English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
long-term دوره دراز مدت
longer-term دوره دراز مدت
Other Matches
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
interregna فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
colporteur کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
oblongated دراز
lengthy دراز
to piece out دراز
dolichomorphic دراز تن
verbose دراز
prolix دراز
toom دراز
longish دراز
macro دراز
oblong دراز
long- دراز
to eke out دراز
to be prolonged دراز
long headed سر دراز
longest دراز
longer دراز
longed دراز
long دراز
longheaded دراز سر
longs دراز
lengthwise دراز
oblongs دراز
linear دراز
long eared گوش دراز
long necked گردن دراز
long range دراز مدت
long run دراز مدت
long shunt شنت دراز
long wind دراز نفسی
long term دراز مدت
longeval دراز عمر
longhead کله دراز
prolongate دراز کردن
prolixity دراز نویسی
oblonated دراز :درازنا
long winded دراز نفس
long-winded دراز نفس
pintail اردک دم دراز
long life عمر دراز
far fetched دور و دراز
far-fetched دور و دراز
tender fleshed cherry گیلاس دم دراز
morella cherry گیلاس دم دراز
long-life عمر دراز
protract دراز کردن
elongation دراز شدگی
elongating دراز کردن
elongates دراز کردن
elongate دراز شدن
elongate دراز کردن
proboscis پوزه دراز
proboscises پوزه دراز
at full length دراز کشیده
blue moon زمان دراز
codlin یکجورسیب دراز
sniping نوک دراز
elongating دراز شدن
lengthen دراز کردن
lengthen دراز شدن
lengthens دراز شدن
lengthens دراز کردن
lengthening دراز شدن
lengthening دراز کردن
lengthened دراز شدن
lengthened دراز کردن
snipes نوک دراز
sniped نوک دراز
inductile دراز نشو
longevity دراز عمری
narrowest دراز وباریک
narrower دراز وباریک
narrowed دراز وباریک
narrow دراز وباریک
lantern jawed چانه دراز
lanternjaws چانه دراز
long bill نوک دراز
long billed نوک دراز
ileum روده دراز
weedy دراز و باریک
lanky دراز وباریک
snipe نوک دراز
codling یکجورسیب دراز
couchant دراز کشیده
elongates دراز شدن
oblongs دراز پهنا
oblong دراز پهنا
gangling طولانی و دراز
stretches دراز کردن
stretched دراز کردن
stretch دراز کردن
long bone استخوانهای دراز
long term <adj.> دراز مدت
long run [American E] <adj.> دراز مدت
verbalization دراز گویی
longer-term دراز مدت
long-time دراز مدت
long-drawn-out دور و دراز
long-term دراز مدت
streek دراز کردن
in the long run در دراز مدت
wader مرغ دراز پا
drag on <idiom> دراز کردن
extend دراز کردن
string چسبناک دراز
to stretch out دراز کردن
longevous دارای عمر دراز
tirade سخنرانی دراز وشدیداللحن
daddy-long-legs بابا لنگ دراز
deferred liability دیون دراز مدت
longhorn گوسفند شاخ دراز
tirades سخنرانی دراز وشدیداللحن
tractile لوله شو دراز شدنی
repose دراز کشیدن غنودن
long term memory حافطه دراز مدت
grallatorial وابسته به دراز پایان
longicorn دارای شاخک دراز
longhorn گاو شاخ دراز
verbose دراز نویس درازگو
orang-outans یکجوربوزینه دراز دست
long necked flask بالن گردن دراز
kick around <idiom> دراطراف دراز کشیدن
long haul <idiom> مسافت دراز یا سفرکردن
long lived دارای عمر دراز
long lived دراز عمر معمر
long-lived دارای عمر دراز
long-lived دراز عمر معمر
ileitis اماس روده دراز
ileal وابسته به روده دراز
hatchet face صورت دراز وباریک
godwit نوک دراز ابی
full bottomed دارای دنباله دراز
johnboat قایق دراز و باریک
orang-outangs یکجوربوزینه دراز دست
long horned grasshopper ملخ شاخک دراز
orang-outang یکجوربوزینه دراز دست
orang outang یکجوربوزینه دراز دست
gibbons میمون دراز دست
gibbon میمون دراز دست
ileac وابسته به روده دراز
lanternjaws ارواره دراز و لاغر
extended pole piece قطبک دراز شده
rangy ولگرد پا دراز و لاغر
porrect دراز کردن جلوگذاردن
reach دراز کردن دست
tusk دندان دراز وتیز
spindle دراز و باریک شدن
spindles دراز و باریک شدن
mygale موش پوزه دراز
toboggan سورتمه دراز و باریک
toboggans سورتمه دراز و باریک
weeding دراز و لاغر پوشاک
secular trend روند دراز مدت
prolate دوک وار دراز
proboscis monley بوزینه دراز بینی
ringtail تلیله نوک دراز
weed دراز و لاغر پوشاک
weeded دراز و لاغر پوشاک
scoldpaceous مانند نوک دراز
scolopax جنس نوک دراز
tusks دندان دراز وتیز
paidle یکجوربیل دسته دراز
verbosity دراز نویسی پرگویی
orangutan بوزینه دست دراز
abusive ناسزاوار زبان دراز
to live a long life عمر دراز کردن
to make old bones عمر دراز کردن
chatterbox ادم روده دراز
mongooses میمون پوزه دراز
chatterboxes ادم روده دراز
windbag نطاق روده دراز
mongoose میمون پوزه دراز
interminably بطور بسیار دراز
orangoutang بوزینه دست دراز
chaise longue نوعی نیمکت دراز
windbags نطاق روده دراز
chaises longues نوعی نیمکت دراز
guttersnipe نوک دراز یا پاشله معمولی
wands هدف باریک و دراز چوبی
wand هدف باریک و دراز چوبی
backstraight قسمت دراز و مستقیم پیست
elongate دراز کردن امتداد دادن
elongates دراز کردن امتداد دادن
diaphysial مربوط ببدنهء استخوانهای دراز
fly rod چوب مجوف دراز ماهیگیری
elongating دراز کردن امتداد دادن
rectangles چهار گوش دراز مستطیل
diaphyseal مربوط ببدنهء استخوانهای دراز
i lay on the grass روی علف دراز کشیدم
paroquet یکجور طوطی کوچک دم دراز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com