English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
colonial government دولت یا حکومت مستعمراتی
Other Matches
stratocracy حکومت یا دولت نظامی
government فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
governments فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
colonial مستعمراتی
colonialism سیاست مستعمراتی
semicolonialism نیمه مستعمراتی
open market operation عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
The [main] protagonists in the colonial struggle were Great Britain and France. بریتانیا و فرانسه سردمداران [اصلی] در مبارزه مستعمراتی بودند.
hagiarchy حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
czarism حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
federal state دولت متحده یا دولت اتحادی
technocracies حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracy حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
theocracy حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy حکومت مطلق حکومت استبدادی
theocracies حکومت خدا حکومت روحانیون
social contract اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
civicism اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
heptarchic دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchical دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
mammon دولت
states دولت
state دولت
stating دولت
governments دولت
stated دولت
powers دولت
state- دولت
respublica دولت
powered دولت
government دولت
powering دولت
power دولت
state دولت استان
loyalist دولت دوست
government department وزارتخانه دولت
forfeit to the state ضبط دولت
the policy of the government سیاست دولت
state- دولت استان
the policy of the government رویه دولت
the body politic ملت و دولت
Ottawa دولت کانادا
state property دارائی دولت
national state دولت ملی
loyalists دولت دوست
territory of state قلمرو دولت
mafias دولت ستیزی
lese majestyodhkj &odhkj fvqn پادشاه یا دولت
money bag دارایی دولت
head of the state رئیس دولت
independent state دولت مستقل
ambassador ماموررسمی یک دولت
official کارمند دولت
government stock سهام دولت
public officer [American E] کارمند دولت
military government دولت نظامی
government budget بودجه دولت
ambassadors ماموررسمی یک دولت
state budget بودجه دولت
government expenditures هزینههای دولت
officer کارمند دولت
mandatary دولت قیم
mafia دولت ستیزی
public servant مستخدم دولت
civil servant [British E] کارمند دولت
public debt بدهی دولت
nation-state دولت ملی
vassal atate دولت پوشالی
Kremlin دولت شوروی
stating دولت استان
puppet government دولت پوشالی
cabinet هیات دولت
buffer state دولت حایل
cabinets هیات دولت
Warsaw دولت لهستان
nation state دولت ملی
war state دولت جنگی
nation-states دولت ملی
chief of state رئیس دولت
quirinal دولت ایتالیا
states دولت استان
stateless بی دولت بی وطن
totaliarian state دولت توتالیتر
govt government دولت
government treasury خزانه دولت
stated دولت استان
Whitehall دولت انگلیس
state government دولت مرکزی
office-holders کارمند دولت
enemy state دولت دشمن
office-holder کارمند دولت
Downing Street دولت انگلیس
pillars of the state ارکان دولت
federalist طرفدار دولت فدرال
federal authorities قدرت دولت متحده
federalism اصل دولت ائتلافی
office-holder صاحب منصب دولت
vassal atate دولت دست نشانده
office-holders صاحب منصب دولت
family allowances کمک دولت به خانوارها
federal council مجلس دولت متحده
government transfer payments پرداختهای انتقالی دولت
dependent state دولت غیر مستقل
He rose against the regime. بر ضد دولت قیام کرد
bounties کمک اقتصادی دولت
interpellate استیضاح کردن دولت
protected state دولت تحت الحمایه
plateform اعلامیه سیاست دولت
peculation دستبرد در مال دولت
mandatory powers اختیارات دولت قیم
welfare state دولت بهبود بخش
most favoured nation دولت کامله الوداد
non serverign acts اعمال تصدی دولت
cabinets کابینه هیئت دولت
secret service دستگاه محرمانه دولت
secret services دستگاه محرمانه دولت
civil servants مستخدم یا کارمند دولت
civil servant مستخدم یا کارمند دولت
cabinet کابینه هیئت دولت
secret service money اعتبار سری دولت
subsidy کمک بلاعوض دولت
land grant زمین اعطایی دولت
dominion حکومت
raj حکومت
administrations حکومت
government حکومت
governments حکومت
gynarchy حکومت زن
administration حکومت
gynocracy حکومت زن
mafias سازمان سری دولت ستیز
war state دولت نظامی declaration preventivetotal
porte باب عالی دولت عثمانی
subject to the british rule تحت تسلط دولت انگلیس
hand-out <idiom> پاداش ،معمولا از طرف دولت
To accord recognition to a new government. دولت جدیدی را برسمیت شناختن
confedration of states دولت جدیدی تشکیل نمیشود
subsidies مکهای مالی دولت , سوبسید
export incentive تشویق دولت در جهت صادرات
commissioner مامور عالی رتبه دولت
confiscation مصادره و ضبط توسط دولت
federal constitution قانون اساسی دولت متحده
commissioners مامور عالی رتبه دولت
the sublime porte باب عالی دولت عثمانی
mafia سازمان سری دولت ستیز
kakistocracy بدترین حکومت
self goverment حکومت مستقل
gynecocracy حکومت نسوان
coalition government حکومت ائتلافی
gynecocracy حکومت زنان
gynaecocracy حکومت زنان
home rule حکومت داخلی
constitutionalism حکومت مشروطه
constitutional government حکومت مشروطه
local government حکومت محلی
puppet government حکومت پوشالی
quirinal حکومت ایتالیا
self goverment حکومت بر نفس
autarky حکومت استبدادی
home rule حکومت ملی
hierocracy حکومت روحانیون
seat of government مقر حکومت
sword law حکومت سرنیزه
duumvirate حکومت دو نفری
sword law حکومت قلدری
hagiocrasy حکومت مقدسان
caesarism حکومت امپراطوری
caesarism حکومت مطلقه
central government حکومت مرکزی
autarchy حکومت استبدادی
under the seway of تحت حکومت
governorship حکومت حکمرانی
governorship استانداری حکومت
the sabre حکومت نظامی
enemy state حکومت دشمن
martial rule حکومت نظامی
stratocracy حکومت نظامیان
parliamentary government حکومت پارلمانی
parliamentarism حکومت پارلمانی
governance طرز حکومت
governable قابل حکومت
fair arbitration حکومت عدل
nomocracy حکومت قانونی
statolatry حکومت پرستی
federal government حکومت متحده
mobocracy حکومت رجاله ها
mixed government حکومت مختلط
military government حکومت نظامی
thalassocracy حکومت بر دریاها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com