Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
The twins look just like each other.
دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
Other Matches
they are well matched
حریف یکدیگر هستند
microwave hop
یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
grade separation
تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
yoke
جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
cyclic item
اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
twins
دوقلوها
The twins are hardly distinguish between colors.
دوقلوها را از همدیگر نمی شد تشخیص داد
I often confuse the twin brothers .
من این دوقلوها رااغلب باهم عوضی می گیرم
standards
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
she has a well poised head
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns
<idiom>
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner
<idiom>
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
gooseneck
هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
microfilms
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
cad
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
pinnulate
شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated
شبیه برگچه شبیه بالچه
ponderous
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
خیلی تند خیلی خوب
of each other
<adv.>
از یکدیگر
of one another
<adv.>
از یکدیگر
from one another
<adv.>
از یکدیگر
from each other
<adv.>
از یکدیگر
interwork
بر یکدیگر
one another
یکدیگر
each other
یکدیگر
one a
یکدیگر
arm in arm
در دست یکدیگر
interconnect
اتصال به یکدیگر
cheek by jowl
پهلوی یکدیگر
simultaneous with each other
مقارن یکدیگر
concrescence
رشد با یکدیگر
internecine
کشتار یکدیگر
intersecting
از یکدیگر گذرنده
peer to each other
برابر با یکدیگر
combining
ترکیب با یکدیگر
combine
ترکیب با یکدیگر
interconnects
اتصال به یکدیگر
interconnected
اتصال به یکدیگر
combines
ترکیب با یکدیگر
interconnecting
اتصال به یکدیگر
peer to each other
قرین یکدیگر
to look at each other
به یکدیگر نگریستن
coupled
ترکیب با یکدیگر
couple
ترکیب با یکدیگر
couples
ترکیب با یکدیگر
emergencies
خیلی خیلی فوری
emergency
خیلی خیلی فوری
correlative with each other
لازم و ملزوم یکدیگر
in tune
<idiom>
با یکدیگر موافق بودن
telepathy
ارتباط افکار با یکدیگر
interconnected
با یکدیگر اتصال دادن
interconnecting
با یکدیگر اتصال دادن
intersplere
در حوزه یکدیگر امدن
interconnects
با یکدیگر اتصال دادن
abuts
به یکدیگر ضربه زدن
incompossible
منافی یکدیگر ناسازگار
interconnect
با یکدیگر اتصال دادن
one to one
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
to look at each other
به یکدیگر نگاه کردن
of a piece with each other
ازسر هم همجنس یکدیگر
abut
به یکدیگر ضربه زدن
grappling
گرفتن لباس یکدیگر
hand in hand
دست دردست یکدیگر
complementary
تکمیل کننده یکدیگر
one-to-one
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
abutted
به یکدیگر ضربه زدن
networks
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
take turns
<idiom>
انجام کاری با همکاری یکدیگر
hue
[وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
life line
طناب اتصال افراد به یکدیگر
juxtaposition
جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
hand-to-hand
دست بدست یکدیگر مجاور
incompatible
غیر قابل استعمال با یکدیگر
iteraction
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
interaction
عمل دو چیز روی یکدیگر
adhesion of fibers
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
network
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
hand to hand
دست بدست یکدیگر مجاور
jim dandy
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
interacted
برای عمل کردن روی یکدیگر
Birds of a feather flock together .
<proverb>
پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
interacting
برای عمل کردن روی یکدیگر
deme
دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
interacts
برای عمل کردن روی یکدیگر
sapphic vice
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
back formation
لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
interact
برای عمل کردن روی یکدیگر
data chaining
فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
They shook hand and made up.
