English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
period of delivery دوره تحویل
Other Matches
cumulative delivery diagram منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
impact shipment کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
cash on delivery فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
holocene وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling-off periods دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregnums فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
colporteur کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
procurement rate نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
bailment تحویل
devolvement تحویل
free تحویل
freed تحویل
prehension تحویل
freeing تحویل
frees تحویل
transter تحویل
solstice تحویل
landing, storage, delivery تحویل
processes تحویل
utilization تحویل
deliveries تحویل
livery تحویل
liveries تحویل
delivery تحویل
process تحویل
ex factory تحویل در کارخانه
forward delivery تحویل دراینده
render تحویل دادن
rendered تحویل دادن
renders تحویل دادن
free on quay تحویل دراسکله
forward delivery تحویل به وعده
free docks تحویل در بارانداز
recorded delivery تحویل سفارشی
exq تحویل در بارانداز
exs تحویل از کشتی
delivers تحویل دادن
ex mill تحویل در کارخانه
demand satisfaction تحویل درخواستها
bailment تحویل جنس
bailee تحویل گیرنده
acceptance tests آزمایشهای تحویل
delivered تحویل شده
transfers واگذاری تحویل
transferring واگذاری تحویل
transfer واگذاری تحویل
fob تحویل کشتی
renditions پرداخت تحویل
rendition پرداخت تحویل
surrenders تحویل دادن
surrender تحویل دادن
deliver تحویل دادن
delivering تحویل تسلیم
delivering تحویل دادن
takeovers تحویل گیری
takeover تحویل گیری
cargo delivery تحویل بار
catcher's side سوی تحویل
deliverable قابل تحویل
delivery valve سوپاپ تحویل
delivery to the home تحویل در خانه
delivery terms نحوه تحویل
delivery terms شرایط تحویل
delivery table میز تحویل
delivery speed سرعت تحویل
delivery side سمت تحویل
delivery order حواله تحویل
LSD نگهداری تحویل
delivery notice اعلامیه تحویل
delivery note حواله تحویل
surrendered تحویل دادن
delivery date تاریخ تحویل
deliverer تحویل دهنده
delivered at frontier تحویل در مرز
deliverable state در حالت تحویل
delivery free تحویل رایگان
transferee تحویل گیرنده
shortchange کم تحویل دادن
supplied تحویل دادن
prompt delivery تحویل فوری
polytropic تحویل برزخ
supplied تحویل ذخیره
supply تحویل دادن
to take over تحویل گرفتن
to hand over تحویل دادن
to deliver over تحویل دادن
theft, pilferage, non delivery عدم تحویل
terminal price قیمت تحویل
take over تحویل گرفتن
supplying تحویل ذخیره
supplying تحویل دادن
take delivery of تحویل گرفتن
supply تحویل ذخیره
irreducibility تحویل ناپذیری
cash dispenser تحویل دارخودکار
delivered <adj.> <past-p.> تحویل شده
forwarded <adj.> <past-p.> تحویل شده
cash dispensers تحویل دارخودکار
smooth delivery تحویل بی اشکال
pick up and delivery بارگیری و تحویل
transference تحویل حواله
hand over تحویل دادن
committed <adj.> <past-p.> تحویل شده
consigned <adj.> <past-p.> تحویل شده
fot تحویل روی کامیون
When do you take delivery of yourcar ? اتوموبیلت را کی تحویل می گیری ؟
for تحویل روی قطار
reduction تحویل استحاله کاهش
reductions تحویل استحاله کاهش
To take delivery of something. چیزی را تحویل گرفتن
procured تهیه و تحویل اماد
cash on delivery پرداخت هنگام تحویل
procure تهیه و تحویل اماد
d. of goods تحویل کالا یا اجناس
procuring تهیه و تحویل اماد
procures تهیه و تحویل اماد
delivery car واگن تحویل دهنده
turn over to the police تحویل پلیس دادن
goods inwards کالاهای درحال تحویل
ex quay تحویل در بارانداز مقصد
delivery تحویل کالا دادن
ex ship تحویل در کنار کشتی
goods receiving کالاهای درحال تحویل
give in charge تحویل پلیس دادن
ex warehouse تحویل در انبار فروشنده
deliveries تحویل کالا دادن
free on rail تحویل در راه اهن
goods intake کالاهای درحال تحویل
exw تحویل در محل تولید
overdue goods کالاهای تحویل نشده
named place of delivery at frontier تحویل در مرز مشخص
delivery قبض و اقباض تحویل
goods inwards sheet برگ تحویل کالا
deliveries قبض و اقباض تحویل
ex quay تحویل در بندر مقصد
franco alongside ship تحویل کنار کشتی
redeliver دوباره تحویل دادن
ex warehouse تحویل در کنار انبار
delivery order دستور تحویل کالا
procurement تهیه و تحویل اماد
destination port بندر تحویل کالا
spot goods کالاهای اماده تحویل
receipts بزهکاران را تحویل گرفتن
receipt بزهکاران را تحویل گرفتن
become مناسب بودن تحویل یافتن
free on rail تحویل کالا روی قطار
free carrier تحویل به حمل کننده کالا
discharge rate [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
delivery [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
lift [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
freight forwarder مقام تحویل دهنده کالا
becomes مناسب بودن تحویل یافتن
forward sales فروش کالاجهت تحویل در اینده
give a person in charge کسی را تحویل پلیس دادن
capacity [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
free on truck تحویل کالا روی کامیون
bond به انبار گمرک تحویل دادن
demand satisfaction تحویل اماد مورد نیاز
delivered duty paid تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
to get something to somebody تحویل دادن چیزی به کسی
daf frontier at delivered تحویل مرز
d/p تحویل اسناددر مقابل پرداخت
turn in تحویل دادن جنس به انبار
received for shipment تحویل شده برای حمل
document against payment تحویل اسناد در ازای پرداخت
to drop something off [at someone's] چیزی را [به کسی ] تحویل دادن
to be available for delivery at short notice بلافاصله قابل تحویل بودن
ex works تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
p&d delivery and up pick بارگیری و تحویل
tpnd دله دزدی وعدم تحویل
issues مسئله قضیه تحویل جنس
supply تحویل دادن تغذیه کردن
supplied تحویل دادن تغذیه کردن
issued مسئله قضیه تحویل جنس
supplying تحویل دادن تغذیه کردن
issue مسئله قضیه تحویل جنس
deliver تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
delivers تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
reconsignment تنظیم مجدد بارنامه برای تحویل
off the shelf تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
cod پرداخت نقدی به مجرد تحویل کالا
basic relay post پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
delivery leadtime زمان تحویل اولین پارتی وسایل
delivery leadtime زمان تحویل اولین قسمت وسایل
Payment on delivery of goods. پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
I'd like to leave my luggage, please. من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
Did you deliver my letter to your father ? نامه مرا تحویل پدرت دادی ؟
deliverable state کالاهایی که در وضعیت تحویل به مشتری میباشند
documents aganist acceptance تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
cod وصول وجه در موقع تحویل کالا
goods on approval تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
Videotex تحویل اطلاعات خانگی الکترونیکی متن تصویری
He left fily a few choice words. چند تا حرف مفت ( ناسزا )تحویل داد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com