English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (7 milliseconds)
English Persian
state دولتی
state- دولتی
stated دولتی
states دولتی
stating دولتی
governmental دولتی
belonging to the state <adj.> دولتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.> دولتی
governmental <adj.> دولتی
national [state, federal state] <adj.> دولتی
Other Matches
make a diplomatic representation به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds قرضه دولتی سهام وام دولتی
crown debt طلب دولتی بستانکاری دولتی
public ownership خالصه دولتی
state college دانشکده دولتی
public ship ناو دولتی
public service استخدام دولتی
state enterprise بنگاه دولتی
quasi public نیمه دولتی
etatism سوسیالیزم دولتی
economic unit موسسه دولتی و ...
debenture حواله دولتی
civil services خدمات دولتی
state bank بانک دولتی
public ownership مالکیت دولتی
government control نظارت دولتی
government control کنترل دولتی
nationalized industries صنایع دولتی
public domain خالصه دولتی
public assistance کمکهای دولتی
public domain خالصه دولتی
public ownership مالکیت دولتی
public domain مالکیت دولتی
public institutions نهادهای دولتی
government sector بخش دولتی
government regulation مقررات دولتی
government property مال دولتی
government owned industries صنایع دولتی
public servants مامورین دولتی
government officials مامورین دولتی
public monopoly انحصار دولتی
government departments دوایر دولتی
political circles دوایر دولتی
state ownership مالکیت دولتی
civil servant مستخدم دولتی
civil servants مستخدم دولتی
privates غیر دولتی
private غیر دولتی
stating دولتی حالت
states دولتی حالت
stated دولتی حالت
state- دولتی حالت
state دولتی حالت
state university دانشگاه دولتی
state socialism سوسیالیسم دولتی
government office اداره دولتی
the funds وام دولتی
public schools مدارس دولتی
state enterprise مالکیت دولتی
public sector بخش دولتی
state prison زندان دولتی
state planning برنامه ریزی دولتی
privatises غیر دولتی کردن
privatization غیر دولتی کردن
The corruption in government offices . فساد دردستگاههای دولتی
the king in council شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
privatizing غیر دولتی کردن
privatizes غیر دولتی کردن
privatized غیر دولتی کردن
privatising غیر دولتی کردن
privatize غیر دولتی کردن
quasi public company شرکت نیمه دولتی
arms نشان دولتی نیرو
government broadcasting پخش برنامههای دولتی
privatised غیر دولتی کردن
bureaucracy مجموع گماشتگان دولتی
grants کمک دولتی اعانه
granted کمک دولتی اعانه
grant کمک دولتی اعانه
adhesion الحاق دولتی به یک پیمان
bill of oredit اوراق قرضه دولتی
bureaucracies مجموع گماشتگان دولتی
order in council تصویب نامه دولتی
government enterprise موسسات تولیدی دولتی
government securities اوراق بهادار دولتی
government bonds اوراق قرضه دولتی
lycee l دبیرستان دولتی درفرانسه
fund تنخواه قرضه دولتی سهام
fund holder دارنده سهام قرضه دولتی
funded تنخواه قرضه دولتی سهام
security گرو سهام قرضه دولتی
dole کمک هزینه دولتی به بیکاران
blue book هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
iranian state railways راه اهن دولتی ایران
public ship کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
barratry خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
emission انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
welfare state دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
emissions انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
The subsidy will be phased out next year. یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
floater گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
spoils system سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
bureaucrats مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
bureaucrat مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
demarche عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
transportation in kind وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
serviced منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
free trade شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
full power اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
common carrier شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
pluralism عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
federal privacy act قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
safe conducts سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conduct سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
yamen اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
pork barrel برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
governmentalize تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
semipublic نیمه عمومی نیمه دولتی
vetoing حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
notification عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
guild socialism سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com