English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Ottawa دولت کانادا
Other Matches
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
Canada کشور کانادا
canadian اهل کانادا
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
Ottawa شهراتاوا پایتخت کانادا
mountie پلیس سوار کانادا
quebec استان " کبک " در مشرق کانادا
flickertail نوعی سنجاب زمینی کانادا وامریکا
federal state دولت متحده یا دولت اتحادی
rio treaty پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
states دولت
stated دولت
governments دولت
mammon دولت
state- دولت
government دولت
respublica دولت
state دولت
powers دولت
powering دولت
stating دولت
powered دولت
power دولت
mafia دولت ستیزی
territory of state قلمرو دولت
buffer state دولت حایل
public servant مستخدم دولت
mandatary دولت قیم
the body politic ملت و دولت
the policy of the government رویه دولت
nation state دولت ملی
nation-state دولت ملی
vassal atate دولت پوشالی
war state دولت جنگی
nation-states دولت ملی
Warsaw دولت لهستان
Kremlin دولت شوروی
Downing Street دولت انگلیس
totaliarian state دولت توتالیتر
the policy of the government سیاست دولت
state property دارائی دولت
chief of state رئیس دولت
public debt بدهی دولت
forfeit to the state ضبط دولت
independent state دولت مستقل
government budget بودجه دولت
state budget بودجه دولت
national state دولت ملی
government stock سهام دولت
government treasury خزانه دولت
money bag دارایی دولت
puppet government دولت پوشالی
state government دولت مرکزی
lese majestyodhkj &odhkj fvqn پادشاه یا دولت
pillars of the state ارکان دولت
military government دولت نظامی
government expenditures هزینههای دولت
quirinal دولت ایتالیا
enemy state دولت دشمن
head of the state رئیس دولت
public officer [American E] کارمند دولت
civil servant [British E] کارمند دولت
loyalists دولت دوست
loyalist دولت دوست
government department وزارتخانه دولت
cabinet هیات دولت
stateless بی دولت بی وطن
cabinets هیات دولت
ambassador ماموررسمی یک دولت
mafias دولت ستیزی
official کارمند دولت
office-holder کارمند دولت
state دولت استان
office-holders کارمند دولت
Whitehall دولت انگلیس
govt government دولت
state- دولت استان
ambassadors ماموررسمی یک دولت
officer کارمند دولت
stating دولت استان
stated دولت استان
states دولت استان
government transfer payments پرداختهای انتقالی دولت
secret services دستگاه محرمانه دولت
secret service دستگاه محرمانه دولت
civil servants مستخدم یا کارمند دولت
cabinets کابینه هیئت دولت
plateform اعلامیه سیاست دولت
peculation دستبرد در مال دولت
civil servant مستخدم یا کارمند دولت
non serverign acts اعمال تصدی دولت
mandatory powers اختیارات دولت قیم
cabinet کابینه هیئت دولت
land grant زمین اعطایی دولت
interpellate استیضاح کردن دولت
federal council مجلس دولت متحده
protected state دولت تحت الحمایه
federal authorities قدرت دولت متحده
colonial government دولت یا حکومت مستعمراتی
stratocracy حکومت یا دولت نظامی
bounties کمک اقتصادی دولت
federalist طرفدار دولت فدرال
He rose against the regime. بر ضد دولت قیام کرد
federalism اصل دولت ائتلافی
vassal atate دولت دست نشانده
office-holders صاحب منصب دولت
office-holder صاحب منصب دولت
secret service money اعتبار سری دولت
most favoured nation دولت کامله الوداد
family allowances کمک دولت به خانوارها
subsidy کمک بلاعوض دولت
dependent state دولت غیر مستقل
welfare state دولت بهبود بخش
the sublime porte باب عالی دولت عثمانی
mafias سازمان سری دولت ستیز
war state دولت نظامی declaration preventivetotal
mafia سازمان سری دولت ستیز
porte باب عالی دولت عثمانی
To accord recognition to a new government. دولت جدیدی را برسمیت شناختن
hand-out <idiom> پاداش ،معمولا از طرف دولت
subject to the british rule تحت تسلط دولت انگلیس
confedration of states دولت جدیدی تشکیل نمیشود
subsidies مکهای مالی دولت , سوبسید
commissioners مامور عالی رتبه دولت
confiscation مصادره و ضبط توسط دولت
federal constitution قانون اساسی دولت متحده
export incentive تشویق دولت در جهت صادرات
commissioner مامور عالی رتبه دولت
bank annuities سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
Utopia دولت یا کشور کامل و ایده الی
state midicine سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
statism تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
government فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
governments فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
White Papers گزارش هیئت دولت نامه سفید
price support قیمت حمایت شده از طرف دولت
bounties تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
White Paper گزارش هیئت دولت نامه سفید
purges تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
Utopias دولت یا کشور کامل و ایده الی
sovereigns دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
purged تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purge تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
residents نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
resident نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
coats of arms نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
guild socialism اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
monetization پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
bank holiday ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
sovereign دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
coat of arms نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
hall mark دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
quotas کمیت تعیین شده توسط دولت
quota کمیت تعیین شده توسط دولت
jacobin عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
state to which one belongs دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
subvention اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
residency محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
state aid کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
conscription of wealth مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
eminent domain مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
regie اداره کردن مالیات مستقیم توسطخود دولت
food stamp program برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
active fiscal policy منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
Uncle Sam لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
functional finance سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
state's attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
price support تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
libertarian طرفدارآزادی [جدا از حکم دولت] فردی [فلسفه] [سیاست]
Solicitor General مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
concert of europe اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
rescous مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
Solicitors General مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
interventionism سیستم مداخله دولت درامور اقتصادی و عدم وجودازادی درتجارت
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
smart money غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
privateer کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
embassy سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassies سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
good offices عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
jingo کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
deodand چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
GOSIP استاندارد دولت آمریکا برای اطمینان از کار همزمان کامپیوترها و سیستمهای ارتباطی
legion ofholour نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
classical economics نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
hallmark عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
capital levy مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
hallmarks عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
sheriff نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com