English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
round out دورزدن هواپیما برای نشستن
Other Matches
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
landing نشستن هواپیما
landings نشستن هواپیما
landing بزمین نشستن هواپیما
landings بزمین نشستن هواپیما
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
landing approach مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
landing area منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
deflation port سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
clevis bolt پیچ مخصوصی با سر گردشکافدار برای نشستن پیچ گوشتی
aircraft battery منبع الکتریکی برای هواپیما
beacons امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
nitrate dope دوپی برای پارچههای روکش هواپیما
beacon امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
near collision فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
mission ready اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
appliances هر نوع وسیله برای بکارندازی یا کنترل هواپیما
appliance هر نوع وسیله برای بکارندازی یا کنترل هواپیما
aircraft mission equipment وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft role equipment تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
heading select feature عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
chutes سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
bow line نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
chute سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
aircraft turn around اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
wing heavy تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
to sit out نشستن بیشتر نشستن از
bay یک بخش برای کار ویژه [مانند سرویس یا انبار یا هواپیما وغیره]
design maximum weight حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
gust alleviation سیستم دینامیکی برای کاهش اثر تندبادهای قائم روی هواپیما
holding pattern کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
revolve دورزدن
to turn round دورزدن
perambulating دورزدن
perambulate دورزدن
perambulated دورزدن
revolves دورزدن
revolved دورزدن
circling دورزدن
circled دورزدن
circle دورزدن
recur دورزدن
recurred دورزدن
recurs دورزدن
circles دورزدن
to go round دورزدن
to fetch a compass دورزدن
perambulates دورزدن
landing wires سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
center of gravity limits محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
circumgyrate گردیدن دورزدن
circumlocation دورزدن درسخن
Biomimicry تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
design landing weight حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
anti spin سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
circumgyration دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
muff مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
control column فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
muffs مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffing مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffed مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
environ دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdowns تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
touchdown تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
descentheight ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
terrain clearance حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
cross member عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
heads up در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
air mileage indicator کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
aft قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
jig ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
screwpropeller پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
space charter اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
moment ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
cannibalizing استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
aircraft cross servicing سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
flight test ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
await نشستن
to give ground پس نشستن
awaited نشستن
perching نشستن
perches نشستن
perched نشستن
perch نشستن
awaiting نشستن
to lose ground پس نشستن
sits نشستن
recoiled پس نشستن
running aground به گل نشستن
recoils پس نشستن
awaits نشستن
recoiling پس نشستن
recoil پس نشستن
to take a chair نشستن
seize نشستن
seized نشستن
seizes نشستن
sit نشستن
rankles چرک نشستن
ambushing در کمین نشستن
subsiding فرو نشستن
straddle گشاد نشستن
rankling چرک نشستن
rankled چرک نشستن
subsided فرو نشستن
to knock back عقب نشستن
subside فرو نشستن
subsides فرو نشستن
insidiate در کمین نشستن
sprawl پهن نشستن
sprawling پهن نشستن
setback عقب نشستن
setbacks عقب نشستن
sitting duck <idiom> بی خیال نشستن
sit up <idiom> بیدار نشستن
throne برتخت نشستن
thrones برتخت نشستن
ambushes در کمین نشستن
bench بر کرسی نشستن
benches بر کرسی نشستن
ambush در کمین نشستن
ambushed در کمین نشستن
dwit koobi نشستن به عقب
abate فرو نشستن
straddles گشاد نشستن
swamp به گل نشستن قایق
swamped به گل نشستن قایق
swamping به گل نشستن قایق
swamps به گل نشستن قایق
ground position در خاک نشستن
give way عقب نشستن
straddled گشاد نشستن
strand به گل نشستن کشتی
strands به گل نشستن کشتی
sprawls پهن نشستن
bow out عقب نشستن
to take the wheel پشت رل نشستن
sit up راست نشستن
to fill the chair برکرسی نشستن
to fall back عقب نشستن
to hunker down چمباتمه نشستن
to f. the throne برتخت نشستن
outsit بیشتر نشستن از
land به گل نشستن کشتی
to lie in a درکمین نشستن
land به زمین نشستن
land بزمین نشستن
to lie in w درکمین نشستن
ground بزمین نشستن
to take ground بخاک نشستن
to take ground بگل نشستن
to sit up راست نشستن
sags فرو نشستن
to run aground بگل نشستن
sagged فرو نشستن
sag فرو نشستن
to a the throne برتخت نشستن
suppurate چرک نشستن
take sanctuary بست نشستن
stranding به گل نشستن کشتی
rankle چرک نشستن
hunker down روی پا نشستن
to come to the throne بر تخت نشستن
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com