Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (9 milliseconds)
English	Persian
tranformable	دگرگونی پذیر
transmutable	دگرگونی پذیر
Search result with all words
commutable	دگرگونی پذیر قابل تبدیل
Other Matches
vicissitude	دگرگونی
U-turn	دگرگونی
alteration	دگرگونی
variation	دگرگونی
metamorphosis	دگرگونی
variations	دگرگونی
shift	دگرگونی
move	دگرگونی
contrariety	دگرگونی
mutations	دگرگونی
mutation	دگرگونی
transformation	دگرگونی
U-turns	دگرگونی
changed	دگرگونی
changes	دگرگونی
otherness	دگرگونی
changing	دگرگونی
catabolism	دگرگونی
change	دگرگونی
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
changeover	دگرگونی کامل
transformism	دگرگونی گرایی
metabolisms	دگرگونی متابولیزم
alteration switch	گزینه دگرگونی
future shock	اضطراب دگرگونی
metabolism	دگرگونی متابولیزم
changeovers	دگرگونی کامل
metachromatism	دگرگونی رنگ
ecocline	بوم دگرگونی
shake-ups	سرهم بندی دگرگونی
ecological change	دگرگونی بوم شناختی
troposhere	کره دگرگونی تروپوسفر
variation	وابسته به تغییرو دگرگونی
shake up	سرهم بندی دگرگونی
shake-up	سرهم بندی دگرگونی
variations	وابسته به تغییرو دگرگونی
endomorphy	رویش از روپوست درون دگرگونی
energy operates changes	نیرو مایه دگرگونی است
phonology	دانش دگرگونی صدا در زبان
changing	دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
changes	دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
changed	دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
endomorphism	رویش از روپوست درون دگرگونی
change	دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
reformers	پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
reformer	پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
it is insusceptible of change	اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
cleavable	رخ پذیر
solvable	حل پذیر
pi acceptor	پی پذیر
soluble	حل پذیر
pliable	خم پذیر
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
subduable	تسخیر پذیر
remediable	چاره پذیر
remediable	گزیر پذیر
semi solvable	نیم حل پذیر
stainable	لکه پذیر
remediable	درمان پذیر
plunderable	چپاول پذیر
placative	تسکین پذیر
placable	دلجویی پذیر
rotatable	چرخش پذیر
incompressible	تراکم نا پذیر
revocable	ابطال پذیر
reflexible	انعکاس پذیر
proton acceptor	پرتون پذیر
protractile	امتداد پذیر
reclaimable	ادعا پذیر
protean	شکل پذیر
reducible	تقلیل پذیر
refutable	تکذیب پذیر
spoilable	فساد پذیر
spottable	لکه پذیر
regulable	تنظیم پذیر
shapeable	شکل پذیر
severable	تفکیک پذیر
resolvable	تفکیک پذیر
sequacious	نصیحت پذیر
precipitable	تعلیق پذیر
open cheque	چک انتقال پذیر
fatig	خستگی پذیر
fatigable	خستگی پذیر
fatiguable	خستگی پذیر
figurable	شکل پذیر
fissile	شکاف پذیر
fissionable	شکافت پذیر
fixable	ثبات پذیر
flexible cable	کابل خم پذیر
inflammable	التهاب پذیر
flxible	خمش پذیر
fusible	گداز پذیر
fathomable	پیمایش پذیر
extensible	توسعه پذیر
extendible	کشش پذیر
electron acceptor	الکترون پذیر
endurable	تحمل پذیر
sufferable	تحمل پذیر
enumerable	شمارش پذیر
evadable	طفره پذیر
evitable	اجتناب پذیر
executable	انجام پذیر
executable	اجرا پذیر
exepandable	بسط پذیر
expandable	بسط پذیر
expansible	گسترش پذیر
expiable	کفاره پذیر
gaugeable	پیمایش پذیر
generable	زایش پذیر
glass jaw	بوکسوراسیب پذیر
liquefiable	گداز پذیر
magnetizable	مغناطیس پذیر
maintainable	نگهداشت پذیر
miscible	امیزش پذیر
miscible	امتزاج پذیر
mutable	تغییر پذیر
pacifiable	تسکین پذیر
partible	بخش پذیر
passible	فساد پذیر
penetrable	رخنه پذیر
perfectible	کمال پذیر
perturbable	اشوب پذیر
pervious	نفوذ پذیر
limitable	محدودیت پذیر
irresoluble	تجیزیه نا پذیر
irremeable	برگشت نا پذیر
healable	درمان پذیر
improvable	بهبود پذیر
improvably	اصلاح پذیر
impressible	تاثیر پذیر
incondensable	ناچگال پذیر
increasable	افزایش پذیر
indemonstrable	اثبات نا پذیر
indocile	تعلیم نا پذیر
inexpugnable	شکست نا پذیر
inextensible	تمدید نا پذیر
inflamable	اشتعال پذیر
infusible	گداز نا پذیر
inoculable	تلقیح پذیر
pilable	انحنا پذیر
subjugable	تسخیر پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	اجرا پذیر
feasible <adj.>	اجرا پذیر
practicable <adj.>	اجرا پذیر
workable <adj.>	اجرا پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	اجرا پذیر
makeable <adj.>	اجرا پذیر
contrivable <adj.>	اجرا پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	اجرا پذیر
manageable <adj.>	اجرا پذیر
makable <adj.>	امکان پذیر
doable <adj.>	اجرا پذیر
achievable <adj.>	اجرا پذیر
makeable <adj.>	انجام پذیر
manageable <adj.>	انجام پذیر
practicable <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	امکان پذیر
workable <adj.>	امکان پذیر
executable <adj.>	صورت پذیر
workable <adj.>	صورت پذیر
executable <adj.>	انجام پذیر
workable <adj.>	انجام پذیر
makable <adj.>	صورت پذیر
annullable <adj.>	فسخ پذیر
callable <adj.>	فسخ پذیر
cancelable [American] <adj.>	فسخ پذیر
cancellable [British] <adj.>	فسخ پذیر
rescindable <adj.>	فسخ پذیر
voidable <adj.>	فسخ پذیر
annullable <adj.>	بطلان پذیر
callable <adj.>	بطلان پذیر
cancelable [American] <adj.>	بطلان پذیر
cancellable [British] <adj.>	بطلان پذیر
rescindable <adj.>	بطلان پذیر
terminable <adj.>	بطلان پذیر
dividable [American E] <adj.>	بخش پذیر
makable <adj.>	انجام پذیر
makable <adj.>	اجرا پذیر
absolute <adj.>	چاره نا پذیر
inalienable <adj.>	چاره نا پذیر
indispensable <adj.>	چاره نا پذیر
unalienable <adj.>	چاره نا پذیر
unalterable <adj.>	چاره نا پذیر
divisible <adj.>	بخش پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	انجام پذیر
superimposable	انطباق پذیر
vacillatory	تغییر پذیر
vanquishable	شکست پذیر
vicissitudinous	تحول پذیر
visitable	دیدار پذیر
voidable <adj.>	بطلان پذیر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com