Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
changeable	دگرگون پذیر متلون
Other Matches
alters	دگرگون کردن دگرگون شدن
altered	دگرگون کردن دگرگون شدن
altering	دگرگون کردن دگرگون شدن
alter	دگرگون کردن دگرگون شدن
moonish	متلون
freakish	متلون
variegated	متلون
double minded	متلون
mercurial	متلون
protean	متلون
fickle	متلون
cyclothyme	متلون المزاج
changeful	متلون المزاج
instable	بی عزم متلون
erratic	غیرمعقول متلون
chameleons	ادم متلون المزاج ودمدمی
flighty	دمدمی مزاج متلون المزاج
chameleon	ادم متلون المزاج ودمدمی
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
otherguise	دگرگون
vicissitudinous	دگرگون
trans-	دگرگون
changful	دگرگون شونده
to transform [into]	دگرگون کردن [به]
catabolize	دگرگون شدن
metamorphic rocks	سنگهای دگرگون
metamorphic	دگرگون شده
transforms	دگرگون کردن
metamorphose	دگرگون کردن
metamorphosed	دگرگون کردن
metamorphoses	دگرگون کردن
metamorphosing	دگرگون کردن
restructures	دگرگون کردن
restructured	دگرگون کردن
restructure	دگرگون کردن
alterative	دگرگون سازنده
transforming	دگرگون کردن
transformed	دگرگون کردن
transform	دگرگون کردن
changeable	دگرگون شدنی
to alter [to]	دگرگون شدن
to alter [to]	دگرگون کردن
technical	دگرگون شونده
transmogrification	دگرگون سازی
endomorph	درون دگرگون
turn	دگرگون ساختن
turns	دگرگون ساختن
metabolic	دگرگون شونده
dissimilar	دگرگون ناهمسان
it is quite another story now	اوضاع اکنون دگرگون
ireversible	دگرگون نشدنی بر نگشتنی
changes	دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
change	دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
gneiss	نوعی سنگ دگرگون شده
changing	دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
metabolize	دگرگون کردن از طریق متابولیزم
transformative	قابل تبدیل دگرگون شونده
changed	دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
metameric	در وزن و ترکیب برابر و درخواص شیمیایی دگرگون حلقهای
irreversibly	چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
heteronym	کلمهای که املای ان باکلمه دیگریکسان ولی معنی وتلفظ ان دگرگون
homonym	کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد
varies	عوض کردن دگرگون کردن
vary	عوض کردن دگرگون کردن
pi acceptor	پی پذیر
pliable	خم پذیر
solvable	حل پذیر
soluble	حل پذیر
cleavable	رخ پذیر
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
extensible	توسعه پذیر
refutable	تکذیب پذیر
reflexible	انعکاس پذیر
reclaimable	ادعا پذیر
fissile	شکاف پذیر
figurable	شکل پذیر
fatiguable	خستگی پذیر
reducible	تقلیل پذیر
fatigable	خستگی پذیر
fatig	خستگی پذیر
proton acceptor	پرتون پذیر
fathomable	پیمایش پذیر
regulable	تنظیم پذیر
remediable	درمان پذیر
severable	تفکیک پذیر
expandable	بسط پذیر
exepandable	بسط پذیر
shapeable	شکل پذیر
spoilable	فساد پذیر
spottable	لکه پذیر
stainable	لکه پذیر
subduable	تسخیر پذیر
subjugable	تسخیر پذیر
superimposable	انطباق پذیر
sequacious	نصیحت پذیر
semi solvable	نیم حل پذیر
extendible	کشش پذیر
expiable	کفاره پذیر
expansible	گسترش پذیر
remediable	چاره پذیر
remediable	گزیر پذیر
resolvable	تفکیک پذیر
revocable	ابطال پذیر
rotatable	چرخش پذیر
susceptible of change	تغییر پذیر
fissionable	شکافت پذیر
maintainable	نگهداشت پذیر
pervious	نفوذ پذیر
pilable	انحنا پذیر
placable	دلجویی پذیر
placative	تسکین پذیر
irresoluble	تجیزیه نا پذیر
plunderable	چپاول پذیر
precipitable	تعلیق پذیر
perfectible	کمال پذیر
proprotionable	تناسب پذیر
perturbable	اشوب پذیر
penetrable	رخنه پذیر
passible	فساد پذیر
miscible	امیزش پذیر
miscible	امتزاج پذیر
magnetizable	مغناطیس پذیر
liquefiable	گداز پذیر
mutable	تغییر پذیر
open cheque	چک انتقال پذیر
limitable	محدودیت پذیر
pacifiable	تسکین پذیر
partible	بخش پذیر
protean	شکل پذیر
irremeable	برگشت نا پذیر
inoculable	تلقیح پذیر
practicable <adj.>	صورت پذیر
impressible	تاثیر پذیر
glass jaw	بوکسوراسیب پذیر
generable	زایش پذیر
gaugeable	پیمایش پذیر
fusible	گداز پذیر
flxible	خمش پذیر
flexible cable	کابل خم پذیر
fixable	ثبات پذیر
healable	درمان پذیر
improvable	بهبود پذیر
improvably	اصلاح پذیر
infusible	گداز نا پذیر
inflamable	اشتعال پذیر
inextensible	تمدید نا پذیر
inexpugnable	شکست نا پذیر
indocile	تعلیم نا پذیر
indemonstrable	اثبات نا پذیر
increasable	افزایش پذیر
incondensable	ناچگال پذیر
incompressible	تراکم نا پذیر
teachable	تعلیم پذیر
makeable <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	اجرا پذیر
feasible <adj.>	اجرا پذیر
practicable <adj.>	اجرا پذیر
workable <adj.>	اجرا پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	اجرا پذیر
makeable <adj.>	اجرا پذیر
contrivable <adj.>	اجرا پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	اجرا پذیر
manageable <adj.>	اجرا پذیر
makable <adj.>	امکان پذیر
doable <adj.>	اجرا پذیر
achievable <adj.>	اجرا پذیر
manageable <adj.>	انجام پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	انجام پذیر
practicable <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	امکان پذیر
workable <adj.>	امکان پذیر
executable <adj.>	صورت پذیر
workable <adj.>	صورت پذیر
executable <adj.>	انجام پذیر
workable <adj.>	انجام پذیر
makable <adj.>	صورت پذیر
makable <adj.>	انجام پذیر
annullable <adj.>	فسخ پذیر
callable <adj.>	فسخ پذیر
cancelable [American] <adj.>	فسخ پذیر
cancellable [British] <adj.>	فسخ پذیر
rescindable <adj.>	فسخ پذیر
voidable <adj.>	فسخ پذیر
annullable <adj.>	بطلان پذیر
callable <adj.>	بطلان پذیر
cancelable [American] <adj.>	بطلان پذیر
cancellable [British] <adj.>	بطلان پذیر
rescindable <adj.>	بطلان پذیر
dividable [American E] <adj.>	بخش پذیر
divisible <adj.>	بخش پذیر
makable <adj.>	اجرا پذیر
absolute <adj.>	چاره نا پذیر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com