English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English Persian
terrain spotting دیدبانی کردن زمین
Other Matches
spots پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
ground observation دیدبانی ازروی زمین
scans دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
bilateral spotting دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
observes دیدبانی کردن
observe دیدبانی کردن
observing دیدبانی کردن
observed دیدبانی کردن
spotting دیدبانی کردن دید زدن
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
screened دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screens دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
observations دیدبانی کردن مشاهده کردن
observation دیدبانی کردن مشاهده کردن
flank observation دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
night vision دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
observation دیدبانی
espial دیدبانی
observations دیدبانی
aerial observation دیدبانی هوایی
air observation دیدبانی هوایی
observing sector منطقه دیدبانی
observing sector قطاع دیدبانی
visual observation دیدبانی بصری
observation دیدبانی اتش
direct observation دیدبانی مستقیم
watch tower برج دیدبانی
flank observation دیدبانی جناحی
radar quardship دیدبانی بارادار
beacon برج دیدبانی
beacons برج دیدبانی
observations دیدبانی اتش
report گزارش دیدبانی
watchtower برج دیدبانی
o o line خط دیدبانی سپاه
observation post پست دیدبانی
neglected دیدبانی نکنید
bilateral observation دیدبانی دوجانبه
neglecting دیدبانی نکنید
neglects دیدبانی نکنید
bilateral observation دیدبانی مضاعف
reports گزارش دیدبانی
reported گزارش دیدبانی
neglect دیدبانی نکنید
watchtowers برج دیدبانی
army of observation عده دیدبانی
astronomic observation دیدبانی نجومی
visual observation دیدبانی با چشم
loop-hole سوراخ دیدبانی
ground observation دیدبانی زمینی
observation sector قطاع دیدبانی
loopholes سوراخ دیدبانی
o o line خط تقسیم دیدبانی
loophole سوراخ دیدبانی
tog method روش دیدبانی محوری
snooper scope دوربین تعقیب و دیدبانی
scope وسیله دیدبانی یا بینایی
radar beacon برج دیدبانی رادار
optical مربوط به دیدبانی بصری
pilothouse اطاق دیدبانی کشتی
observed fire تیر دیدبانی شده
apex angle زاویه راسی دیدبانی
infrared viewer دوربین دیدبانی شبانه
surveillance دیدبانی و مراقبت از منطقه
astronomic station ایستگاه دیدبانی نجومی
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
folded optics وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
air spot تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
visibility range شعاع عمل دیدبانی یا دید
observed chart طرح تیر دیدبانی شده
weather observation مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
tog method روش دیدبانی در خط توپ هدف
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
snooper هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
spotting تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
air spot تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
ground زمین کردن
grounding زمین کردن
paralysing زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysed زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzes زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyses زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzed زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyse زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzing زمین گیر کردن خنثی کردن
protective earthing زمین کردن حفافتی
searches مراقبت کردن از زمین
peneplane فرسوده کردن زمین
searched کاوش کردن زمین
searchingly کاوش کردن زمین
dibble گود کردن زمین
searches کاوش کردن زمین
dig , in گود کردن زمین
to clear land زمین راصاف کردن
geodesy مساحی کردن زمین
to till the soil زمین را کشت کردن
harrow صاف کردن زمین
terrain spotting تجسس کردن زمین
to cultivate land زمین را کشت کردن
search کاوش کردن زمین
peneplain فرسوده کردن زمین
to work the land زمین را زراعت کردن
harrows صاف کردن زمین
to dig out گود کردن زمین
search مراقبت کردن از زمین
searchingly مراقبت کردن از زمین
searched مراقبت کردن از زمین
pibal دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
spotting line خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglecting این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
grub زمین کندن جستجو کردن
harrows باچنگک زمین را صاف کردن
neutral earth زمین کردن نقطه صفر
harrow باچنگک زمین را صاف کردن
photo imagery عکس برداری کردن از زمین
grubs زمین کندن جستجو کردن
grubbed زمین کندن جستجو کردن
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
intermediate area منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
geologize ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
bedraggle روی زمین کشیدن و چرک کردن
geologize مطالعه علم زمین شناسی کردن
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
reclaims نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaiming نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
hovering پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
reclaimed نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaim نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
soil improvement بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
peg out کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
seen fire اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
clips سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clippings سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clipped سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clip سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
bow line نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
reventment روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
sniper scope دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
spotting charge خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
pibal تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
crested دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
interocular distance فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
area search کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
reduction coefficient ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
descentheight ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
fumbles از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com