Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
ground observation
دیدبانی ازروی زمین
Other Matches
terrain spotting
دیدبانی کردن زمین
pick up
<idiom>
برداشتن چیزی ازروی زمین
geodetically
ازروی علم زمین پیمایی
bilateral spotting
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
spot
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spots
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scans
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
injudiciously
بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
impartially
ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
discerningly
ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pig headedly
ازروی کله شقی ازروی کودنی
pusillanimously
ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
fast and loose
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
expertly
ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
night vision
دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
flank observation
دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
observation
دیدبانی
observations
دیدبانی
espial
دیدبانی
flank observation
دیدبانی جناحی
watch tower
برج دیدبانی
neglecting
دیدبانی نکنید
astronomic observation
دیدبانی نجومی
observations
دیدبانی اتش
direct observation
دیدبانی مستقیم
observe
دیدبانی کردن
beacons
برج دیدبانی
bilateral observation
دیدبانی دوجانبه
observing
دیدبانی کردن
observing sector
قطاع دیدبانی
observed
دیدبانی کردن
reported
گزارش دیدبانی
report
گزارش دیدبانی
beacon
برج دیدبانی
reports
گزارش دیدبانی
neglect
دیدبانی نکنید
loophole
سوراخ دیدبانی
bilateral observation
دیدبانی مضاعف
loopholes
سوراخ دیدبانی
visual observation
دیدبانی با چشم
visual observation
دیدبانی بصری
neglected
دیدبانی نکنید
army of observation
عده دیدبانی
observation
دیدبانی اتش
ground observation
دیدبانی زمینی
observing sector
منطقه دیدبانی
neglects
دیدبانی نکنید
observation post
پست دیدبانی
radar quardship
دیدبانی بارادار
observation sector
قطاع دیدبانی
o o line
خط تقسیم دیدبانی
o o line
خط دیدبانی سپاه
loop-hole
سوراخ دیدبانی
observes
دیدبانی کردن
watchtowers
برج دیدبانی
watchtower
برج دیدبانی
aerial observation
دیدبانی هوایی
air observation
دیدبانی هوایی
apex angle
زاویه راسی دیدبانی
scope
وسیله دیدبانی یا بینایی
radar beacon
برج دیدبانی رادار
observed fire
تیر دیدبانی شده
pilothouse
اطاق دیدبانی کشتی
optical
مربوط به دیدبانی بصری
surveillance
دیدبانی و مراقبت از منطقه
astronomic station
ایستگاه دیدبانی نجومی
infrared viewer
دوربین دیدبانی شبانه
tog method
روش دیدبانی محوری
snooper scope
دوربین تعقیب و دیدبانی
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
folded optics
وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
spotting
دیدبانی کردن دید زدن
observed chart
طرح تیر دیدبانی شده
visibility range
شعاع عمل دیدبانی یا دید
tog method
روش دیدبانی در خط توپ هدف
weather observation
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
air spot
تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
snooper
هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
spotting
تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
air spot
تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
neglect
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
spotting line
خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglecting
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
pibal
دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
intermediate area
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
from
ازروی
seen fire
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
impatiently
ازروی بی صبری
joyfully
ازروی خوشحالی
indelicately
ازروی بی نزاکتی
egotistically
ازروی خودبینی
profligately
ازروی هرزگی
indecisively
ازروی دو دلی
discontentedly
ازروی نارضایتی
despondently
ازروی افسردگی
disingenuously
ازروی تزویر
crookedly
ازروی نادرستی
discursively
ازروی استدلال
dishonorable
ازروی بی شرمی
impatiently
ازروی ناشکیبایی
disgustedly
ازروی بیزاری
disobilgingly
ازروی نامهربانی
irresolutely
ازروی بی تصمیمی
despondingly
ازروی افسردگی
pessimistically
ازروی بد بینی
insesately
ازروی بی عاطفگی
insesately
ازروی بیحسی
economically
ازروی اقتصاد
lightly
ازروی بی علاقگی
purposelessly
ازروی بی مقصودی
surer
ازروی یقین
inexorably
ازروی سنگدلی
inexactly
ازروی بی دقتی
empirically
ازروی شارلاتانی
doubliy
ازروی تزویر
irreverently
ازروی بی حرمتی
irefully
ازروی تندی
dissolutely
ازروی هرزگی
huffily
ازروی زودرنجی
perfidiously
ازروی خیانت
huffily
ازروی کج خلقی
distastefully
ازروی بی رغبتی
dissolute
ازروی هرزگی
dizzily
ازروی گیجی
grammatically
ازروی دستور
irreligiously
ازروی بی دینی
inadequately
ازروی بی کفایتی
deridingly
ازروی ریشخند
emulously
ازروی هم چشمی
shabbily
ازروی پستی
fractiously
ازروی کج خلقی
inefficiently
ازروی بی کفایتی
frivolously
ازروی نادانی
inefficiently
ازروی بی عرضگی
to get off
برخاستن ازروی
hurry scurry
ازروی دستپاچگی
blunderingly
ازروی اشتباه
blamelessly
ازروی بی گناهی
irritably
ازروی تندمزاجی
by i
ازروی ندانستگی
irritably
ازروی تندی
flatulently
ازروی نفخ
flatulently
ازروی لاف
open mindldly
ازروی بی تعصبی
flightily
ازروی بوالهوسی
by the book
ازروی کتاب
ill humouredly
ازروی بدخلقی
floutingly
ازروی استهزاء
floutingly
ازروی اهانت
ill humouredly
ازروی بد خویی
heretically
ازروی فسادعقیده
headily
ازروی خودسری
querulousy
ازروی کج خلقی
antagonistically
ازروی رقابت
surest
ازروی یقین
sure
ازروی یقین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com