English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English Persian
spaced armor دو پوسته کردن زره برای تقویت ان
Other Matches
cyaniding عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
banjo axle پوسته اکسل عقب اتومبیل که پوسته دیفرانسیل ان در وسط قرار دارد
exfoliation پوسته پوسته شدن لایههای بتن یا سنگ در اثر حرارت محیط همجوار
iron boot کفش اهنی تمرینی برای تقویت عضله پا
hydroponics رشد ونمو گیاهان درابهای مغذی برای تقویت ان
knee flexion and extension machine دستگاه بدن سازی برای تقویت عضلات ساق پا
swing bar اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bell اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
core binder ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
flaking جرقه پوسته پوسته شدن
flake جرقه پوسته پوسته شدن
flaked جرقه پوسته پوسته شدن
pelliculate پوسته پوسته شامه دار
slough پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
scabs پوسته پوسته شدن
desquamate پوسته پوسته شدن
scab پوسته پوسته شدن
scabrous زبر پوسته پوسته
exfoliate پوسته پوسته شدن
undergird تقویت کردن
sustain تقویت کردن
truss تقویت کردن
augments تقویت کردن
magnified تقویت کردن
trussing تقویت کردن
trusses تقویت کردن
trussed تقویت کردن
rallied تقویت کردن
amplifying تقویت کردن
rally تقویت کردن
reinforces تقویت کردن
rallies تقویت کردن
sustained تقویت کردن
magnifying تقویت کردن
corroborate تقویت کردن
corroborated تقویت کردن
corroborates تقویت کردن
corroborating تقویت کردن
edified تقویت کردن
amplified تقویت کردن
edify تقویت کردن
intensifying تقویت کردن
intensify تقویت کردن
sustains تقویت کردن
reinforce تقویت کردن
magnifies تقویت کردن
armor تقویت کردن
magnify تقویت کردن
augmentation تقویت کردن
intensified تقویت کردن
intensifies تقویت کردن
edifies تقویت کردن
augment تقویت کردن
relayed تقویت کردن
relay تقویت کردن
relays تقویت کردن
amplifies تقویت کردن
amplify تقویت کردن
augmented تقویت کردن
bolster تقویت کردن
bolstered تقویت کردن
bolsters تقویت کردن
reenforce از نو تقویت کردن
augmenting تقویت کردن
shelling بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
back up تقویت کردن تقویتی
backs پشت را تقویت کردن
to re establish ons's health تقویت مزاج کردن
back پشت را تقویت کردن
invigorate تقویت روحی کردن
to establish one's health تقویت مزاج کردن
back-up تقویت کردن تقویتی
strengthens قوی کردن تقویت دادن
strengthened تقویت یافتن تحکیم کردن
fuelling تقویت سوخت گیری کردن
fuels تقویت سوخت گیری کردن
fuel تقویت سوخت گیری کردن
strengthens تقویت یافتن تحکیم کردن
encourage تقویت کردن پیش بردن
encouraged تقویت کردن پیش بردن
encourages تقویت کردن پیش بردن
strengthened قوی کردن تقویت دادن
strengthen تقویت یافتن تحکیم کردن
strengthen قوی کردن تقویت دادن
fueled تقویت سوخت گیری کردن
fuelled تقویت سوخت گیری کردن
invigorate پر زور کردن تقویت شدن
upgraded پیشرفت دادن تقویت کردن
upgrades پیشرفت دادن تقویت کردن
upgrading پیشرفت دادن تقویت کردن
upgrade پیشرفت دادن تقویت کردن
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
fortifying دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifies دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortify دارای استحکامات کردن تقویت کردن
beefed up شکوه وشکایت کردن تقویت کردن
beef شکوه وشکایت کردن تقویت کردن
buddy system سیستم گماشتن هم خرج برای سربازان سیستم تقویت روحیه با گماشتن همرزم
reinforcing در حال تقویت کردن یک یکان دیگر
refreshed نیروی تازه دادن تقویت کردن
refresh نیروی تازه دادن تقویت کردن
refreshes نیروی تازه دادن تقویت کردن
latensify بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
prestress باسیم ومیله اهن تقویت کردن
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
uphold تقویت کردن تایید کردن
augments اضافه کردن تقویت کردن
augment اضافه کردن تقویت کردن
augmented اضافه کردن تقویت کردن
upholds تقویت کردن تایید کردن
fort سنگربندی کردن تقویت کردن
augmenting اضافه کردن تقویت کردن
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
telephone repeater دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
wythe پوسته
testa پوسته
crust پوسته
flaky پوسته پوسته
shelling پوسته
cod پوسته
patagium پوسته
cases پوسته
skinned پوسته
skinning پوسته
skins پوسته
scurf پوسته
flake پوسته
flaked پوسته
flaking پوسته
membranes پوسته
membrane پوسته
dish پوسته
dishes پوسته
leprose پوسته پوسته
skin پوسته
crusts پوسته
bushing پوسته
encrustation پوسته
encrustations پوسته
stator پوسته
chaff پوسته
case پوسته
single skinned یک پوسته
upper crust پوسته
shuck پوسته
shelly پوسته پوسته
incrustation پوسته
incrustment پوسته
putamen پوسته
shell پوسته
mantles پوسته
esquillage پوسته
cryosphere یخ پوسته
layer پوسته
membrance پوسته
layers پوسته
sludge پوسته یخ
mantle پوسته
film پوسته
filmed پوسته
shells پوسته
sleeves پوسته
sleeve پوسته
earth crust پوسته
cortex پوسته
cortices پوسته
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
erratic scab پوسته جوش
skin friction مقاومت پوسته
oxide skin پوسته اکسید
encrustations پوسته بندی
sublevel زیر پوسته
damp proof membrane پوسته نمبند
curing membrane پوسته نگهبان
subsell زیر پوسته
crust پوسته زمین
rinded پوسته دار
crusts پوسته زمین
acetate film پوسته استاتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com