Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
dashman
دونده سرعت
Search result with all words
sprinter
دونده دوهای سرعت
sprinters
دونده دوهای سرعت
underdistance
روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
Other Matches
runny
دونده
cursorial
دونده
runners
دونده
runner
دونده
Runner
دونده
hurdler
دونده دو با مانع
road racer
دونده ماراتون
lane
مسیر هر دونده
orienteer
دونده دو صحرانوردی
lanes
مسیر هر دونده
marathoner
دونده دو ماراتون
distance runner
دونده استقامت
distance man
دونده استقامت
front runner
دونده پیشتاز
front-runner
دونده پیشتاز
front-runners
دونده پیشتاز
tie up
بریدن دونده
serpiginous
دونده جابجا شونده
gressorial
وابسته به حشرات دونده
metric miler
دونده دو 0051 متر
miler
دونده دو 0051 متر
stagger
خط اغاز مسیر هر دونده
on deck
دونده منتظر نوبت
staggers
خط اغاز مسیر هر دونده
staggering
خط اغاز مسیر هر دونده
steeplechaser
دونده 003 متر با مانع
take off
بلند شدن دونده از زمین
takeoffs
برخاستن هواپیما از جا کندن دونده
takeoff
برخاستن هواپیما از جا کندن دونده
jogger
دونده با گامهای اهسته ومنظم
joggers
دونده با گامهای اهسته ومنظم
intermediate hurdler
دونده دو 004 متر با مانع
flag
خسته شدن دونده دراخر مسابقه
flags
خسته شدن دونده دراخر مسابقه
combined speed indicator
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
indicated airspeed
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
tachometer
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
rate of flame propagation
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
muzzle velocity
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
rate of pouring
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
chop
کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
chopped
کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
subsonic
با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerating
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate
سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
cut off velocity
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
air plot wind velocity
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
transonic
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
declared speed
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
airspeeds
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeed
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
supersonic
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
aircraft block speed
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
sustained rate
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
high speed
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
decelerate
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
speeds
سرعت
speed
سرعت
speeding
سرعت
seepage velocity
سرعت زه اب
rapidity
سرعت
tilt
سرعت
tilted
سرعت
promptitude
سرعت
liner velocity
سرعت
attack speed
سرعت تک
celerity
سرعت
low velocity
با سرعت کم
low velocity
کم سرعت
expeditiousness
سرعت
fleety
به سرعت
souic do
سرعت
accelerating
بر سرعت
accelerates
بر سرعت
haste
سرعت
tilts
سرعت
acceleration
سرعت
terminal velocity
سرعت حد
speediness
سرعت
accelerate
بر سرعت
accelerated
بر سرعت
line speed
سرعت خط
swiftly
به سرعت
pace
سرعت
paced
سرعت
directly
به سرعت
rate
سرعت
swiftness
سرعت
speedy
سرعت
velocity
سرعت
rates
سرعت
paces
سرعت
velocities
سرعت
fastnesses
سرعت
fastness
سرعت
input speed
سرعت اولیه
initial speed
سرعت اولیه
sympieszometer
سرعت سنج
basic speed
سرعت اولیه
conduction velocity
سرعت هدایت
constant speed
سرعت ثابت
base speed
سرعت منتجه
base speed
سرعت مبنا
synchronous speed
سرعت همزمان
speed adjustment
تنظیم سرعت
speed characteristics
مشخصه سرعت
tachometer
سرعت سنج
tachometer
سرعت نما
average speed
سرعت متوسط
tempo
میزان سرعت
speed control
کنترل سرعت
speedboating
قایقرانی سرعت
speed controls
نافم سرعت
speed indicator
سرعت نما
bit rate
سرعت ذرهای
speed tests
ازمونهای سرعت
speed stability
پایداری سرعت
celerity
سرعت فاز
collision rate
سرعت برخورد
celerity
سرعت موج
speed regulator
نافم سرعت
circular velocity
سرعت دایرهای
change of speed
تغییر سرعت
speed variation
تغییر سرعت
conduction velocity
سرعت رسانش
speed reduction
کاهش سرعت
burst rate
سرعت پشت سر هم
bit rate
سرعت بیتی
clock speed
سرعت ساعت
speed of advance
سرعت پیشروی
speed of light
سرعت نور
sustained speed
سرعت دائمی
speedometer multiplier
سرعت سنج
tempos
میزان سرعت
on load speed
سرعت بار
speed skating
اسکیتینگ سرعت
wave speed
سرعت موج
rates
سرعت کار
deceleration
کاهش سرعت
velocity factor
ضریب سرعت
velocity factor
ثابت سرعت
rate
سرعت حرکت
rate
سرعت کار
speed limit
سرعت مجاز
rates
سرعت حرکت
velocity of escape
سرعت گریز
wave celerity
سرعت موج
vertical speed
سرعت قائم
vertical speed
سرعت صعود
velocity ratio
نسبت سرعت
velocity of propagation
سرعت انتشار
velocity of money
سرعت پول
velocity of light
سرعت نور
velocity of fall
سرعت سقوط
velocity constant
ضریب سرعت
speed limits
سرعت مجاز
velocity constant
ثابت سرعت
flux
سرعت جریان
angular velocity
سرعت زاویهای
apparent velocity
سرعت فاهری
tachometry
سرعت سنجی
tachometry
سرعت پیمائی
angular speed
سرعت زاویهای
tip speed
سرعت نوک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com