Dictiornary-Farsi | دو تن عاشق ومعشوق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 58 (4 milliseconds)

English	Persian
plighted lovers	دو تن عاشق ومعشوق


Other Matches

to play gooseberry	همراه دونفرعاشق ومعشوق راه افتادن وموی دماغ انهاشدن)
amonrist	عاشق
swain	عاشق
inamorato	عاشق
amorist	عاشق
goo goo	عاشق
inamorata	زن عاشق
leman	عاشق
loveerless	بی عاشق
lovers	عاشق
lover	عاشق
amorous	عاشق
love some	عاشق
head over heel in love <idiom>	یک دل نه صد دل عاشق شدن
narcissist	عاشق خود
paramour	عاشق معشوقه
philharmonic	عاشق موسیقی
philobiblic	عاشق کتاب
in love <idiom>	عاشق شدن
To fall in love (with someone).	عاشق شدن
kleptomaniac	عاشق سرقت
shutterbug	عاشق عکاسی
to be in love	عاشق بودن
lover like	عاشق وار
kleptomaniacs	عاشق سرقت
adored	عاشق شدن
amative	عاشق پیشه
adore	عاشق شدن
amorist	عاشق پیشه
adores	عاشق شدن
f. of books	عاشق کتاب
fall in love with	عاشق شدن به
adoring	عاشق شدن
She loves to have a lot of doges .	عاشق اینست که سگ نگاهدارد
fall for <idiom>	خیلی عاشق بودن
fall in love with <idiom>	عاشق کسی شدن
sweet on <idiom>	عاشق کسی شدن
to fall in love [with somebody]	عاشق [کسی] شدن
outdoorsy <adj.>	عاشق هوای آزاد
side with <idiom>	عاشق چیزی بودن
to fall in love with a woman	عاشق زنی شدن
to fall in love with a woman	بزنی عاشق شدن
adorer	ستایش کننده عاشق
stagestruck	عاشق صحنه نمایش
narcissus	جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
love	عشق داشتن عاشق بودن
loved	عشق داشتن عاشق بودن
stage-struck	عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
To fall in love at first sight.	بانگاه اول عاشق شدن
lovelorn	عاشق دلخسته غمزده عشق
loves	عشق داشتن عاشق بودن
He doesnt do it for our black eyes.	عاشق چشم وابروی ماکه نیست
bibliophile	کتاب جمع کن عاشق شکل وفاهر کتب
aegisthus	فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
in love - engaged - married	عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
to turn somebody's head <idiom>	کسی را دیوانه وار عاشق خود کردن [اصطلاح مجازی]
stuck on <idiom>	دیوانه چیزی شدن ،عاشق چیزی شدن