Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
raft
دگل قایق مسطح الواری
rafts
دگل قایق مسطح الواری
Other Matches
rafts
با قایق الواری رفتن یافرستادن
raft
با قایق الواری رفتن یافرستادن
evolute
بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
spar bridge
پل الواری
canopy
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
timber
درخت الواری
spar fender
دفرای الواری
timberland
جنگل چوب الواری
silk oak
درخت الواری استرالیا
silky oak
درخت الواری استرالیا
sprag
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
to walk the plank
چشم بسته روی الواری که دربغل کشتی نصب سده راه رفتن وتوی دریا افتادن
tacked
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
boat space
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
levels
مسطح
tabulate
مسطح
even
مسطح
tabulated
مسطح
tabulates
مسطح
planar
مسطح
levelled
مسطح
plane
مسطح
flat
مسطح
planes
مسطح
planed
مسطح
planing
مسطح
plainer
مسطح
level
مسطح
plains
مسطح
leveled
مسطح
plain
مسطح
plainest
مسطح
flattened
مسطح
flattest
مسطح
portfolios
کانتینر مسطح
portfolio
کانتینر مسطح
flatly
بطور مسطح
rase
مسطح کردن
level
مسطح کردن
campaign
زمین مسطح
campaigned
زمین مسطح
campaigning
زمین مسطح
piggyback
واگن مسطح
piggybacks
واگن مسطح
plane wave
موج مسطح
leveled
مسطح کردن
level
مسطح شدن
plane
صاف مسطح
planed
صاف مسطح
planes
صاف مسطح
planing
صاف مسطح
flat pass
رخده مسطح
flatware
فروف مسطح
flatfoot
مسطح شدن کف پا
flatbed scanner
پویشگر مسطح
flatbed plotter
رسام مسطح
flat weld
جوش مسطح
leveled
مسطح شدن
levelled
مسطح شدن
planar configuration
پیکربندی مسطح
planar complex
کمپلکس مسطح
map chart
نقشه مسطح
tabulates
مسطح کردن
tabulated
مسطح کردن
levels
مسطح کردن
level point
نقطه مسطح
level land
زمین مسطح
tabulate
مسطح کردن
flat ground
زمین مسطح
flat pack
بسته مسطح
levels
مسطح شدن
flat roof
بام مسطح
plateaux
زمین مسطح
levelled
مسطح کردن
flat arch
قوس مسطح
arch flat
طاق مسطح
plateaus
زمین مسطح
area weight balance
ترازوی مسطح
plane figure
شکل مسطح
square planar
مسطح مربعی
plateau
زمین مسطح
clearings
مکان مسطح
clearing
مکان مسطح
campaigns
زمین مسطح
terraced roof
پشت بام مسطح
to level off
مسطح شدن
[ناحیه ای]
tableland
زمین هموار و مسطح
plane
سطح تراز مسطح
planes
سطح تراز مسطح
planed
سطح تراز مسطح
plano convex lens
عدسی مسطح- محدب
plano concave lens
عدسی مسطح- مقعر
plain gypsum lath
[توفان سنگ و گچ مسطح]
plane polarized light
نور قطبیده مسطح
tringular planar molecule
مولکول سه گوش مسطح
trigonal planar molcule
مولکول مسطح مثلثی
door panel
بخش مسطح درب
planisphere
جهان نمای مسطح
planing
سطح تراز مسطح
flat panel display
صفحه نمایش مسطح
linear polarized light
نور قطبیده مسطح
showboat
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
sinusoidal projection
نقشه جهان نمای مسطح
boarded
تخته یا مقوا ویاهرچیز مسطح
board
تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
flat bed plotter
رسام با بستر تخت مسطح
holm
زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
planation
مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
platelet
جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
plasma panel display
وسیله نمایش مسطح باحبابهای کوچک نئون
diaper
[نقش های تزئینی روی سطح صاف و مسطح]
conical flow
تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
gas plasma display
صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
mortarboard
کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
mortarboards
کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
chimney-bar
[نعل درگاه برای شومینه که اغلب از آهن مسطح به شکل اچ یا تی است.]
notebook computer
یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
plano concave
از یک طرف مسطح و از طرف دیگر مقعر
lighters
قایق
barge
قایق
boat tail
دم قایق
caique
قایق
barged
قایق
barges
قایق
boatdeck
پل قایق
boats
قایق
lighter
قایق
outboard
قایق
ferry boat
قایق
bilge
کف قایق
boat
قایق
ark
قایق
flatten
مسطح کردن بیمزه کردن
flattens
مسطح کردن بیمزه کردن
ranged
عبور کردن مسطح کردن
ranges
عبور کردن مسطح کردن
range
عبور کردن مسطح کردن
fore
جلوی قایق
aboard
روی قایق
schooner
قایق دو دگلی
boat-hooks
چنگک قایق
galley
اشپزخانه قایق
schooners
قایق دو دگلی
canoe
قایق رانی
sailboat
قایق بادبانی
sailboat
قایق بادی
sailing boat
قایق بادبانی
gripe
تسمه قایق
aft
عقب قایق
ladder
پلکان قایق
ladders
پلکان قایق
capsize
برگشتن قایق
capsized
برگشتن قایق
four
قایق 4 نفره
rowboats
قایق پارویی
capsizing
برگشتن قایق
rowboat
قایق پارویی
gripe
بند قایق
capsizes
برگشتن قایق
boat plug
پیته قایق
boatchock
زین قایق
boat boom
بوم قایق
yachting
قایق رانی
by the stern
قایق سربالا در اب
canoeist
قایق ران
catboat
قایق تک بادبان
center board
ته قایق بادبانی
lighter
قایق باری
chief of boat
سکانی قایق
chief of boat
فرمانده قایق
coble
قایق پارویی
lighter
قایق بارکش
coxswain
سکان قایق
boat your oars
پارو به قایق
boat call
مخابره با قایق
boat work
قایق بری
boat pool
حوضچه قایق
dinghy
قایق تفریحی
boat skids
گهواره قایق
boat painter
طناب قایق
boat hails
شناسایی قایق
stern
عقب قایق
sterner
عقب قایق
dinghies
قایق تفریحی
sternest
عقب قایق
boat tail
پاشنه قایق
sailing boats
قایق بادبانی
sterns
عقب قایق
boat gang
نگهبان قایق
crash boat
قایق نجات
life float
قایق نجات
motorboat
قایق موتوری
fisherman's anchor
لنگر قایق
beaching gear
سرسره قایق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com