English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
polyposis دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
Other Matches
carnification تبدیل بگوشت تلحم
to powder meat نمک یا ادویه بگوشت زدن
oxyuriasis دچاری به کرمک
manginess دچاری به جرب چرکی
ricketiness دچاری به نرمی استخوان لغزندگی
sarcomatous لحمی
sarcomatous دچارسلعه لحمی
sarcomatous tumour سلعه لحمی
polypus بواسیر لحمی
oedema استقسا لحمی
sarcomatous وابسته به سلعه لحمی
polypus of the nose بواسیر لحمی بینی
he inherited a large fortune دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
invermination دچاری به کرم روده ناخوشی کرم
unduly زیادی
hugeness زیادی
immenseness زیادی
surplus زیادی
immoderacy زیادی
infiniteness زیادی
inordinacy زیادی
surpluses زیادی
intenseness زیادی
profoundly زیادی
heaviness زیادی
excesses زیادی
frequentness زیادی
extremeness زیادی
greatly به زیادی
muchness زیادی
excrescential زیادی
excessiveness زیادی
undue زیادی
enormousness زیادی
immensity زیادی
abundance زیادی
greatness زیادی
superfluous زیادی
superfluity زیادی
profoundness زیادی
redundance زیادی
supervacaneous زیادی
to a large extent تا حد زیادی
overly زیادی
wealth زیادی
intensity زیادی
extra زیادی
numerousness زیادی
extra- زیادی
profuseness زیادی
excess زیادی
nimiety زیادی
extras زیادی
excrescent زیادی
interleaf برگ زیادی
distichiasis مژگان زیادی
exorbitance زیادی افراط
extensiveness کثرت زیادی
clog زیادی پرکردن
inordinateness زیادی بی اندازگی
increscent زیادی توسعه
hyperacidity زیادی اسید
over production محصول زیادی
overblance زیادتی زیادی
to a degree تادرجه زیادی
gaudery پیرایههای زیادی
fuzz ball گوشت زیادی
for long مدت زیادی
riffraff زیادی توده
largely تا درجه زیادی
clogs زیادی پرکردن
clogged زیادی پرکردن
overweight وزن زیادی
outgrowth گوشت زیادی
excesses مقدار زیادی از چیزی
go on <idiom> زیادی صحبت کردن
go out of one's way <idiom> تلاش زیادی کردن
oversale پیش فروش زیادی
make a bundle <idiom> پول زیادی درآوردن
make a killing <idiom> پول زیادی درآوردن
excess مقدار زیادی از چیزی
it was a مبلغ زیادی بود
it will not take long مدت زیادی نمیخواهد
I incurred a heavy loss. ضرر زیادی کردم
so خیلی باین زیادی
extra موضوعی که زیادی است
extra- موضوعی که زیادی است
over estimation زیادی درنظر گرفتن
outgrwth برامدگی گوشت زیادی
extras موضوعی که زیادی است
odd come short زیادی باقی مانده
growths گوشت زیادی تومور
redun dantly بطور زائدیا زیادی
You have given me too much. زیاد ( زیادی ) به من دادی
many of them عده زیادی از انها
long ago مدت زیادی پیش
long a go مدت زیادی پیش
to shoot one's mouth off <idiom> زیادی حرف زدن
exairesis برش اندام زیادی
quite a number of people عده زیادی از مردم
No small number of ... تعداد زیادی [از مردم]
kajillion [slang] تعداد بسیار زیادی
growth گوشت زیادی تومور
Quite a few people ... تعداد زیادی [از مردم]
intensity of gravity شدت با زیادی جاذبه
ring bone استخوان زیادی در بخولق اسب
To cover (traverse)long distances. مسافت زیادی راطی کردن
Do you have an extra pen to lend me? یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
polypus گوشت زیادی ساقه دار
much sugar was left قند زیادی باقی ماند
I have lost a lot of blood. خون زیادی از من رفته است
To go to great expenses . خرج زیادی را متحمل شدن
surpluses مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
He is bound to come. احتمال زیادی دارد که بیاید
compacts چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
it takes much room فضای زیادی را اشغال میکند
compacting چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
lose one's shirt <idiom> پول زیادی را از دست دادن
splurge on something <idiom> پول زیادی خرج کردن
hyperacid حاوی مقدار زیادی اسید
excess demand تقاضای زیادی مازاد تقاضا
quickly بدون مصرف زمان زیادی
compacted چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compact چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
surplus مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
it makes a t. difference تفاوت خیلی زیادی نمیکند
Suffering many privations . محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
I made a lot of profit in the deal . دراین معامله فایده زیادی بردم
We have two books extra. دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
super numerary نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
To stint . To be cheese - paring . گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
to pad a sentence جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
It seems I am not welcome (wanted) here. مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
A big crowd surged into the streets. جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
surcharges اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
surcharge اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
You are sure a dead ringer for muy brother. تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
to overdose a patient داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
There are not many amusements in this town. دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
blue-chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
trouty دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
to face a serious problem for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
pay through the nose <idiom> برای چیزی پول زیادی خرج کردن
to raise big problems for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
zeros کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
to face a serious problem for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
I cant see much difference in them. فرق زیادی بین آنها نمی بینم
lady's man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
labour intensive industry صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
put on one's thinking cap <idiom> زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
zeroes کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
to occupy much space فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
ladies' man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
hard wheat گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
blue chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
new broom sweeps clean <idiom> شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
The bus stop is no distance at all . ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
digital research inc یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
normalization تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
ladies' men مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
zero کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
Tourists have stayed away in droves this summer. این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
eurytherm موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
HRG توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
This dictionary has many examples of how idioms are used . این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
profound gangrene یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
all-rounder همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
slow moving کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
big fill افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
mass meeting انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out . مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
This is plain highway robbery . این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
polygarchy حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
white heat درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
resolutions توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
resolution توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
Her teacher's presence caused her considerable discomfort. بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد.
static economy اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
air mass جریان تودهء عظیمی از هواکه مسافت زیادی را در سطح زمین طی میکند
pointers فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
pointer فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
critical engine موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
an athlete's body [circulation] can take a lot of punishment. بدن [گردش خون] یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
There are many difference between Persian and English . بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
computer nik استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
multifunction صفحه مدار جانبی که خصوصیات زیادی برای هنگنام سازی کامپیوتر دارد
carried رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carries رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carrying رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
automatic توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
carry رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
automatics توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
retention area قسمتهایی از دیسک توربین دراطراف ریشه تیغه ها که تحت نیروی زیادی قرار دارند
VHD نوعی دیسک ویدیویی با گنجایش بالا که میتواند حجم زیادی داده را ذخیره کند
burn out گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
hi res graphics graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود
Chad محصولات زیادی ایجاد شده از سوراخهای پانچ شده در نوار یا کارت
clean کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com