Dictiornary-Farsi | دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (5 milliseconds)

English	Persian
poor prospects for the steel industry	دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد


Other Matches

weak industry	صنعت ضعیف
viticulture	صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
motor vehicle industry	صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
biochip	تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
structrual engineering industry	صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
steel	پولاد
steels	پولاد
steeling	پولاد
steeled	پولاد
turner's tool	پولاد
softy	پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softie	پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softies	پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
carbureted steel	پولاد کربن دار
sidero graphy	کنده کاری روی پولاد
night piece	دورنمای شب
backgrounds	دورنمای عقب
background	دورنمای عقب
seascape	دورنمای دریا
seascapes	دورنمای دریا
cyclorama	دورنمای گردبین
plaster background	دورنمای گچ کاری
prospect of the future	دورنمای اینده
perspectives	دورنمای سه بعدی سه بعد نمائی
perspective	دورنمای سه بعدی سه بعد نمائی
panoramically	بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته
palling	ضعیف شدن ضعیف کردن
palls	ضعیف شدن ضعیف کردن
pall	ضعیف شدن ضعیف کردن
palled	ضعیف شدن ضعیف کردن
gig	ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
low head plant	نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
weak constitution	بنیه ضعیف ضعف بنیه مزاج ضعیف
low voltage distribution system	شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
arts	صنعت
craftsman trade	صنعت
art	صنعت
trade	صنعت
craft	صنعت
artless	بی صنعت
traded	صنعت
industries	صنعت
industry	صنعت
crafts	صنعت
antistrophe	صنعت تجنیس
oil industry	صنعت نفت
textile industry	صنعت نساجی
competitive industry	صنعت رقابتی
industrialism	صنعت گرایی
iron industry	صنعت اهن
computer industry	صنعت کامپیوتر
technology	صنعت شناسی
chiasmus	صنعت قلب
similes	صنعت تشبیه
simile	صنعت تشبیه
contracting industry	صنعت ساختمان
structrual engineering industry	صنعت سازه
cottage industries	صنعت روستایی
mysteries	صنعت هنر
industrialist	صنعت کار
industrialists	صاحب صنعت
domestic industry	صنعت داخلی
extractive industry	صنعت استخراجی
mystery	صنعت هنر
manufacturing industry	صنعت کارخانهای
cottage industry	صنعت روستایی
ceramics industry	صنعت سرامیک
industrialists	صنعت کار
service industry	صنعت خدمات
metal working industry	صنعت فلزکاری
motorcar industry	صنعت اتومبیل
technologies	صنعت شناسی
industrialist	صاحب صنعت
family industry	صنعت خانوادگی
weak industry	صنعت کساد
automotive	صنعت اتومبیل
palinode	صنعت انکار
labour intensive industry	صنعت کاربر
sick industry	صنعت بیمار
craftsman	هنرپیشه صنعت گر
craftsmen	هنرپیشه صنعت گر
haniwork	صنعت دست
plastic industry	صنعت پلاستیک
electric industry	صنعت برق
declining industry	صنعت رو به زوال
philotechnic	صنعت دوست
manufacturing	صنعت ساخت
industrial espionage	جاسوسی در صنعت
artificer	صنعت کار
agro industry	کشت و صنعت
handicraft	صنعت دستی
automotive industry	صنعت اتومبیل
infant industry	صنعت نوزاد
hyperbole	صنعت اغراق
filmdom	صنعت سینما
textile industry	صنعت بافندگی
export industry	صنعت صادراتی
carrying trade	صنعت حمل و نقل
declining industry	صنعت درحال تنزل
shipping trade	صنعت حمل و نقل
counterpoint	صنعت ترکیب الحان
carrying business	صنعت حمل و نقل
transport trade	صنعت حمل و نقل
transport business	صنعت حمل و نقل
transport industry	صنعت حمل و نقل
carrying-trade	صنعت حمل و نقل
sick industry	صنعت عقب مانده
machine building industry	صنعت ماشین سازی
small scale industry	صنعت به مقیاس کوچک
constant cost industry	صنعت هزینههای ثابت
metaphor	صنعت استعاره کنایه
electrotechnology	شناخت صنعت برق
iron and steel working industry	صنعت اهن و فولاد
confectionery	صنعت شیرینی سازی
handicraft	صنعت دستی حرفه
nationalized industry	صنعت ملی شده
automobile trade	صنعت یا تجارت اتومبیل
metaphors	صنعت استعاره کنایه
industrially	ازلحاظ کار و صنعت
ease of entry	سهولت ورودبه یک صنعت
expanding industry	صنعت در حال گسترش
barrier to entry	منع ورود به صنعت
location of industry	تعیین مکان صنعت
non ferrous metal industry	صنعت فلزات غیراهنی
talkie	صنعت فیلم ناطق
talkies	صنعت فیلم ناطق
beaver	خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
beaver fur	خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
plaiter	دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
pleating machine	دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
pleating machine	دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
cuttler	دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiter	دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
long run industry supply curve	منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
plaiting machine	دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
location of industry	تعیین محل استقرار صنعت
cuttler	دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
elaborately	ازروی صنعت و نازک کاری
plaiting machine	دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
free entry	ورود ازاد بنگاهها به صنعت
industrial	دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
aviationelectronic	بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
Irans industry is progressing.	صنعت ایران درحال ترقی است
globe valve	شیر سوپاپی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
Want is the mother of industry. <proverb>	خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
eisa	معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
globe valve	شیر بشقابی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
location theory	نظریه تعیین محل استقرار صنعت
extended industry standard architecture	معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
electrometallurgy	صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
Hollywood	شهر هالیوود مرکز صنعت سینمای امریکا
kiosk	فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks	فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
technology	قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies	قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
softer	ضعیف
adynamic	ضعیف
softest	ضعیف
faints	ضعیف
fainter	ضعیف
pusillanimous	ضعیف
slackest	ضعیف
fainted	ضعیف
faint	ضعیف
slack	ضعیف
soft	ضعیف
wonky	ضعیف
faintest	ضعیف
poor	ضعیف
languorous	ضعیف
poorer	ضعیف
weak	ضعیف
poorest	ضعیف
puny	ضعیف
weaker	ضعیف
languid	ضعیف
defenceless	ضعیف
swipes	ضعیف
leans	ضعیف
slacks	ضعیف
amateurs	ضعیف
defective	ضعیف
weakling	ضعیف
asthenic	ضعیف
weaklings	ضعیف
weakly	ضعیف
sappy	ضعیف
lean	ضعیف
anemic	ضعیف
fragile	ضعیف
feeblish	ضعیف
leaned	ضعیف
langorous	ضعیف
amateur	ضعیف
infirm	ضعیف
faintish	ضعیف
anile	ضعیف
slender	ضعیف
poverty stricken	ضعیف
poverty-stricken	ضعیف