English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
anchor pole دیرک مهار
Other Matches
lug دیرک
lugged دیرک
lugging دیرک
lugs دیرک
mast دیرک
masts دیرک
propped پایه دیرک
posts دیرک ستون
propping پایه دیرک
rachis دیرک مشترک
prop پایه دیرک
posted دیرک ستون
post- دیرک ستون
pole mast دیرک یک پارچه
ratling پله دیرک
tent pole دیرک چادر
post دیرک ستون
ridge pole کش دیرک افقی چادر
loggets کنده کوچک دیرک
loggats کنده کوچک دیرک
roof tree کش دیرک افقی چادر
pole با تیر یا دیرک محکم کردن
poles با تیر یا دیرک محکم کردن
masts دیرک بادکل مجهز کردن
mast دیرک بادکل مجهز کردن
stay sail بادبان نصب شده برروی دیرک
poler کسیکه باچوب یا دیرک کار یاحرکت کند
ties متصل کردن مهار کردن مهار
tie متصل کردن مهار کردن مهار
spanning مهار
control مهار
anchorages مهار
bearing rein مهار
belaying pin مهار
frenum مهار
guys مهار
guide rope مهار
guy مهار
make fast مهار
bond مهار
chainage مهار
spans مهار
span مهار
spanned مهار
anchorage مهار
restraint مهار
anchors مهار
anchoring مهار
anchor مهار
brace مهار
controls مهار
braced مهار
controlling مهار
unbridle بی مهار
chucking مهار
restraints مهار
halters مهار
halter مهار
electrical shant مهار برقی
arresting sheave پل مهار هواپیما
anchor rod میل مهار
wiring harness مهار سیم
ball control مهار توپ
knee-brace مهار زانویی
foot trap مهار توپ با کف پا
angle-tie مهار قطری
drogue مهار چتری
gripping jaw فک مهار کننده
cross brace مهار عرضی
angle-tie مهار گوشه
bollard تیر مهار
daedman مهار وزنی
guy wire سیم مهار
sagrod مهار عرضی
sag rod مهار عرضی
mooring line سیم مهار
raker تیر مهار
mooring ring حلقه مهار
mooring rope طناب مهار
mooring swivel مدور مهار
mooring buoy بویه مهار
martingale مهار جلو
restrained مهار شده
topping lift مهار بالایی
mooring pendant سیم مهار
holdfast مهار گیر
tawie سست مهار
knee brace مهار زانوئی
stayband حلقه مهار
span wire سیم مهار
prony brake مهار پرونی
bridles مهار ناو
bridled زنجیر مهار
bridling مهار ناو
chuck مهار کردن
bridles زنجیر مهار
controlled مهار شده
clamped مهار کردن
uncontrolled مهار نشده
clamp مهار کردن
bridling زنجیر مهار
stay تکیه مهار
bridled مهار ناو
bridle زنجیر مهار
bollards میله مهار
bollard میله مهار
chucks مهار کردن
tie rod میل مهار
clamps مهار کردن
chucked مهار کردن
chucking مهار کردن
tractable سست مهار
bridle مهار ناو
clamping مهار کردن
stayed تکیه مهار
restraining نگهداشتن مهار کردن
moorage محل مهار کشتی
escalating از مهار خارج شدن
restrains نگهداشتن مهار کردن
leg trap مهار توپ با ساق پا
restrain نگهداشتن مهار کردن
clamping fixture گیره مهار کننده
mooring swivel خودگر مهار مین
mooring line طناب مهار مین
restraining forces نیروهای مهار کننده
tie down مهار هواپیما یا کشتی
escalate از مهار خارج شدن
escalated از مهار خارج شدن
escalates از مهار خارج شدن
barricade مهار هواپیما سد جاده
forward bow spring طناب مهار کشتی
anchored filament افروزه مهار شده
clamped مهار گیره عقربک
barricades مهار هواپیما سد جاده
barricading مهار هواپیما سد جاده
aircraft arresting hook قلاب مهار هواپیما
clamping sleeve مفصل مهار کننده
clamp مهار گیره عقربک
chucking automatic مهار کردن خودکار
clamping مهار گیره عقربک
aircraft arrestment عملیات مهار هواپیما
clamps مهار گیره عقربک
barricaded مهار هواپیما سد جاده
aircraft arresting دستگاه مهار هواپیما
aircraft arresting complex وسایل مهار هواپیما
buoy pendant زنجیر مهار بویه
arresting net stanchion قلاب تور مهار هواپیما
afterbow طناب مهار سینه ناو
arresting system payout بازده سیستم مهار هواپیما
dragon-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
dragging-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
bolster plate صفحه برای مهار کردن
equitation هنر سواری و مهار اسب
clamping jaw فکهای مهار کننده گیره
ground tackle وسیله مهار کردن قایق
arresting sheave ریل و سرسره مهار هواپیما
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
shifts تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
stanchion مهار یامحدودکردن تیر دار کردن
uncleat بازکردن طناب مهار قایق ازساحل
binding مهار کردن بار در روی پالت
triple team سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
headfast طنابی که سرکشتی را با ان به گویه یا باراندازمهارمیکنند مهار
shifted تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
shift تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
bindings مهار کردن بار در روی پالت
blocking and chocking مهار بار روی وسیله ترابری
hook cable کابل قلاب اتصال مهار هواپیما
mooring نقطه مهار کردن قایق به ساحل
smother شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
forestay مهار بین پیش دگل وعرشه کشتی
smothers شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
strings attached <idiom> تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
aircraft arresting reset unit وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
smothering شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smothered شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
arresting system purchase element وسیله ضربه گیر سیستم مهار هواپیما
lied نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lie نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lies نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
chock قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
cabled طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
fender بالشتک حایل بین طناب و محل مهار یا قایق دیگر
cable طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
anchor block بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
safety valve پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
tringle چوب پرده میل پرده چوب دیرک
cargo tie down point محل مهار بار روی وسیله محل بستن محمولات
tie down وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
loop sling مهار حلقوی بار بند حلقوی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
control کنترل کردن مهار کردن
controls کنترل کردن مهار کردن
slings بند مهار بند قلاب
sling بند مهار بند قلاب
slinging بند مهار بند قلاب
controlling کنترل کردن مهار کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com