English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (8 milliseconds)
English Persian
yoke دوشاخه استقرار
Other Matches
lamp holder plug سرپیچ دوشاخه سرخود دوشاخه سرپیچ لامپ
prepositions استقرار در محل پیش بینی شده استقرار در محل معین شده
preposition استقرار در محل پیش بینی شده استقرار در محل معین شده
plugs دوشاخه
crutches دوشاخه
crutch دوشاخه
crotches دوشاخه
plug دوشاخه
plugging دوشاخه
tuning fork دوشاخه
tuning forks دوشاخه
pitchfork دوشاخه
pitchforks دوشاخه
crotch دوشاخه
forking دوشاخه
fork crow دوشاخه
bident دوشاخه
bicornous دوشاخه
yoke دوشاخه
male connector دوشاخه نر
y junction دوشاخه
knee دوشاخه
knees دوشاخه
fork دوشاخه
bracket دوشاخه
biramous دوشاخه
localization استقرار
downloading استقرار
establishments استقرار
mounting استقرار
settlements استقرار
settlement استقرار
installations استقرار
colony استقرار
pitch استقرار
pitches استقرار
installation استقرار
solidification استقرار
establishment استقرار
stability استقرار
sessility استقرار
plugging دوشاخه برق
safety fork دوشاخه امنیت
bifurcate دوشاخه شدن
rca plug دوشاخه RCA
plugs دوشاخه برق
plug دوشاخه برق
bipolar plug دوشاخه برق
mains plug دوشاخه برق
attachment plug دوشاخه ارتباط
phono plug دوشاخه اوایی
telephone plug دوشاخه تلفن
double ley stirrup رکابی دوشاخه
contact plug دوشاخه برق
plug contact کنتاکت دوشاخه
fork lever اهرم دوشاخه
connector plug دوشاخه رابط
plug connection اتصال دوشاخه
plug and socket دوشاخه و پریز
reintegration استقرار مجدد
delocalization عدم استقرار
lodgment area منطقه استقرار
permanent emplacement استقرار دایمی
positioning band حلقه استقرار
tent striking فرمان ضد استقرار
posteriori ازراه استقرار
stanchion سکوی استقرار
centralization استقرار درمرکز
confirmation تثبیت استقرار
seated سکوی استقرار
restoration استقرار مجدد
centralisation استقرار درمرکز
stations استقرار یافتن
stationed استقرار یافتن
station استقرار یافتن
seats سکوی استقرار
yoke پایه استقرار
angle of repose زاویه استقرار
crimping groove شیار استقرار
seat سکوی استقرار
multi contact plug دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
attachment plug دوشاخه وسایل برقی
current tap سرپیچ دوشاخه خور
forking دوشاخه منشعب شدن
fork دوشاخه منشعب شدن
diapason دوشاخه میزان کوک
coupler plug دوشاخه وسایل الکتریکی
connecting socket [دوشاخه متصل کننده]
inductance box with plug جعبه اندوکتانس با دوشاخه
wire pike دوشاخه سیم کشی
trunnions دوپایه یا دوشاخه اتصال
seating محل استقرار نشیمن
equatorial mounting استقرار معدل النهاری
set up اماده بکار استقرار
setting ring حلقه استقرار یا ثبات
alt azimuth mounting استقرار سمت- ارتفاعی
lodgement منزل گیری استقرار
angle of repose حداکثر شیب استقرار
network topology چگونگی استقرار شبکه
lodgment منزل گیری استقرار
downloading utility برنامه کمکی استقرار
automatic font downloading استقرار خودکار فونت
crutches دوشاخه زیر چیزی گذاشتن
crutch دوشاخه زیر چیزی گذاشتن
banana jack مادگی در رادیو برای دوشاخه
location of industry تعیین محل استقرار صنعت
make up <idiom> استقرار وسایل تزئین وآرایش
anchor line cable کابل استقرار چتردر هواپیما
settling rounds تیر استقرار قنداق توپ
metacenter نقطه استقرار وثبات یاتوازن
disposition استقرار یکانها و اماد درمنطقه
downloadable font فونت قابل استقرار در حافظه
plug in دوشاخه را بسیم برق وصل کردن
to plug in با گذاشتن دوشاخه برق رابجریان انداختن
cannelure شیار استقرار روکش گلوله ثاقب
cannelure شیار استقرار پوکه روی گلوله
gun post سوراخ محل استقرار لوله توپ
location theory نظریه تعیین محل استقرار صنعت
settle مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
settles مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
sponson سکوی استقرار توپ روی برجک
steric وابسته بطرز استقرار اجزاء اتم در فضا
trailer camp محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
rack space محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
trailer park محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer court محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
staging سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bifurcate دوشاخه کردن بدوشاخه منشعب کردن دوشاخهای
sabot کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
divaricate منشعب شدن دوشاخه شدن
base piece پایه پایه استقرار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com