English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
digitizing دیجیتالی نمودن
Other Matches
digital دیجیتالی
digitizer دیجیتالی کننده
digital transmission انتقال دیجیتالی
digital computer کامپیوتر دیجیتالی
digitize دیجیتالی کردن
digital communications ارتباطات دیجیتالی
digital repeater تکرارکننده دیجیتالی
digital signal سیگنال دیجیتالی
digital recording ضبط دیجیتالی
digital plotter رسام دیجیتالی
digital control کنترل دیجیتالی
digital data داده دیجیتالی
digital speech گفتار دیجیتالی
digital signal processing پردازش دیجیتالی سیگنال
digitizing tablet لوح دیجیتالی کننده
analog از حالت آنالوگ به کد دیجیتالی
video digitizer دیجیتالی کننده تصویری
digital data transmission ارسال دیجیتالی داده
graphics digitizer دیجیتالی کننده گرافیکی
koalapad صفحه دیجیتالی کننده ارزان برای ریزکامپیوترها
images ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
levels کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
image ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
level کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
leveled کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levelled کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
plotters اسامی که مختصات را دریافت میکند تا به صورت دیجیتالی رسم کند
nrz یکی از چند روش کدگذاری اطلاعات دیجیتالی روی نوارمغناطیسی
plotter اسامی که مختصات را دریافت میکند تا به صورت دیجیتالی رسم کند
hard clip area حدودی که خارج از ان خطوط نمیتوانند روی یک رسام دیجیتالی رسم شوند
faxing غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
fax غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
framebuffer یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
faxes غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
lasers روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
laser روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
VRAM حافظه سریع با دستیابی تصادفی برای ذخیره تصاویر تولید شده در کامپیوتر یا دیجیتالی
ecom Oriented ElectronicComputer فرایند ارسال ودریافت پیامها به صورت دیجیتالی در تسهیلات مخابراتی ail
faxed غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
grabber مدار دیجیتالی سریع که یک تصویر تلویزیونی را در حافظه نگه می دارد تا بعدا توسط کامپیوتر پردازش شود
scanners وسیله ورودی که متن یا رسم یا عکس را به حالت دیجیتالی قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند
scanner وسیله ورودی که متن یا رسم یا عکس را به حالت دیجیتالی قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند
Babbage nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
DCC نور مغناطیسی در یک جعبه فشرده که برای ذخیره سازی دادههای کامپیوتری یا سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتالی به کار می رود
analytical engine ماشین محاسب مکانیکی که توسط Babbage Charles ایجاد شد که اصول اولیه کامپیوترهای دیجیتالی چند منظوره ابتدایی را پیاده کرد
ADPCM استاندارد CCITT برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتالی
digital read out نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
seemed نمودن
seem نمودن
seems نمودن
animalize نمودن
animadvert نمودن
showŠetc نمودن
show نمودن
showed نمودن
shows نمودن
to gain any ones ear نمودن
dost نمودن
dont نمودن
abstracting نمودن
abstracts نمودن
abstract نمودن
impeaches احضار نمودن
impeached احضار نمودن
impeach احضار نمودن
friend یاری نمودن
abates رفع نمودن
send ارسال نمودن
abate رفع نمودن
friends یاری نمودن
abating رفع نمودن
abated رفع نمودن
accommodates تطبیق نمودن
accommodated تطبیق نمودن
accommodate تطبیق نمودن
