English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
twin plug دو شاخه وسایل برقی
two pin plug دو شاخه وسایل برقی
utensil plug دو شاخه وسایل برقی
Other Matches
pallet truck جرثقیل دستی [یا برقی] با دو شاخه
lifting cart جرثقیل دستی [یا برقی] با دو شاخه
pallet jack جرثقیل دستی [یا برقی] با دو شاخه
attachment plug دوشاخه وسایل برقی
hierarchical communications system شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
vacuumed جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuum جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuuming جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuums جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
to brachiate از شاخه به شاخه پریدن [بازوپیمایی کردن]
prevention of stripping ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
forkedly بطور شاخه شاخه
branches شاخه شاخه شدن
branch شاخه شاخه شدن
ramify شاخه شاخه شدن
arborization شاخه شاخه شدگی
excess property وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
dog leg شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
channeled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
maps نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
bifurcate چنگالی شدن شاخه شاخه شدن
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
receding leg شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
kits جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
branch شاخه
forking سه شاخه
fork شاخه
plugs دو شاخه
fork سه شاخه
furcate شاخه شاخه
embranchment شاخه
Br شاخه
acaulescent بی شاخه
branches شاخه
virga شاخه
forking شاخه
ramulose شاخه شاخه
doddered بی شاخه
branch cutter شاخه بر
nid شاخه
boughs شاخه
bifurcation شاخه
limb شاخه
limbs شاخه
ramulous شاخه شاخه
connection plug دو شاخه
ramus شاخه
pinning در شاخه
pinned در شاخه
pin در شاخه
variations شاخه
variation شاخه
branch line شاخه
nib شاخه
nibs شاخه
plug دو شاخه
arm شاخه
trifid سه شاخه
plugging دو شاخه
trifurcation سه شاخه
bough شاخه
knag ته شاخه
intersection leg شاخه
branch lines شاخه
three way سه شاخه
limbless بی شاخه
electrical برقی
before you know it برقی
electricians mate برقی
electric برقی
galvanic برقی
powering برقی
powers برقی
power برقی
powered برقی
sprouted جوانه شاخه
three arm protractor نقاله سه شاخه
spray شاخه کوچک
sprayed شاخه کوچک
spraying شاخه کوچک
sprays شاخه کوچک
sprout جوانه شاخه
bifurcate دو شاخه شدن
tributary شاخه رود
tributary شاخه انشعاب
tributaries شاخه رود
tributaries شاخه انشعاب
biramous دارای دو شاخه
boughed شاخه دار
dog leg شاخه فرعی
sprouts جوانه شاخه
battery charging plug دو شاخه باتری پر کن
gray ramus شاخه خاکستری
arborescent شاخه مانند
traverse leg شاخه پیمایش
insessorial شاخه نشین
intersection leg شاخه یک همبر
tow level forked junction دو شاخه دو ترازه
tow level forked junction دو شاخه ناهمکف
lamin شاخه پردهای
lamina شاخه پردهای
easing out line شاخه شل کننده
alley شاخه ماز
alleys شاخه ماز
alleyways شاخه ماز
linear portion شاخه خطی
banana pin دو شاخه رادیو
ramify شاخه بستن
tuning forks دو شاخه صوتی
field شاخه [دانشی]
area شاخه [دانشی]
division شاخه [دانشی]
prong شاخه رودیانهر
prongs شاخه رودیانهر
secateur شاخه قطع کن
cable connector دو شاخه کابل
provine شاخه خوابانده
branch شاخه [دانشی]
ramify شاخه دادن
sprig شاخه کوچک
grain شاخه چنگال
sprigs شاخه کوچک
ramiform شاخه مانند
ram's horn hook قلاب دو شاخه
disbranch بی شاخه کردن
crotches تیر دو شاخه
spriggy شاخه دار
wing شاخه شعبه
winging شاخه شعبه
branching شاخه گزینی
subshrub شاخه کوچک
branchy شاخه دار
tuning fork دو شاخه صوتی
outbranch شاخه گستردن
crotch تیر دو شاخه
branchlet شاخه کوچک
link شاخه رابط
line of business شاخه پیشه
distributary رود شاخه
twigs : شاخه کوچک
passerine شاخه نشین
forked شاخه دار
twig : شاخه کوچک
twiggy شاخه دار
female plug دو شاخه ماده
viminal شاخه دهنده
offshoot شاخه نورسته
offshoots شاخه نورسته
twigged شاخه دار
blind alleys شاخه بن بست
blind alley شاخه بن بست
twing شاخه کوچک
ramifications شاخه شاخگی
ramification شاخه شاخگی
branches شاخه دراوردن
coppice شاخه زاد
affluent شاخه رود
coppices شاخه زاد
fork of ... river شاخه رودخانه ...
triradiate سه شاخه سه شعاعی
toppers شاخه زن سوهان
topper شاخه زن سوهان
Dont break that branch off. آن شاخه رانشکن
branch شاخه دراوردن
electrochemical برقی- شیمیایی
hot plate اجاق برقی
trolleys واگن برقی
electric train ترن برقی
electric welding جوشکاری برقی
electrified برقی کردن
electrifies برقی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com