردر سراسر جهان
planisphere جهان نمای سطح نما
antemundane مربوط به پیش از افرینش جهان
premundane پیش ازافرینش جهان بوده
oecumenical وابسته به قاطبه مسیحیان جهان
demiurgeous وابسته به جهان افرین یااهریمن
vegetable kingdom جهان گیاهان مولود نباتی
demiurgic وابسته به جهان افرین یااهریمن
he passed hence ازاین جهان رخت بربست
he passed hence این جهان را بدرود گفت
in a battle for world domination مبارزه برای سلطه جهان
sinusoidal projection نقشه جهان نمای مسطح
the lower world جهان مردگان عالم اسوات
the developed world جهان توسعه یافته [پیشرفته]
world wide مشهور جهان متداول درهمه جا
third world economies اقتصاد کشورهای جهان سوم
to know what's what ازچیزهاوکارهای جهان اگاه بودن
transcendentalism فلسفه خارج جهان مادی
candidates' tournament تورنمنت نامزدهای قهرمانی شطرنج جهان
cosmopolitan وابسته به همه جهان بین المللی
supemundane بالاتراز چیزهای وابسته به این جهان
the pilgrimage of life زندگی چندروزه ادمی دراین جهان
rhadamanthus نام یکی از داوران جهان پایین
apples یکی ازبزرگترین سازندگان ریزکامپیوتر در جهان
topsy-turvy world [upside-down world] جهان سروته [درهم وبرهم ] [وارونه ]
time flies <proverb> عمر ضایع مکن ای دل که جهان می گذرد
candidates' matches رویارویی نامزدهای قهرمانی شطرنج جهان
apple یکی ازبزرگترین سازندگان ریزکامپیوتر در جهان
mundane era تاریخی که مبداان افرینش جهان باشد
eustatic مربوط به تغییرات سطح دریادر سرتاسر جهان
America Online بزرگترین تامین کننده سرویس اینترنت در جهان
utopian تصوری شخصی که درصدد اصلاح جهان است
globetrotter کسی که مکرر به جاهای مختلف جهان سفر میکند
globetrotters کسی که مکرر به جاهای مختلف جهان سفر میکند
malism عقیده باینکه این جهان روی همرفته بد جهانی است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com