Dictiornary-Farsi | دیدم که افتاد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 47 (4 milliseconds)

English	Persian
i saw him fall	دیدم که افتاد


Other Matches

i saw them all	را دیدم
i saw her	دیدم
i dreamt a d.	خوابی دیدم
i treated both alike	هر دو را به یک چشم دیدم
i saw it	انرا دیدم
i saw him twice	دو بار او را دیدم
i saw him l...ugh	دیدم که می خندید
i hurt my self	اسیب دیدم
i saw it my self	من خودم انرا دیدم
my losses were great	بسیار زیان دیدم
I had a dream last night.	دیشب خواب دیدم
imyself saw it	من خودم انرا دیدم
the instant i saw him	بمحض اینکه اورا دیدم
i saw this p in the scripture	این فقره را در کتاب مقدس دیدم
i saw one climbing the tree	یکی را دیدم که از درخت بالامی رفت
She was pretty when I saw her at close quarters .	از نزدیک که اورا دیدم خوشگه بود
My mouth watered.	دهانم آب می افتاد
I licked my lips [in anticipation] .	دهنم آب افتاد.
it happened	اتفاق افتاد
She had to eat humble pie . she cringed .	به غلط کردن افتاد
The waters run clear of the mill . <proverb>	آبها از آسیاب افتاد .
It was borne in on him.	برای او [مرد] جا افتاد.
It dawned upon him.	برای او [مرد] جا افتاد.
The button on my coat off.	تکمه کتم افتاد
his mind was petrified	ذهنش از کار افتاد
he fell to the ground	دویدن اغازکردبزمین افتاد
the lot fell upon me	پشک بمن افتاد
he fell ill	به بستر بیماری افتاد
It finally sunk in ! <idiom>	آخرش دوزاریش افتاد! [اصطلاح]
Now he gets the point! <idiom>	دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
He outgrew this habit.	این عادت ازسرش افتاد
At last the penny dropped! <idiom>	آخرش دوزاریش افتاد! [اصطلاح]
The moment I set eyes on you. ,	از آن لحظه که چشمم بتو افتاد
Should anything happen to me, ... <idiom>	اگر اتفاق بدی افتاد برای من ...
His departure has been postponed for two days.	حرکت او [مرد] دو روز به تاخیر افتاد.
When the dust settles.	وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
It took place under my very eyes.	درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
The patients hrart stopped beating.	قلب بیمار از کار افتاد ( ایستاد )
He licked ( smacked ) his lips .	لب ودهنش آب افتاد ( از روی لذت وخوشی )
He fell off his bike and bruised his knee.	او [مرد] از دوچرخه افتاد و زانویش کوفته [کبود] شد.
tally ho	در رهگیری هوایی یعنی هدف را دیدم یا هدف در معرض دید من است
i advised him to go there	به صلاح او دانستم که برود مصلحت دیدم که برود
russian revolution	وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد
french revolution	انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
anchor in sight	لنگر بالاست لنگر را دیدم
for two weeks	جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند

i saw him fall

دیدم که افتاد