Dictiornary-Farsi | دوست دختر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 212 (10 milliseconds)

English	Persian
girlfriend	دوست دختر
girlfriends	دوست دختر


Search result with all words

I am [have] finished with you.	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you.	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
to pick up somebody	کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
to date	باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to go out	باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
Do you want to go out with me?	با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Will you go out with me?	با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
How about going out together?	نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
to ask somebody out for dinner	کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
to pair somebody off [up] with somebody	کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
Other Matches

interwed	در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
cousins	پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
cousin	پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
sluts	دختر بی شرم دختر پیشخدمت
slut	دختر بی شرم دختر پیشخدمت
A friend in need is a friend indeed.. <proverb>	دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
I like to be friends with you.	من دوست دارم با تو دوست باشم.
granddaughter	دختر دختر
granddaughters	دختر دختر
she	ان دختر یا زن
wenches	دختر
girl	دختر
girly	دختر
quean	دختر
girls	دختر
girlie	دختر
maids	دختر
lass	دختر
daughtren	دختر
daughter	دختر
daughters	دختر
sissified	دختر
wench	دختر
fille	دختر
lasses	دختر
grand daughter	دختر دختر
maid	دختر
phoebe	دختر گا
age of consent	سن قانونی دختر
first cousin	دختر خاله
first cousins	دختر دایی
first cousins	دختر عمه
girl scout	پیشاهنگ دختر
schoolgirls	دختر مدرسه
first cousins	دختر خاله
whose d. is she?	او دختر کیست
trull	دختر جوان
first cousin	دختر عمه
first cousin	دختر دایی
girl scouts	پیشاهنگ دختر
schoolgirl	دختر مدرسه
first cousin	دختر عمو
gamine	دختر کوچه
hoyden ar hoi	دختر بی شرم
hoyden ar hoi	دختر گستاخ
colleen	دختر موخرمایی
colleen	دختر بور
cowgirl	دختر گاوچران
hoyden	دختر گستاخ
czarevna	دختر تزار
demoiselle	دختر خانم
proserpine	دختر زاوش
grand son	پسر دختر
goddauhgter	دختر تعمیدی
god daughter	دختر تعمیدی
ingenue	دختر ساده
inheritress	زن یا دختر ارث بر
proserpina	دختر زاوش
maiden	دختر باکره
maidens	دختر باکره
stepdaughter	دختر خوانده
stepdaughters	دختر خوانده
balletgirl	دختر رقصنده
nurse maid	دختر پرستار
minx	دختر گستاخ
bobby socker	دختر نابالغ
bobby soxer	دختر نابالغ
lass n	دختر بچه
inheritrix	زن یا دختر ارث بر
gamine	دختر ولگرد
hussy	دختر گستاخ
hussy	دختر جسور
tomboy	دختر پسروار
tomboys	دختر پسروار
grandson	پسر دختر
grandsons	پسر دختر
granddaughter	دختر پسر
granddaughters	دختر پسر
girl guide	دختر پیشاهنگ
belle	دختر خوشگل
hussies	دختر جسور
hussies	دختر گستاخ
nursemaids	دختر پرستار
belles	دختر خوشگل
nursemaid	دختر پرستار
wenches	دختر دهقان
first cousins	دختر عمو
periwinkle	گل تلفونی دختر
periwinkles	گل تلفونی دختر
wench	دختر دهقان
teeny-boppers	دختر بچه
teeny-bopper	دختر بچه
milkmaids	دختر شیر دوش
gamine	دختر هوس باز
fillies	دختر شوخ و جوان
filly	دختر شوخ و جوان
besom	دختر گستاخ وجسور
princess of the blood	دختر یا نوه پادشاه
She is a pretty of it .	دختر قشنگی؟ است
girly	دختر وار دخترانه
goddaughters	دختر خواندهی روحانی
grisette	دختر کارگر فرانسوی
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl.	دختر خودرأیی است
milkmaid	دختر شیر دوش
goddaughter	دختر خواندهی روحانی
nymphet	دختر کوچک و زیبا
old maids	دختر خانه مانده
who is this girl ?	این دختر کیست
niece	دختر برادر یا خواهر
nieces	دختر برادر یا خواهر
senorita	دوشیزه دختر خانم
girlie	دختر وار دخترانه
spinsterish	مثل دختر ترشیده
townswoman	دختر شهری فاحشه
old maid	دختر خانه مانده
spinster	دختر خانه مانده
spinsters	دختر خانه مانده
alumna	دختر یا زن فارغ التحصیل
pinup	تصویر دختر زیبا
She is very sweet . She is a pet .	دختر خیلی نازی است
She is a good – looker .	دختر خوش قیافه ای است
statutory rape	هتک ناموس دختر نابالغ
step daughter	دختر اندر دخترزن یا شوهر
She bore him a daughter.	برایش یک دختر آورد (زائید)
princessroyal	بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
She is svelt . she has a small waist .	دختر کمر باریکی است
her next was a girl	بچه دومش دختر بود
kitty	دختر جوان زن سبک و جلف
sissies	دختر مردیا بچه زن صفت
sissy	دختر مردیا بچه زن صفت
kitties	دختر جوان زن سبک و جلف
jade	دختر لاسی پشم سبز
wench	فاحشه دختر بازی کردن
wenches	فاحشه دختر بازی کردن
cissies	دختر مردیا بچه زن صفت
electra complex	حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
She is a ball of fire.	دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
infanta	دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
The blow made me giddy young girl .	دختر گیج وسر بهوایی است
paranymph	دختر ملازم عروس به خانه داماد
to pick up women <idiom>	دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
girl scouts	عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
pinup girl	دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
girl scout	عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
to go catting [to look for sexual partners] <idiom>	رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
bozo	دوست
leal	دوست
schoolmate	دوست
philoginous	زن دوست
philogynist	زن دوست
friends	دوست
friend	دوست
buddies	دوست
friendless	بی دوست
ally	دوست
hydrophilic compound	اب دوست
formalist	دوست
heart-to-hearts	دوست
dienophile	دی ان دوست
chums	دوست
heart-to-heart	دوست
buddy	دوست
chum	دوست
unfriended	بی دوست
amicable	دوست
heart to heart	دوست
hydrophilic	اب دوست
schoolmates	دوست
allying	دوست
gal	واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
gals	واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
femme-fleur	[طرح دختر رویایی در طراحی های هنرهای جدید فرانسه]
sporting	بازی دوست
family men	زن و بچه دوست
family man	زن و بچه دوست
fraternized	دوست بودن
fraternised	دوست بودن
fraternises	دوست بودن
take kindly to <idiom>	دوست داشتن
fraternising	دوست بودن
fraternize	دوست بودن
pen pals	دوست قلمی
pen pals	دوست مکاتبهای
pen pal	دوست قلمی
cronies	دوست صمیمی
disliking	دوست نداشتن
crony	دوست صمیمی
fraternizes	دوست بودن
dislikes	دوست نداشتن
affect	دوست داشتن
disliked	دوست نداشتن
dislike	دوست نداشتن
unlovely	دوست نداشتنی
affects	دوست داشتن
fraternizing	دوست بودن
gregarious	گروده دوست
pen pal	دوست مکاتبهای
isophilic	همجنس دوست
philanthropist	بشر دوست
philanthropists	بشر دوست