Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
passe
دوره زیبایی و عنفوان جوانی را گذرانده
Other Matches
prime of life
عنفوان جوانی
the flower of youth
عنفوان جوانی
may of youth
عنفوان جوانی
her prime of life is past
عنفوان جوانی وی گذشته است
adolescence
دوره جوانی
juvenilia
اثار دوره جوانی
middle aged
دوره بین جوانی وپیری
middle age
دوره بین جوانی وپیری
juvenilia
تالیفات دوره جوانی شعرا ونویسندگان بزرگ
overage
سن عادی را گذرانده
high test
امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
bloom of youth
عنفوان شباب
holocene
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregna
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
juvenility
جوانی
youths
جوانی
youth
جوانی
yoth
جوانی
young days
جوانی
youthfulness
جوانی
adolescency
جوانی
springtime
جوانی
youthfufness
جوانی
adolescence
نو جوانی
pulchritude
زیبایی
kalon
زیبایی
good looks
زیبایی
beauties
زیبایی
beauty
زیبایی
inelegance
نا زیبایی
trimness
زیبایی
sheen
زیبایی
concinnity
زیبایی
schizophrenia
جنون جوانی
dementia praecox
جنون جوانی
post juvenal
بعد از جوانی
acne
غرور جوانی
youthfully
از روی جوانی
slips in youth
خطاهای جوانی
slips in youth
لغزشهای جوانی
bloom of youth
بحبوحه جوانی
rejuveoize
جوانی از سرگرفتن
rejuvenescent
جوانی از سر گیرنده
rejuvenescence
تجدید جوانی
rejuvenator
جوانی دهنده
rejuvenation
باز جوانی
schizophrene
مبتلابجنون جوانی
primes
بهار جوانی
prime
بهار جوانی
hebephrenia
جنون جوانی
hey day
ریعان جوانی
primed
بهار جوانی
may
بهار جوانی
juvenility
نیروی جوانی
juveniles
در خور جوانی
juvenile
در خور جوانی
elegance
زیبایی وقار
graces
زیبایی خوبی
graced
زیبایی خوبی
aesthetician
زیبایی شناس
grace
زیبایی خوبی
glee
زیبایی کامیابی
aestheticism
زیبایی گرایی
aesthetic
وابسته به زیبایی
there is no style about her
سرووضعش زیبایی
prettiness
زیبایی عاریتی
gracing
زیبایی خوبی
esthetic
زیبایی شناختی
aesthetes
زیبایی گرا
aesthete
زیبایی گرا
esthetics
زیبایی شناسی
salons
سالن زیبایی
picturesqueness
زیبایی روشنی
salon
سالن زیبایی
aesthetically
زیبایی شناختی
aesthetically
وابسته به زیبایی
esthetician
زیبایی شناس
beauty spot
خال زیبایی
aesthetic
زیبایی شناختی
beauty spots
خال زیبایی
esthete
زیبایی گرا
aesthetics
زیبایی شناسی
constructivism
ضد زیبایی شناسی
beauty salon
سالن زیبایی
The fervour of youth .
شور وشوق جوانی
rejuvenating
جوانی ازسر گرفتن
rejuvenated
جوانی ازسر گرفتن
schizophrenic
مبتلا بجنون جوانی
rejuvenates
جوانی ازسر گرفتن
impetuosity of youth
تندی یا غرور جوانی
rejuvenate
جوانی ازسر گرفتن
schizophrenics
مبتلا بجنون جوانی
a beauty and an elegance beyond
[ without]
compare
زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
aesthetics
زیبایی گرایی مبحث
plastic surgery
جراحی ترمیمی و زیبایی
body-building
ورزش زیبایی اندام
illness faded her beauty
ناخوشی زیبایی اوراکاست
saloons
سالن زیبایی رستوران
saloon
سالن زیبایی رستوران
she was a model of besuty
نمونه زیبایی بود
psyche
شاهزاده زیبایی که " کوپید"
unprompted
دارای زیبایی طبیعی
body building
ورزش زیبایی اندام
seeming
فاهر نما زیبایی
venus
الهه عشق و زیبایی
aphrodite
الههء عشق و زیبایی
chorus girls
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
chorus girl
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
puniness
تازه کاری جوانی کوچکی
salad days
ایام جوانی وبی تجربگی
over the hill
<idiom>
به پایان رسیدن بهار جوانی
queen of love
زهره نام الهه زیبایی
blossoms
گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
schizo
شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
blossoming
گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossomed
گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossom
گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
She has known better days in her youth .
معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
adonic
جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
The jewels were laid out beautifully.
جواهرات رابطرز زیبایی چیده بودند
menad
حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
aestheticism
زیبایی پرستی علاقمندی به هنرهای زیبا
maenad
حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
Is there a beauty salon in the hotel?
آیا سالن زیبایی در هتل هست؟
ripe beauty
زیبایی زنی که رشد کرده است
colporteur
کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
at the tender age of
<idiom>
در سن جوانی
[گول خور. بی مایه . سست . نادان]
Industrial Aesthetic
[سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
pinup girl
دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
fucus
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
chaperon
زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
cover girls
زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
cover girl
زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
grace note
نتی که به اهنگ برای زیبایی اصلی اضافه میگردد
glabrescent
گیاهی که در جوانی کرکدار ودربلوغ بدون کرک وصاف میشود
City Beautiful
[جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
sangraal
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangrail
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
the Holy Grail
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangreal
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
wampum
صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
schizothymia
جنون همراه با خیال پرستی ومالیخولیا شبیه جنون جوانی
Japonaiserie
[از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
to pink out leather
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
semifinal
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
eras
دوره
cycles
دوره
era
دوره
one's d.
دوره
Ice Age
دوره یخ
phased
دوره
instar
دوره
cycled
دوره
cycle
دوره
circuit
دوره
circuits
دوره
phases
دوره
outlined
دوره
outline
دوره
careers
دوره
careering
دوره
careered
دوره
career
دوره
period
دوره
sessions
دوره
outlines
دوره
outlining
دوره
rhythm
دوره
perimeters
دوره
perimeter
دوره
stadiums
دوره
stadium
دوره
stadia
دوره
session
دوره
felly
دوره
rims
دوره
rim
دوره
he has run his race
دوره
rhythms
دوره
epochs
دوره
epoch
دوره
periods
دوره
felloe
دوره
periphery
دوره
termed
دوره
setting up
دوره
set
دوره
edge
دوره
edges
دوره
periodicity
دوره
phase
دوره
to have ones fling
دوره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com