English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
to keep one's distance دوری جستن
Search result with all words
isolationism سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
Other Matches
to make approaches وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
escaping رهایی جستن خلاصی جستن
escapes رهایی جستن خلاصی جستن
escaped رهایی جستن خلاصی جستن
escape رهایی جستن خلاصی جستن
celestial lonitude دوری
patera دوری
distance دوری
recurring دوری
cyclical دوری
distances دوری
inverisimilitude دوری
improbability دوری
grail دوری
farness دوری
dish دوری
dishes دوری
remoteness دوری
inaccessibility دوری
separations دوری
periodicity دوری
separation دوری
periodic دوری
paten دوری
serial دوری
serials دوری
rotation دوری
separate مفارقت دوری
separated مفارقت دوری
separates مفارقت دوری
keep off دوری کردن
shunned دوری واجتناب
shun دوری واجتناب
shuns دوری واجتناب
encyclic عمومی دوری
avoiding دوری کردن از
avoided دوری کردن از
avoid دوری کردن از
aviod دوری کردن از
circular definition تعریف دوری
eccentricity دوری از مرکز
eccentricities دوری از مرکز
circular flow جریان دوری
circular reasoning استدلال دوری
cyclic graph گراف دوری
declination دوری ازمحوراصلی
dory defence دفاع دوری
avoids دوری کردن از
rangefinders دوری یاب
shunning دوری واجتناب
turning away دوری واجتناب
to keep at arms length دوری کردن از
to back out [of] دوری کردن [از]
to give wide berth to دوری کردن از
recurring decimals اعشار دوری
to fight shy of دوری کردن از
patellar دوری وار
that far بان دوری
remotion حرکت دوری
serial correlation همبستگی دوری
to keep one's d. دوری کردن
overleap جستن از
jumps جستن
jumped جستن
jump جستن
springs جستن
spring جستن
outjockey جستن بر
bounce پس جستن
bounces پس جستن
bounced پس جستن
to avoid something دوری کردن از [چیزی]
cyclic group گروه دوری [ریاضی]
to keep the peace از جنگ دوری کردن
circular flow of income جریان دوری درامد
He is distantly related to us . نسبت دوری با ما دارد
back out دوری کردن از موج
to get the better of پیشی جستن بر
overtop برتی جستن بر
outvie برتری جستن از
renouncing تبری جستن از
outguess سبقت جستن
outbalance پیشی جستن
renounces تبری جستن از
out act پیشی جستن از
renounced تبری جستن از
renounce تبری جستن از
shoot forth بالا جستن
shoot out بالا جستن
shoot-out بالا جستن
get the start of سبقت جستن بر
shoot-outs بالا جستن
overtop برتری جستن از
excels تفوق جستن بر
to gain a ccess تقرب جستن
to get the upper hand پیشی جستن
to find f.with عیب جستن از
to give the go by to پیشی جستن بر
hips جستن پریدن
to carry sword شمشیر جستن
hip جستن پریدن
to make a pounce ناگهان جستن
to seek refuge پناه جستن
to seek shelter پناه جستن
purgation برائت جستن
excel تفوق جستن بر
excelled تفوق جستن بر
excelling تفوق جستن بر
to gain the upper hand تفوق جستن
to come out of the woods <idiom> از خطر جستن
overrode برتری جستن بر
forestalls پیش جستن بر
forestalled پیش جستن بر
forestall پیش جستن بر
assists شرکت جستن
assisting شرکت جستن
assisted شرکت جستن
assist شرکت جستن
best برتری جستن
leaps جستن دویدن
leaped جستن دویدن
leap جستن دویدن
overridden برتری جستن بر
override برتری جستن بر
overrides برتری جستن بر
to find fault with عیب جستن
to be off the hook <idiom> از خطر جستن
deny تبری جستن
denying تبری جستن
transcend سبقت جستن
transcended سبقت جستن
denied تبری جستن
transcending سبقت جستن
to be over the worst <idiom> از خطر جستن
transcends سبقت جستن
antecede برتری جستن
outruns پیشی جستن بر
outrunning پیشی جستن بر
to be over the hump [American] <idiom> از خطر جستن
outrun پیشی جستن بر
to be out of the woods <idiom> از خطر جستن
denies تبری جستن
eluding طفره زدن دوری کردن از
elude طفره زدن دوری کردن از
eludes طفره زدن دوری کردن از
He is distantly related to me . بامن نسبت دوری دارد
eluded طفره زدن دوری کردن از
to distance [dissociate] oneself from دوری [قطع همکاری] کردن از
patellate بشکل قاب یا دوری یاطشت
abduction دوری از مرکز بدن قیاسی
elusive کسی که ازدیگران دوری میکند
buttress spacing دوری محورهای پشت بندها
to gain a over برتری یاتفوق جستن بر
find جستن تشخیص دادن
to escape with life and limb سختی رهایی جستن
finds جستن تشخیص دادن
out maneuver تفوق جستن در مانور
wager of law تبری جستن با سوگند
mugwump سیاست و حزب بازی دوری میکند
to turn one's back on somebody از کسی دوری کردن [اصطلاح مجازی]
emulating برابری جستن با پهلو زدن
surpass بهتر بودن از تفوق جستن
outstripped عقب گذاشتن پیشی جستن از
surpassed بهتر بودن از تفوق جستن
overleap جستن از روی نادیده گذشتن از
outstrips عقب گذاشتن پیشی جستن از
surpasses بهتر بودن از تفوق جستن
anticipate پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
outstrip عقب گذاشتن پیشی جستن از
anticipates پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
emulate برابری جستن با پهلو زدن
trumps مغلوب ساختن پیشی جستن
outstripping عقب گذاشتن پیشی جستن از
emulates برابری جستن با پهلو زدن
emulated برابری جستن با پهلو زدن
anticipated پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipating پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
trump مغلوب ساختن پیشی جستن
to dissociate [disassociate] oneself from somebody [something] از کسی [چیزی] دوری [قطع همکاری] کردن
the holy grail دوری یاجامی که مسیح دراخرین شام خودبکاربرد
to steal a march on any one بر کسی پیشدستی کردن یاسبقت جستن
to have recourse to a person بکسی توسل جستن یامتوسل شدن
to get the upper hand برتری جستن تفوق پیدا کردن
overjump بیش از اندازه نیروی خود جستن
toget the start of one's rival بررقیبان خود پیشی یا سبقت جستن
patelliform مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
scoots بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooted بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooting بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoot بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
encratites فرقهای ازنصاراکه ازگوشت خوردن وباده نوشی واختیارجفت دوری می
view halloo فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
master slave manipulator بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
rockets راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
to pounce on somebody به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
rocketing راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rocketed راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rocket راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
scrambling دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com