Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
Bring your friend along.
دوستت را همراه بیاور
Other Matches
Go and fetch a doctor!
برو یک دکتر بیاور!
Bring me a few sheets of paper .
چند صفحه کا غذ برایم بیاور
Fetch a doctor at once.
زود یک دکتر پیدا کن بیاور
attributing
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributes
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attribute
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
peer to peer network
شبکه همراه به همراه
along
همراه
comrade
همراه
attendants
همراه
non concurrent
نا همراه
bundled
همراه
comrades
همراه
secondary planet
همراه
accompanied by
همراه
concomitant
همراه
to fight with the enemy
همراه = با
company
همراه
participants
همراه
participant
همراه
companies
همراه
attendant
همراه
on
همراه
mid
همراه با
mid-
همراه با
accompanying
همراه
acologte
همراه
in company with
همراه
accompanying fire
اتش همراه
accompanying sound
صدای همراه
compeer
قرین همراه
come along with me
همراه من بیائید
accompanying cargo
بار همراه
associated sound
صدای همراه
accompanier
همراه مصاحب
accompanying supplies
تدارکات همراه
bon voyage
خدا به همراه
accommpanying element
عنصر همراه
spasmodically
همراه با انقباضات
fraught
دارا همراه
escorting
همراه بدرقه
escorted
همراه بدرقه
escort
همراه بدرقه
accompany
همراه بودن
accompanies
همراه بودن
accompanied
همراه بودن
attends
همراه بودن
attending
همراه بودن
attend
همراه بودن
spasmodic
همراه با انقباضات
unaccompanied
بدون همراه
unbundled
غیر همراه
companion
همراه همدم
Accompanied by. Together with .
به اتفاق (همراه )
on one's coat-tails
<idiom>
همراه کس دیگر
to go along
همراه شدن
to accompany
همراه شدن
to come along
همراه امدن
sick headache
سردرد همراه با
door bundle
بار همراه
indiental music
موزیک همراه
escorts
همراه بدرقه
to keep company with
همراه بودن با
go along
همراه رفتن
good luck to you
خدا به همراه
convoys
همراه رفتن
convoy
همراه رفتن
typhoons
توفان همراه با باران
typhoon
توفان همراه با باران
bundled software
نرم افزار همراه
to carry a watch
ساعت همراه داشتن
corps artillery
توپخانه همراه سپاه
participative
انبازی کننده همراه
to accompany
همراه کسی رفتن
to go along
همراه کسی رفتن
savate
بوکس همراه با لگد
wave off
فرود همراه با سایش
kick boxing
بوکس همراه با لگد
japko chagi
ضربه پا همراه گرفتن پا
ice storm
طوفان همراه باتگرگ
amaurotic idiocy
کانایی همراه با نابینایی
bitumen macadam
سنگریزی همراه با قیر
herewith
همراه این نامه
attendant
همراه نگهبان کشیک
attendants
همراه نگهبان کشیک
incorrect
نادرست یا به همراه خطا
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
chaperone
همراه دختران جوان رفتن
hit it off with someone
<idiom>
بهترین همراه با کسی داشتن
grand mal
صرع همراه با تشنج وغش
Goods to declare
همراه داشتن کالاهای گمرکی
aerial cartwheel
مارپیچ همراه با پرش وچرخش
chaperones
همراه دختران جوان رفتن
chaperons
همراه دختران جوان رفتن
to go along
همراه رفتن همراهی کردن
company
گروهان همراه کسی رفتن
to bid a persong
به کسی خدابه همراه گفتن
landing attack
تک همراه با پیاده شدن به ساحل
companies
گروهان همراه کسی رفتن
RIFF
ماده بزرگ همراه ID RIFF.
dysuria
ادرار همراه با سوزش واشکال
thunderstorm
توفان همراه بااذرخش وصاعقه
thunderstorms
توفان همراه بااذرخش وصاعقه
thundershower
رگبار همراه با رعد وبرق
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
to cell phone
با تلفن همراه زنگ زدن
Nothing to declare
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
to call on the cell phone
با تلفن همراه زنگ زدن
door bundle
بار پرتابی همراه با چترباز
oxidative phosphorylation
فسفریل دار کردن همراه بااکسایش
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
real number
عددی که با بخش کسری همراه است .
oratorios
قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
knobstick
کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
indiental music
ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
oratorio
قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
multidimensional
تعداد آرایههای موازی به همراه عمق
rear takedown with outside singleleg byl
زیریک خم میانکوب همراه بااقل ازچپ
cell phone users while driving
کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
Do you have nothing to declare?
آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
coloraturas
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
coloratura
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
subscripted variable
عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
joint product offer
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
sidestep traverse
صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
ballets
اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
sobs
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobbed
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobbing
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
striptease
رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
ballet
اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
callithump
رژه پر سروصدایی همراه باکرنا و بوق
sob
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
share
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
cantata
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
cantatas
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
cash with order
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
milk leg
ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
desks
میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
desk
میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
shared
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
conditivum
[مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
strophe
چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
shares
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
do
[verb]
روی
[فعلی که همراه می آید]
تکیه میکند
fortis
دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
conditorium
[مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
users
متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
squire of dames
کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
user
متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
camp follower
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
repeating key
روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد
blizzards
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
blizzard
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
bundled software
نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
bug
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugs
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
slapstick
نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
best rate of climb speed
سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
camp followers
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
processes
ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
female
استدلالی به همراه سوکتهایی که سوزنهای اتصال نری وارد آن می شوند
process
ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
attachment
فایل نام دارای که همراه یک پیامیست الکترونیکی ارسال میشود
creptation
تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
to play gooseberry
همراه دونفرعاشق ومعشوق راه افتادن وموی دماغ انهاشدن)
crabs
پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
crab
پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
wires
کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
forms
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
pinout
شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
formed
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
break-dancing
گونهای رقص جدید که همراه است با عملیات آکروباتیک و چرخشهای تند
form
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
wire
کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
cist
[قبر ماقبل تاریخ مانند جعبه که اغلب همراه با سنگ نشانه بود.]
acid house
نوعی موسیقی رقص کهاصولا با استفاده از مواد مخدر توهمزا همراه است
record
لیست فیلدهایی که رکوردرا تشکیل می دهند با هم همراه طول ونوع داده انها
multimedia
کامپیوتری که میتواند برنامههای چند رسانهای را اجرا کند. به همراه کارت صدا
table
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabling
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabled
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
SIMD
معماری کامپیوتر موازی که تعدادی ACU و باس داده به همراه یک واحد کنترا دارد
tables
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
covering letters
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
We consider it a great honor to have you here with us tonight.
این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
IBM
کامپیوتر شخصی بر پایه IBM PC ولی به همراه درایو دیسک سخت داخلی و باس ISA
technical escort
پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
covering letter
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
chassis
فریم فلزی که تختههای مدار را به همراه سیم ها و سوکتهای لازم در سیستم کامپیوتری پوشش داده است
documenting
1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
documented
1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
document
1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
full
کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
fullest
کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
antigone
دختری که همراه پدر نابینای خود به اتیکا رفت و تا زمان مرگ پدرش اورا خدمت کرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com