English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
wind sprint دوهای سریع و کوتاه
Other Matches
flip پاس سریع و کوتاه
flipped پاس سریع و کوتاه
flips پاس سریع و کوتاه
fastest حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
fasts حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
fasted حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
fast حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
balestra پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله
typhoons نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoon نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
virtual بخشی از RAM دریک برنامه کنترل کوتاه به صورتی که گویی یک سیستم ذخیره سازی دیسک سریع است
patch ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
patches ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
sprinters دونده دوهای سرعت
sprinter دونده دوهای سرعت
interval دوهای تمرینی ارام
rollover استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
flip pass پاس کوتاه از زیر بازو پاس سریع با استفاده از مچ
marine express کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
short lunge نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
snap pass پاس سریع با پیچش سریع مچ
pantywaist شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
speedy سریع السیر سریع
speediness سریع السیر سریع
short quard سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
hurdle step جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
prompt سریع
prompted سریع
prompts سریع
swifts سریع
rapid سریع
gleg سریع
sudden سریع
galloping سریع
rather سریع تر
spanking سریع
snell سریع
spankings سریع
sweepy سریع
accelerators سریع
accelerator سریع
wing footed سریع
swift سریع
swiftest سریع
swifter سریع
quicker تند و سریع
quicker جلد سریع
quick تند و سریع
quick جلد سریع
slapping ضربت سریع
quickstep گام سریع
riposting ضربت سریع
precipitate خیلی سریع
quickest جلد سریع
ripostes ضربت سریع
riposted ضربت سریع
slapped ضربت سریع
slap ضربت سریع
expressing سریع السیر
expressing سریع صریح
slaps ضربت سریع
riposte ضربت سریع
quickest تند و سریع
speed سریع کارکردن
fleetingly سریع الزوال
fleeting سریع الزوال
rough and ready سریع العمل
raids تک نفوذی سریع
raiding تک نفوذی سریع
couriers پیک سریع
raided تک نفوذی سریع
raid تک نفوذی سریع
pirouettes چرخ سریع
pirouette چرخ سریع
converts پاسکاری سریع
scampers پرواز سریع
speeding سریع کارکردن
scampering پرواز سریع
scampered پرواز سریع
speeds سریع کارکردن
scamper پرواز سریع
convert پاسکاری سریع
converted پاسکاری سریع
converting پاسکاری سریع
courier پیک سریع
rapid flow جریان سریع
rapid fire تیر سریع
quick recovery بهبود سریع
quick recovery رونق سریع
quick fire تیر سریع
posthaste سریع السیر
polypnea تنفس سریع
operation immediate اقدام سریع
progressive chess شطرنج سریع
lightning chess شطرنج سریع
hypernoea تنفس سریع
hotshot بارکشی سریع
highflyer دلیجان سریع
rapid scanning تقطیع سریع
rapid transit شطرنج سریع
accelerated depreciation استهلاک سریع
windstorm باد سریع
winder دویدن سریع
wind sprint تمرین دو سریع
sneak raid دستبرد سریع
snapback بهبودی سریع
skitter حرکت سریع
repost ضربت سریع
rathe زود رس سریع
rath زود رس سریع
highflier دلیجان سریع
high velocity drop بارریزی سریع
high speed traffic امد شد سریع
fleets عبور سریع
fleet عبور سریع
braids حرکت سریع
braided حرکت سریع
braid حرکت سریع
glimpsing نگاه سریع
glimpses نگاه سریع
glimpsed نگاه سریع
glimpse نگاه سریع
slashes ضربه سریع
slash ضربه سریع
precipitating خیلی سریع
precipitates خیلی سریع
fast سریع السیر
fasted سریع السیر
fastest سریع السیر
high speed traffic ترافیک سریع
high speed printer چاپگر سریع
high speed دنده سریع
high speed سریع السیر
fast neutron نوترون سریع
fast moving depression کمفشاری سریع
rapid access با دستیابی سریع
fast access با دستیابی سریع
continuate سریع الاتصال
accelofilter صافی سریع
accelerated depreciation استهلاک سریع
slashed ضربه سریع
fasts سریع السیر
precipitated خیلی سریع
prompts سریع عاجل
dispatch انجام سریع
dispatched انجام سریع
dispatches انجام سریع
prompt سریع کردن
prompt سریع عاجل
express سریع صریح
express سریع السیر
prompted سریع کردن
prompted سریع عاجل
prompts سریع کردن
bullets توپ سریع
bullet توپ سریع
despatching انجام سریع
expressed سریع صریح
despatches انجام سریع
despatched انجام سریع
expressed سریع السیر
expresses سریع السیر
expresses سریع صریح
scud حرکت سریع ابر
fast break حمله سریع به دروازه
snick ضربت سریع زدن
scrappy بازی تهاجمی سریع
scrappiest بازی تهاجمی سریع
scrappier بازی تهاجمی سریع
ageing سخت کنندگی سریع
jet پرش اب جریان سریع
skiff قایق سریع السیر
jets پرش اب جریان سریع
dispatch order سفارش حمل سریع
fungoid دارای رشد سریع
promptitude سریع العملی زرنگی
fast shuttle نقل و انتقال سریع
flashes معدن موازی سریع A/D.
whizzbang خمپاره سریع الانفجار
whizbang خمپاره سریع الانفجار
fruit clipper کشتی سریع میوه بر
goods of perishable nature اموال سریع الفساد
high speed trafic رفت و امد سریع
honker نوعی اتومبیل سریع
scudded حرکت سریع ابر
tide race جذر و مد سریع اب دریا
streamliner قطار سریع وشیک
scuds حرکت سریع ابر
flash معدن موازی سریع A/D.
yerk حرکت سریع و شدید
sallies حرکت سریع شلیک
raid تک سریع تاخت و تاز
raided تک سریع تاخت و تاز
cuts تغییر سمت سریع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com