Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
state government
دولت مرکزی
Search result with all words
general grant
کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
statism
تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
Other Matches
identic notes
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion
عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state
دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
cpu time
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
federal state
دولت متحده یا دولت اتحادی
headquarters
شعبه مرکزی اداره مرکزی
real will
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
paching central
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
exchange control
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
respublica
دولت
power
دولت
government
دولت
powered
دولت
powering
دولت
powers
دولت
governments
دولت
state-
دولت
stated
دولت
mammon
دولت
states
دولت
state
دولت
stating
دولت
government budget
بودجه دولت
state budget
بودجه دولت
cabinets
هیات دولت
territory of state
قلمرو دولت
cabinet
هیات دولت
ambassador
ماموررسمی یک دولت
pillars of the state
ارکان دولت
totaliarian state
دولت توتالیتر
mandatary
دولت قیم
mafia
دولت ستیزی
Ottawa
دولت کانادا
money bag
دارایی دولت
national state
دولت ملی
lese majestyodhkj &odhkj fvqn
پادشاه یا دولت
government expenditures
هزینههای دولت
independent state
دولت مستقل
loyalists
دولت دوست
loyalist
دولت دوست
puppet government
دولت پوشالی
public servant
مستخدم دولت
ambassadors
ماموررسمی یک دولت
state property
دارائی دولت
government treasury
خزانه دولت
government stock
سهام دولت
public debt
بدهی دولت
the body politic
ملت و دولت
the policy of the government
رویه دولت
the policy of the government
سیاست دولت
stateless
بی دولت بی وطن
military government
دولت نظامی
quirinal
دولت ایتالیا
stating
دولت استان
head of the state
رئیس دولت
government department
وزارتخانه دولت
nation-states
دولت ملی
nation-state
دولت ملی
states
دولت استان
stated
دولت استان
official
کارمند دولت
officer
کارمند دولت
public officer
[American E]
کارمند دولت
civil servant
[British E]
کارمند دولت
buffer state
دولت حایل
state
دولت استان
state-
دولت استان
nation state
دولت ملی
Kremlin
دولت شوروی
war state
دولت جنگی
forfeit to the state
ضبط دولت
Warsaw
دولت لهستان
Downing Street
دولت انگلیس
mafias
دولت ستیزی
enemy state
دولت دشمن
vassal atate
دولت پوشالی
office-holder
کارمند دولت
chief of state
رئیس دولت
office-holders
کارمند دولت
govt
government دولت
Whitehall
دولت انگلیس
centrical
مرکزی
core
مرکزی
central pumping station
مرکزی
cl
خط مرکزی
focal line
خط مرکزی
central
مرکزی
focal
مرکزی
cores
مرکزی
centerline
خط مرکزی
axial
مرکزی
centre pocket
مرکزی
government transfer payments
پرداختهای انتقالی دولت
federal authorities
قدرت دولت متحده
federal council
مجلس دولت متحده
mandatory powers
اختیارات دولت قیم
federalist
طرفدار دولت فدرال
dependent state
دولت غیر مستقل
family allowances
کمک دولت به خانوارها
land grant
زمین اعطایی دولت
colonial government
دولت یا حکومت مستعمراتی
bounties
کمک اقتصادی دولت
federalism
اصل دولت ائتلافی
interpellate
استیضاح کردن دولت
non serverign acts
اعمال تصدی دولت
stratocracy
حکومت یا دولت نظامی
office-holders
صاحب منصب دولت
civil servant
مستخدم یا کارمند دولت
office-holder
صاحب منصب دولت
secret services
دستگاه محرمانه دولت
secret service
دستگاه محرمانه دولت
civil servants
مستخدم یا کارمند دولت
cabinets
کابینه هیئت دولت
cabinet
کابینه هیئت دولت
vassal atate
دولت دست نشانده
He rose against the regime.
بر ضد دولت قیام کرد
protected state
دولت تحت الحمایه
subsidy
کمک بلاعوض دولت
plateform
اعلامیه سیاست دولت
welfare state
دولت بهبود بخش
most favoured nation
دولت کامله الوداد
secret service money
اعتبار سری دولت
peculation
دستبرد در مال دولت
central processor
پردازنده مرکزی
central terminal
پایانه مرکزی
centre game
بازی مرکزی
centralized plan
پلان مرکزی
central station
نیروگاه مرکزی
central office
دفتر مرکزی
central site
سایت مرکزی
central position
قرارگاه مرکزی
central position
وضعیت مرکزی
central processor
پردازشگر مرکزی
central processing unit
واحدپردازنده مرکزی
concourse
تالار مرکزی
central limit theorem
قضیه حد مرکزی
central bank
بانک مرکزی
center distance
فاصله مرکزی
axial pressure
فشار مرکزی
center base
میدان مرکزی
center
گروه مرکزی
boost coil
کوئل مرکزی
central canal
مجرای مرکزی
central head
فشار مرکزی
central government
حکومت مرکزی
central sulcus
شیار مرکزی
central fissure
شیار مرکزی
central city
شهر مرکزی
central gyrus
شکنج مرکزی
central convolution
شکنج مرکزی
central control desk
میزفرمان مرکزی
central load
بار مرکزی
centripetal
جانب مرکزی
three center bonding
پیوند سه مرکزی
eccentricity
برون مرکزی
eccentricities
برون مرکزی
spherical angle
زاویه مرکزی
mainframe
پردازنده مرکزی
centralism
مرکزی نگری
fore and aft center line
خط مرکزی سراسری
fovea centralis
فرورفتگی مرکزی
three centred curve
منحنی سه مرکزی
mainframes
پردازنده مرکزی
holding company
شرکت مرکزی
subcentral
زیر مرکزی
head office
اداره مرکزی
central
کامپیوتر مرکزی
directrix
خط تیر مرکزی
centralists
مرکزی نگر
central focusing wheel
چرخهزوم مرکزی
centrically
بطور مرکزی
centrifugal
گریز از مرکزی
nuclei
لب هسته مرکزی
central heating
گرمایش مرکزی
central heating
حرارت مرکزی
centrosymmetric
متقارن مرکزی
centrum
جسم مرکزی
centralist
مرکزی نگر
nucleus
لب هسته مرکزی
central
تلفن چی مرکزی
head office
دفتر مرکزی
porte
باب عالی دولت عثمانی
the sublime porte
باب عالی دولت عثمانی
To accord recognition to a new government.
دولت جدیدی را برسمیت شناختن
subject to the british rule
تحت تسلط دولت انگلیس
confedration of states
دولت جدیدی تشکیل نمیشود
hand-out
<idiom>
پاداش ،معمولا از طرف دولت
mafias
سازمان سری دولت ستیز
export incentive
تشویق دولت در جهت صادرات
war state
دولت نظامی declaration preventivetotal
federal constitution
قانون اساسی دولت متحده
mafia
سازمان سری دولت ستیز
commissioners
مامور عالی رتبه دولت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com