English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 40 (3 milliseconds)
English Persian
To bring two persons face to face . دونفر رابا هم روبروکردن
Other Matches
squeezing سد کردن مدافع حریف با دونفر
come between <idiom> درروابط دونفر دخالت کردن
squeeze سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezed سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezes سد کردن مدافع حریف با دونفر
duopoly انحصار فروش کالا بین دونفر
fix someone up with someone <idiom> واسطه برای قرار ملاقات دونفر
threesome مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
cowlstaff چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
threesomes مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
two man rule قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار
Handle the boxes with care. جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
drift bolt میخی که میخ دیگری رابا ان دراورند
I stamped on the spider . عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
to ride one's horse to death اسب خود رابا سواری زیادازپا در اوردن
To do something waveringly. کاری رابا ترس ولرز انجام دادن
To speake in great detail. مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
To conduct a meeting in an orderly manner. جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
To treat them all alike. (indiscriminately). همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
ruddleman چوپانی که گوسفندان خود رابا گل اخری رنگ کرده
snivelling اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivels اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveled اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivel اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
hard starboard ناو رابا چرخش سریع بسمت پاشنه بگردانید
snivelled اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveling اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
planimeter دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
to peg out میخ اخر رابا گوی زدن وبازی رابپایان رساندن
pugging خاک اره یا چیز دیگری که فضایی رابا ان پرکنندتاصدادران نه پیچد
pot pourri کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
obituarist کسیکه در گذشتهای تازه رابا شرح حال در گذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
action oriented management report گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
tenant by sufference هر گاه کسی ملکی رابا عنوان و سمت قانونی درتصرف داشته باشد و پس اززوال سمت
match play مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
bioecology رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to rime one word with another یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
jigsaw puzzle نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی و مختلف یک شکل یا نقشه رابا هم جفت کرده و شکل مخصوص با ان بسازند
stock watering سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com