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
interfruitful
قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
grain orientation
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
trailed
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
counterpose
درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
dualism
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
interdenominational
وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
differentiation
فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
consolute
ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
trails
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trail
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
demolition derby
مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
concentric shafts
شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
laceria
[نقش های منظم در کنار یکدیگر]
[معماری اسلامی]
hue
[نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
blade tracking
مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
triptych
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
local area network
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
track bolt
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
overt collusion
تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
circular
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circulars
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
biplane interference
تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
neap tide
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
yard line
خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard marker
خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
standstill
در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
c clamp
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
cleco fastener
وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
customs union
مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
wire locking
بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
S-twist
[S-spun]
نخ چپ تاب
[جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
ScriptX
هستند
they are all of one mind
هستند
plants indigenous to that soil
هستند
are
هستند
agonic line
خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
they are well matched
هم کفو هستند
they are at loggerheads
هر دو سنگ یک من هستند
who are they?
انها کی هستند
there are numbers who
بسیاری هستند که
The roads are obstructed.
جاده ها مسدود هستند.
analogue
ی از حالت آنالوگ هستند
analog
ی از حالت آنالوگ هستند
Such people are wicked .
اینگونه آدمها شر هستند
5, 7, 9 are odd numbers .
5؟7؟9 اعداد فرد هستند
such as are happy
انهایی که خوشبخت هستند
analogues
ی از حالت آنالوگ هستند
commutator
سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
However difficult the circumstances
[are]
, ...
هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
dialectical materialism
اساسا اقتصادی یا مادی هستند .
These football players are the pick of the bunch .
این فوتبالیست ها گل سر سبد هستند
The two are rhyming words .
این دو لغت هم قافیه هستند
X/OPEN
ول ایجاد سیستمهای باز هستند
ring topology
در حلقه بهم وصل هستند
series
مداری که قط عات آن با هم سری هستند
They are at daggers drawn. They are bitter enemies.
بخون یکدیگه تشنه هستند
Take things as you find them.
<proverb>
مسائل را همانگونه نه هستند بپذیر .
Price are fixed here .
دراینجا قیمتها ثابت هستند
the ins
انان که سر کا یا دارای متامی هستند
great dangers impend over us
خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
numeric
که فقط حاوی اعداد هستند
camisado
شبیخون لباس یا پیراهن علامت داری که هنگام شبیخون می پوشندتاطرفین یکدیگر رابشناسند
Boys will be boys.
پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
mode
که حاوی کد تشخیص و تصحیح خطا هستند
the outer world
مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
People are looking for new ideas.
مردم عقب فکرهای تازه هستند
regular guy
<idiom>
شخص مهربانی که همه با دوست هستند
modes
که حاوی کد تشخیص و تصحیح خطا هستند
target audience
گروه اجتماعی که هدف تبلیغ هستند
capability
لیستی از اعمالی که قابل انجام هستند
a further 50 are in prospect
۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
the strangers in tehran
بیگانگان یاخارجی هایی که در تهران هستند
outs and ins
انانی که سر کار دارای مقامی هستند
This canary and its mate are in the same cage
این قناری وجفتش در یک قفس هستند
array
آرایهای که عناصرش حروف واعداد هستند
I musn't eat food containing ...
من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم.
bank holiday
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
nut structure
ساختمانی که در ان خاکدانه ها کوچک و مکعبی هستند
finished
کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
downsize
که در آنها ایستگاههای کاری هوشمند هستند.
Prices are rising ( falling ) .
قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
things in possession
اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
buffer
کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
anticlastic
[ظاهری با دو قوس که دو منحنی برخلاف هم هستند.]
What percentage of the people are literate?
چند درصد مردم با سواد هستند ؟
arrays
آرایهای که عناصرش حروف واعداد هستند
braid shield
روکشی از الیاف بافته شده ولاستیک روی یک یا چند هادی عایق شده از یکدیگر
parts explosion
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
burl
[nep]
گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
Mingle design
طرح تلفیقی
[ادغام کردن طرح ها با یکدیگر]
sig
علاقمند به یک نرم افزاریاسخت افزار خاصی هستند
libraries
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
repertoire
لیست حروفی که قابل نمایش یاچاپ هستند
forms
وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
formed
وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
the iron interest
کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
Where are the luggage trolleys?
چرخ دستی حمل بار کجا هستند؟
coresident
دو یا چند برنامه که همزمان در حافظه اصلی هستند
form
وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
library
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
channel
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com