curtailing مختصر نمودن
curtails مختصر نمودن
acquit نمودن برائت
acquits نمودن برائت
acquitting نمودن برائت
curtailed مختصر نمودن
curtail مختصر نمودن
impeaching احضار نمودن
sending ارسال نمودن
sends ارسال نمودن
misrepresentation بد ارائه نمودن
affix اضافه نمودن
arraign احضار نمودن
assimilatc مقایسه نمودن
authorise مجاز نمودن
depilate ازاله مو نمودن از
fill up خاکریزی نمودن
microjustification ریزتراز نمودن
indorsation تصویب نمودن
instal منصوب نمودن
numeralization عددی نمودن
stock piling ذخیره نمودن
to humble oneself افتادگی نمودن
anneal بادوام نمودن
dusk تاریک نمودن
affixed اضافه نمودن
affixes اضافه نمودن
affixing اضافه نمودن
install منصوب نمودن
installing منصوب نمودن
installs منصوب نمودن
double مضاعف نمودن
doubled مضاعف نمودن
doubled up مضاعف نمودن
sketch رسم نمودن
sketched رسم نمودن
sketches رسم نمودن
imprisoning حبس نمودن
sum خلاصه نمودن
dissociate تفکیک نمودن
sums خلاصه نمودن
sorting مرتب نمودن
standardises استاندارد نمودن
standardising استاندارد نمودن
waive اغماض نمودن
waived اغماض نمودن
waives اغماض نمودن
standardize استاندارد نمودن
standardizes استاندارد نمودن
imprisons حبس نمودن
standardizing استاندارد نمودن
mirroring معکوس نمودن
imprison حبس نمودن
plot رسم نمودن
caters فراهم نمودن
plotted رسم نمودن
account محاسبه نمودن
adjust تسویه نمودن
plots رسم نمودن
adjust تصفیه نمودن
catering فراهم نمودن
catered فراهم نمودن
cater فراهم نمودن
dissociating تفکیک نمودن
dissociates تفکیک نمودن
standardised استاندارد نمودن
decipher کشف رمز نمودن
price fixing ثابت نمودن قیمت
sign a waiver قبول اغماض نمودن
deciphers کشف رمز نمودن
indexed اندکس فهرست نمودن
deciphered کشف رمز نمودن
pontify خودرا مقدس نمودن
indexes اندکس فهرست نمودن
accoutre با تجهیزات اماده نمودن
rebuilds تجدید بنا نمودن
rebuild تجدید بنا نمودن
magnetic tape sorting مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
index اندکس فهرست نمودن
compass مدارچیزی راکامل نمودن
anticlimaxes بیان قهقرایی نمودن
receipt اعلام وصول نمودن
credit insurance بیمه نمودن اعتبار
frequency stabilization پایدار نمودن فرکانس
commit متعهدبانجام امری نمودن
bash دست پاچه نمودن
committing متعهدبانجام امری نمودن
hedges کسب مصونیت نمودن
bashed دست پاچه نمودن
commits متعهدبانجام امری نمودن
hedged کسب مصونیت نمودن
anticlimax بیان قهقرایی نمودن
receipts اعلام وصول نمودن
committed متعهدبانجام امری نمودن
bashing دست پاچه نمودن
bestialize جانور خوی نمودن
cornering the market قبضه نمودن بازار
hedge کسب مصونیت نمودن
reciprocates مقابله به مثل نمودن
bashes دست پاچه نمودن
reciprocated مقابله به مثل نمودن
reciprocate مقابله به مثل نمودن
brutalization حیوان صفت نمودن
Sound Recorder امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
annihilate از بین بردن خنثی نمودن
find and replace پیدا کردن و جایگزین نمودن
accentuates اهمیت دادن برجسته نمودن
disinfest حشرات موذی را دفع نمودن
suppliers rating درجه بندی نمودن فروشنده ها
supplied تامین موجودی عرضه نمودن
palpate لمس کردن امتحان نمودن
brassage هزینه مشکوک نمودن شمش
japanize بسبک ژاپونی تزئین نمودن
texture دارای بافت ویژهای نمودن
depone عزل نمودن گواهی دادن
textures دارای بافت ویژهای نمودن
comparmentalize به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
supplying تامین موجودی عرضه نمودن
supply تامین موجودی عرضه نمودن
alphanumeric sort مرتب نمودن الفبا عددی
glamorization پر زرق و برق و فریبا نمودن
instate برقرار کردن منصوب نمودن
accentuating اهمیت دادن برجسته نمودن
delineated ترسیم نمودن معین کردن
delineates ترسیم نمودن معین کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com