English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
English Persian
round about دور سر گرداندن مطلب
Other Matches
strain harden سخت گرداندن تغییر بعدی سخت گرداندن کشی
revolved گرداندن
repay بر گرداندن
repaying بر گرداندن
repays بر گرداندن
operates گرداندن
operate گرداندن
operation گرداندن
dials گرداندن
dialled گرداندن
dialed گرداندن
dial گرداندن
operated گرداندن
revolve گرداندن
wields گرداندن
wielding گرداندن
revolves گرداندن
rebut بر گرداندن
managing گرداندن
manages گرداندن
managed گرداندن
manage گرداندن
rebuts بر گرداندن
rebutted بر گرداندن
rebutting بر گرداندن
wield گرداندن
wielded گرداندن
rotation گرداندن
wrests گرداندن
wheels گرداندن
wheeling گرداندن
wheel گرداندن
mans گرداندن
man گرداندن
turns گرداندن
to turn about گرداندن
wrested گرداندن
wrest گرداندن
manage گرداندن
maintain گرداندن
turn گرداندن
wresting گرداندن
shirk روی گرداندن از
to bid beads تسبیح گرداندن
pronation درون گرداندن
to tell ones beads تسبیح گرداندن
shirked روی گرداندن از
shirking روی گرداندن از
shirks روی گرداندن از
refracted بر گرداندن شکستن
refracting بر گرداندن شکستن
refracts بر گرداندن شکستن
goggling چشم گرداندن
goggled چشم گرداندن
goggle چشم گرداندن
refract بر گرداندن شکستن
subjected مطلب
subject مطلب
afair مطلب
punch line لب مطلب
subjecting مطلب
punch-line لب مطلب
subjects مطلب
punch-lines لب مطلب
labels مطلب
thoughts سر مطلب
thought سر مطلب
topics مطلب
criteria مطلب
theme مطلب
themes مطلب
topic مطلب
labeling مطلب
label مطلب
labelled مطلب
drive راندن گرداندن گرداننده
trolls چرخیدن چرخاندن گرداندن
troll چرخیدن چرخاندن گرداندن
drives راندن گرداندن گرداننده
inflects منحنی کردن گرداندن
inflecting منحنی کردن گرداندن
inflected منحنی کردن گرداندن
inflect منحنی کردن گرداندن
carburize سخت گرداندن سطحی
He turned away from me . ازمن روی گرداندن
cranking میل لنگ گرداندن چرخاندن
cranked میل لنگ گرداندن چرخاندن
MIDI sequencer ویرایش و جلوههای ویژه و گرداندن
crank میل لنگ گرداندن چرخاندن
cranks میل لنگ گرداندن چرخاندن
mattered مطلب چیز
matter مطلب چیز
mattering مطلب چیز
root of the matter اصل مطلب
gist مطلب عمده
enjambment ادامهء مطلب
press releases مطلب مطبوعاتی
label alignment هم ترازی مطلب
label prefix پیشوند مطلب
precis چکیده مطلب
press release مطلب مطبوعاتی
the point [of the matter] اصل مطلب
the salient point <idiom> اصل مطلب
principal مطلب مهم
principals مطلب مهم
issues صدور مطلب
matters مطلب چیز
clipped speech حذف مطلب
subject مطلب زیرموضوع
issued صدور مطلب
subjects مطلب زیرموضوع
subjecting مطلب زیرموضوع
issue صدور مطلب
subjected مطلب زیرموضوع
subject matter مطلب موضوع
lynch درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
cranking هندل زدن گرداندن میل لنگ
cranked هندل زدن گرداندن میل لنگ
crank هندل زدن گرداندن میل لنگ
lynches درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
hotwalker متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
lynched درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
cranks هندل زدن گرداندن میل لنگ
under pledge of secrecy با قول کتمان مطلب
repeating label برچسب یا مطلب مکرر
hit the bull's-eye <idiom> به اصل مطلب رسیدن
that is not the case مطلب چنین نیست
the matter is perplexed مطلب پیچیده است
Lets pass on (proceed) to the main issue. برویم سر مطلب اصلی
there was no secrecy about it مطلب پوشیده ای نبود
Lets get to the point. بپردازیم به اصل مطلب
to overleap oneself از مطلب پرت شدن
The crux of the matter . The quintessence. جان کلام ( مطلب )
comprehension test ازمون فهم مطلب
hugger mugger تنهایی مطلب محرمانه
lowdown <idiom> لپ مطلب ،حقیقت موضوع
cliff-hangers مطلب یا داستان جالب
cliff-hanger مطلب یا داستان جالب
cliff hanger مطلب یا داستان جالب
to face somebody [something] چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
the matter was kept private مطلب را پوشیده نگاه داشتند
circumgyration دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
point of the agenda اصل مطلب فهرست برنامه
contraposition قلب مطلب بطریق منفی
the point is اصل مطلب این است
the matter itself [the situation itself ] [ the thing itself] این مطلب بخودی خود
to go into the matter به این مطلب رسیدگی کردن
item of the agenda اصل مطلب فهرست برنامه
To wonder from the main topic. از مطلب اصلی دور افتادن
you must have know this حتما` این مطلب را شمامیدانستید
overtype mode حالت تایپ روی مطلب
for brevity's sake از بهر کوتاه کردن مطلب
typeover mode حالت تایپ روی مطلب
recalls بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
recalled بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
pronate بداخل گرداندن روی چهار دست وپا خم شدن
reconvey بمحل اولیه باز گرداندن دوباره جمل کردن
recall بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
the face remains مطلب همانست که هست فرق نمیکند
you must know this شما باید این مطلب را بدانید
starters وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
to show one round کسیرا دور گرداندن وجاهای تماشایی راباو نشان دادن
starter وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
deblock باز گرداندن بلاک ذخیره شده داده به حالت اصلی
doodad مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
doodads مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
We shall look into the matter in due ( good ) time . درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
plate proof نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
slurred لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slur لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
diction عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
slurring لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurs لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
to get down to the nitty-gritty [to get down to brass tacks] <idiom> فوری به اصل مطلب رسیدن [اصطلاح روزمره]
I wI'll not comment on this issue. درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
paragraphist کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
he rode me off on a side issue نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
May be I can interest you in this issue . شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
catastasis بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
motoring گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
palinode قطعه شعر یا سرودی که مطلب شعر یا سرود قبلی راانکار کند
what matters is that ... اصل مطلب [چیزی که مهم است] این است که ...
learning curve منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
demarche بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
typeover توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com