Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
mafia
دولت ستیزی
mafias
دولت ستیزی
Other Matches
identic notes
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion
عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state
دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
misogyny
زن ستیزی
antagonism
هم ستیزی
controversy
هم ستیزی
controversies
هم ستیزی
misogamy
ازدواج ستیزی
antisemitism
یهود ستیزی
anarchism
سامان ستیزی
psychopathy
جامعه ستیزی
genocide
نژاد ستیزی
sociopathy
جامعه ستیزی
federal state
دولت متحده یا دولت اتحادی
real will
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
exchange control
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
stating
دولت
government
دولت
mammon
دولت
states
دولت
stated
دولت
state-
دولت
respublica
دولت
state
دولت
governments
دولت
powered
دولت
power
دولت
powers
دولت
powering
دولت
state property
دارائی دولت
pillars of the state
ارکان دولت
lese majestyodhkj &odhkj fvqn
پادشاه یا دولت
forfeit to the state
ضبط دولت
nation-states
دولت ملی
nation-state
دولت ملی
nation state
دولت ملی
enemy state
دولت دشمن
government expenditures
هزینههای دولت
Kremlin
دولت شوروی
state budget
بودجه دولت
government budget
بودجه دولت
state government
دولت مرکزی
money bag
دارایی دولت
government stock
سهام دولت
national state
دولت ملی
head of the state
رئیس دولت
chief of state
رئیس دولت
Ottawa
دولت کانادا
buffer state
دولت حایل
independent state
دولت مستقل
government treasury
خزانه دولت
military government
دولت نظامی
mandatary
دولت قیم
public debt
بدهی دولت
public servant
مستخدم دولت
puppet government
دولت پوشالی
quirinal
دولت ایتالیا
officer
کارمند دولت
cabinet
هیات دولت
cabinets
هیات دولت
government department
وزارتخانه دولت
stateless
بی دولت بی وطن
states
دولت استان
public officer
[American E]
کارمند دولت
state
دولت استان
state-
دولت استان
stated
دولت استان
stating
دولت استان
civil servant
[British E]
کارمند دولت
official
کارمند دولت
govt
government دولت
ambassadors
ماموررسمی یک دولت
Downing Street
دولت انگلیس
Warsaw
دولت لهستان
war state
دولت جنگی
vassal atate
دولت پوشالی
totaliarian state
دولت توتالیتر
the policy of the government
سیاست دولت
the policy of the government
رویه دولت
the body politic
ملت و دولت
territory of state
قلمرو دولت
ambassador
ماموررسمی یک دولت
loyalists
دولت دوست
loyalist
دولت دوست
Whitehall
دولت انگلیس
office-holders
کارمند دولت
office-holder
کارمند دولت
vassal atate
دولت دست نشانده
plateform
اعلامیه سیاست دولت
government transfer payments
پرداختهای انتقالی دولت
peculation
دستبرد در مال دولت
stratocracy
حکومت یا دولت نظامی
protected state
دولت تحت الحمایه
office-holder
صاحب منصب دولت
mandatory powers
اختیارات دولت قیم
non serverign acts
اعمال تصدی دولت
office-holders
صاحب منصب دولت
secret service money
اعتبار سری دولت
He rose against the regime.
بر ضد دولت قیام کرد
interpellate
استیضاح کردن دولت
land grant
زمین اعطایی دولت
colonial government
دولت یا حکومت مستعمراتی
federalism
اصل دولت ائتلافی
dependent state
دولت غیر مستقل
federalist
طرفدار دولت فدرال
most favoured nation
دولت کامله الوداد
welfare state
دولت بهبود بخش
secret service
دستگاه محرمانه دولت
family allowances
کمک دولت به خانوارها
federal authorities
قدرت دولت متحده
cabinets
کابینه هیئت دولت
secret services
دستگاه محرمانه دولت
civil servants
مستخدم یا کارمند دولت
federal council
مجلس دولت متحده
civil servant
مستخدم یا کارمند دولت
subsidy
کمک بلاعوض دولت
bounties
کمک اقتصادی دولت
cabinet
کابینه هیئت دولت
commissioners
مامور عالی رتبه دولت
confiscation
مصادره و ضبط توسط دولت
porte
باب عالی دولت عثمانی
the sublime porte
باب عالی دولت عثمانی
commissioner
مامور عالی رتبه دولت
subject to the british rule
تحت تسلط دولت انگلیس
subsidies
مکهای مالی دولت , سوبسید
hand-out
<idiom>
پاداش ،معمولا از طرف دولت
To accord recognition to a new government.
دولت جدیدی را برسمیت شناختن
mafias
سازمان سری دولت ستیز
mafia
سازمان سری دولت ستیز
war state
دولت نظامی declaration preventivetotal
confedration of states
دولت جدیدی تشکیل نمیشود
export incentive
تشویق دولت در جهت صادرات
federal constitution
قانون اساسی دولت متحده
guild socialism
اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
bank annuities
سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
quota
کمیت تعیین شده توسط دولت
quotas
کمیت تعیین شده توسط دولت
White Paper
گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Papers
گزارش هیئت دولت نامه سفید
sovereign
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
sovereigns
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
state midicine
سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
price support
قیمت حمایت شده از طرف دولت
Utopia
دولت یا کشور کامل و ایده الی
Utopias
دولت یا کشور کامل و ایده الی
coat of arms
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
bank holiday
ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
purge
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
monetization
پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
purged
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purges
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
residents
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
jacobin
عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
government
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
hall mark
دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
bounties
تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
governments
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
statism
تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
resident
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
coats of arms
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
state to which one belongs
دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
state aid
کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
eminent domain
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
subvention
اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
regie
اداره کردن مالیات مستقیم توسطخود دولت
conscription of wealth
مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
residency
محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
food stamp program
برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
functional finance
سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
libertarian
طرفدارآزادی
[جدا از حکم دولت]
فردی
[فلسفه]
[سیاست]
Uncle Sam
لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
Solicitors General
مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
state's attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
Solicitor General
مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
price support
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
rescous
مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
concert of europe
اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
active fiscal policy
منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
state attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
smart money
غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
interventionism
سیستم مداخله دولت درامور اقتصادی و عدم وجودازادی درتجارت
mandatory power
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
embassy
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
privateer
کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
embassies
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
good offices
عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
jingo
کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
legion ofholour
نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
GOSIP
استاندارد دولت آمریکا برای اطمینان از کار همزمان کامپیوترها و سیستمهای ارتباطی
deodand
چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
service
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
classical economics
نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
the German question
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
the German issue
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com