Dictiornary-Farsi | دکتر پاسخگو | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 42 (4 milliseconds)

English	Persian
doctor in charge	دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
physician in charge	دکتر پاسخگو [در بیمارستان]


Other Matches

respondents	پاسخگو
responder	پاسخگو
in charge <adj.>	پاسخگو
responsible <adj.>	پاسخگو
respondent	پاسخگو
to be in charge [to have the say] [to be top dog] <idiom>	پاسخگو بودن
to call the shots [to be the king of the castle] <idiom>	پاسخگو بودن
to act [as somebody]	پاسخگو بودن [برای]
Whom should I address?	چه کسی فرد پاسخگو من است؟
to have no say [in that matter]	پاسخگو نبودن [در این قضیه]
docs	دکتر
medico	دکتر
doc	دکتر
physician	دکتر
physicians	دکتر
doctoring	پزشک دکتر
doctored	پزشک دکتر
doctor	پزشک دکتر
physician	دکتر داروساز
doctors	پزشک دکتر
physicians	دکتر داروساز
l.l.d	دکتر در حقوق
Go and fetch a doctor!	برو یک دکتر بیاور!
practice fee	دستمزد [مثال ویزیت دکتر]
The doctor is a busy man .	دکتر سرش شلوغ است
He has been to see the doctor.	او [مرد] نزد دکتر بود.
Fetch a doctor at once.	زود یک دکتر پیدا کن بیاور
answer	tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answered	tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answers	tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answering	tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
ENT physician	دکتر گوش و حلق و بینی [پزشکی]
We sent for the doctor.	برای ما این دکتر را صدا کردند.
ENT specialist	دکتر متخصص گوش و حلق و بینی [پزشکی]
Ask your doctor or pharmacist about any health risks and possible side effects.	در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.
An apple a day keeps the doctor away. <proverb>	با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
precinct [American E]	ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
district	ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
policing district	ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
police district	ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]