Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
teletypewriter
دورنگاره ماشین تحریر راه دور
Other Matches
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
type writer
ماشین تحریر
typewriter
ماشین تحریر
typewriters
ماشین تحریر
typed
باسمه ماشین تحریر
stroke
ضربه
[ماشین تحریر]
types
باسمه ماشین تحریر
types
با ماشین تحریر نوشتن
teleprinters
ماشین تحریر تلگرافی
type
با ماشین تحریر نوشتن
type
باسمه ماشین تحریر
teleprinter
ماشین تحریر تلگرافی
electric typewriter
ماشین تحریر برقی
type bar
میله ماشین تحریر
ribbon
نوار ماشین تحریر
type write
با ماشین تحریر نوشتن
ribbons
نوار ماشین تحریر
typed
با ماشین تحریر نوشتن
console type writer
ماشین تحریر میز فرمان
teletypewriter
ماشین تحریر راه دور
tty
ماشین تحریر راه دور
Teletype
ماشین تحریر راه دور تله تایپ
platen
نگهدارنده کاغذ در چاپگر نورد ماشین تحریر
Teletypes
ماشین تحریر راه دور تله تایپ
tvt
Writer Type Television ماشین تحریر تلویزیونی
courier
نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
couriers
نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
Teletype
ماشین تحریر خود کار گیرنده پیام ازمسافات دور
Teletypes
ماشین تحریر خود کار گیرنده پیام ازمسافات دور
platen
صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
typeball
یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
keyboard terminal
صفحه کلیدی شبیه به دستگاه ماشین تحریر که اجازه میدهد تا اطلاعات به درون یک سیستم کامپیوتری وارد شود
Teletype
دورنگاره
Teletypes
دورنگاره
qwerty keyboard
ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
tremulously
با تحریر
affranchisement
تحریر
roulade
تحریر
tremulant
تحریر
whiting
گچ تحریر
writing desk
میز تحریر
write
تحریر کردن
tremulous
تحریر دار
desk
میز تحریر
trills
با تحریر خواندن
trilled
با تحریر خواندن
secretaire
میز تحریر
trill
با تحریر خواندن
desks
میز تحریر
writes
تحریر کردن
writing desks
میز تحریر
typewrite
باماشین تحریر نوشتن
tremolo
لرزش صدا تحریر
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
rolltop desk
میز تحریر دارای رویه کشودار
quaver
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavered
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
ingross
تحریر کردن جمع اوری نیروها
quavering
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavers
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
elite type
یک اندازه تحریر که دوازده کاراکتر را در هر اینچ تحریرقرار میدهد
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
rollover
میانگیری که میتواندکاراکترها و فرمانهای تحریر شده را به هنگام بالابودن سرعت دخول انها نسبت به پردازش کامپیوتر ذخیره کند
photocomposition
کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
redact
اماده چاپ کردن تحریر کردن
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
machanist
ماشین چی
engine
ماشین
motors
ماشین
wheels
رل ماشین
motor-
ماشین
wheeling
رل ماشین
wheel
رل ماشین
motor
ماشین
apparatus
ماشین
motored
ماشین
automatons
ماشین
automaton
ماشین
pressmen
ماشین چی
freeze-up
ماشین
plants
ماشین
machines
ماشین
machined
ماشین
gin
ماشین
runners
ماشین چی
runner
ماشین چی
mechanisms
ماشین
mechanism
ماشین
pressman
ماشین چی
plant
ماشین
mills
ماشین
mill
ماشین
gins
ماشین
machine
ماشین
chief engineer
مدیر ماشین
infernal machine
ماشین اتش زا
inductive machine
ماشین القائی
chess machine
ماشین شطرنج
calculating machine
ماشین محاسباتی
electrostatic machine
ماشین الکتروستاتیکی
learning machine
ماشین فراگیر
lisp machine
ماشین لیسپ
carload
بقدرفرفیت یک ماشین
carfare
کرایه ماشین
calculator mode
مد ماشین حساب
calculating machine
ماشین محاسبه
induction machine
ماشین القائی
induction machine
ماشین القایی
engine order
دستور ماشین
engine man
ماشین کار
dish washer
ماشین طرفشویی
ditcher
ماشین نهر کن
donkey engine
ماشین بخارکوچک
electric machine
ماشین الکتریکی
edging machine
ماشین لب خم کنی
dump car
ماشین شهرداری
enginery
ماشین الات
commutator machine
ماشین کموتاتودار
ignition switch
سویچ ماشین
ignition generator
دینام ماشین
ibm computer
ماشین حساب ای بی ام
hydraulic machine
ماشین اب بلندکنی
hood bonnet
کاپوت ماشین
holtz machine
ماشین هولتس
frictional machine
ماشین مالشی
commutating machine
ماشین جابجاگری
dry dredger
ماشین حفار
automobile
ماشین خودرو
station wagons
ماشین کبریتی
hood
کاپوت ماشین
hoods
کاپوت ماشین
machine code
رمز ماشین
machine code
دستورالعملهای ماشین
belt pully
فلکه ماشین
cash register
ماشین صندوقداری
cash registers
ماشین صندوقداری
station wagon
ماشین کبریتی
reapers
ماشین درو
automobiles
ماشین خودرو
buffer
ماشین لرزنده
adder
ماشین جمع
adders
ماشین جمع
chauffeur
راننده ماشین
chauffeured
راننده ماشین
chauffeuring
راننده ماشین
chauffeurs
راننده ماشین
cropper
ماشین موزنی
tank
باک ماشین
tank
ماشین سوخت
reaper
ماشین درو
computer
ماشین متفکر
computer
ماشین حساب
ambulance car
ماشین تصادفات
analytical engine
ماشین تحلیلی
arithmometer
ماشین حساب
comptometer
ماشین حساب
automatic machine
ماشین تراش
automatic stub lathe
ماشین تراش
machinery
ماشین ها دستگاه
bare machine
ماشین لخت
beading machine
ماشین روکوب
blower engine
ماشین دمنده
buldozer
ماشین اهنگری
bumper guard
سپر ماشین
adding machine
ماشین افزایشگر
unipolar machine
ماشین تک قطب
computer
ماشین الکترونیکی
computers
ماشین متفکر
computers
ماشین حساب
computers
ماشین الکترونیکی
typing
ماشین نویسی
knitting machine
ماشین کش بافی
knitting machines
ماشین کش بافی
gearing
دندههای ماشین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com